دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
اختران سپهر فرهنگ و تمدن اسلام و ایران

ابوحمزه بغدادی و تأکید بر قُرب الهی در آیین تصوف

محمد بن ابراهیم بزاز معروف به«بغدادی، ابوحمزه»  شیخ صوفی در قرن سوم هجری قمری است.
کد خبر : 471153
834138_249.jpg

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا ـ بارها شنیده‌ایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ، روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی می‌انجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرن‌ها پیش خشت به خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشته‌اند.


با شما مخاطب گرامی قراری گذاشته‌ایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان می‌دهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشاره‌ای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.


برای خوشه‌چینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علی‌اکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره برده‌ایم.



محمد بن ابراهیم بزاز معروف به«بغدادی، ابوحمزه»  شیخ صوفی در قرن سوم هجری قمری است.


 از زندگی او در دوران جوانی اطلاع چندانی در دست نیست. ظاهراً تحصیلات ابتدایی را در بغداد فرا گرفت. فقه و حدیث و تفسیر را به خوبی می‌دانست، تا آنجا که برخی از بزرگان بغداد، همچون محمد بن سلام جمعی، از او حدیث نقل کرده‌اند. ابوحمزه علم قرائت را نیز می‌دانست و در مجالس احمد بن حنبل شرکت می‌کرد. در این جلسات، احمد از او درباره مسائل گوناگون نظرخواهی می‌کرد. احمد بن حنبل تصوف و صوفیان را باورنداشت، اما پس از آشنایی با ابوحمزه از فرزند خود خواست تا با صوفیان مراوده و مصاحبت کند.


ابوحمزه با بسیاری از مشایخ و بزرگان صوفیه در بغداد، از جمله سِرّی سَقطی، بِشر حافی و ابوعلی رودباری دیدار کرد و از محضر آنها بهره گرفت. مدتی در مساجد بغداد موعظه می‌کرد و افرادی چون جنید و خیر نسّاج از این مجالس بهره‌مند می‌شدند. او، به همراه ابوتراب نخشبی، بارها به بصره و مکه سفر کرد.


حسن مسوحی از استادان وی بود و ابوحمزه در تصوف از او پیروی می‌کرد. ابوحمزه برای نخستین بار تصوف و مفاهیمی چون قرب، انس، شوق و محبت را در بغداد مطرح کرد. او معتقد بود که عرفان باید بر اساس زهد باشد و به همین علت، به موضوعاتی چون فقر، قناعت، صبر، توکل و ترک دنیا اهمیت می‌داد.


مسئله قُرب از برجسته‌ترین تعالیم او و مطابق با شریعت بود. به نظر او، فرد با ایمان کسی بود که در قول و تصدیق و عمل ایمان خود را ثابت کند.


برخی به او نسبت «حلولی» داده‌اند (حلولیه فرقه ای از متصوفه است که پیروان آن عقیده دارند خداوند در بعضی از اشیا و در مرشد حلول می‌کند). علما و عرفای اسلام این عقیده را رد کرده و آن را کفر و ضلال می‌دانند. این امر به سبب برخی سخنان ابوحمزه است که ادعا می‌کرد رو در رو با حضرت حق تعالی دیدار کرده است. به‌جز عباراتی با موضوعات عرفانی که در کتب طبقات صوفیه آمده است، هیچ اثر مکتوبی از او در دست نیست. فقط ابن ندیم کتابی را با عنوان المنتمین من‌السیاح و العباد و المتصوفین به او نسبت داده است 


درباره تاریخ درگذشت او روایات گوناگونی در دست است، اما بیشتر منابع آن را 269ق نوشته‌اند. این در حالی است که تاریخ 289ق نیز برای مرگ او ذکر شده است. گفته‌اند که روزی هنگام وعظ بیهوش شد و از کرسی افتاد و چند روز پس از آن دنیا رفت. چند تن از بنی‌هاشم او را غسل دادند و در باب‌الکوفه دفن کردند.


انتهای پیام/4104


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته