دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
27 اسفند 1393 - 13:24

توضیحات سردبیر دنیای فوتبال درباره چاپ عکس جسد مربی پرسپولیس

سردبیر مجله دنیای فوتبال توضیحاتی درباره انتشار عکسی از یک جنازه در روی جلد شماره نوروزی این مجله داده است.
کد خبر : 9285

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، علی عالی در صفحه فیس‌بوک خود نوشت:


وقتی می خواستم عکس این شماره دنیای فوتبال را انتخاب کنم به همه این حرف ها فکر کردم. به اینکه این یک مسابقه نیست و به کسی مدال نمی دهند. به فحش ها. به توهین ها. به تحقیرها. تازگی ندارد و کسانی با تجربه تر و استخوان خردکرده تر از من هم با این رویه روبرو بوده اند و خواهند بود. اما از همه کسانی که وقت گذاشتند و در این «تَنگ حوصلگی» آخر سال نظرشان را نوشتند یا تماس گرفتند سپاسگزارم. کمک بزرگی کردند. برای همین چند نکته را لازم می دانم بنویسم:
نکته اول: شما برای فروش بیشتر، عکس جنازه کار کردید. به خانواده اش فکر نکردید؟
نظر من که لزوماً درست نیست: برای فروش بیشتر عکس های بهتری داشتیم. آدرنالین افزا. بخصوص اینکه عکاس مجله در برزیل و استرالیا حضور داشت و به اندازه کافی سوژه هایی دم دست بود که با کار کردن آنها فروش بهتر می شد. مگر عکس جنازه و غسالخانه فروش را بالاتر می برد یا پائین تر؟ خانواده آقای دهداری و به خصوص دختر ایشان که از طریق آقای مانوسی فر این ارتباط برقرار شد، با انتشار عکس نه تنها مخالفت نکرد بلکه از نگاه ژورنالیستی تحلیل کردند و با بزرگ منشی این موضوع را پذیرفتند که بی نهایت قدردان این درجه از صبوری، مدارا و انتقاد پذیری ایشان هستم. جایی که ملت ایران پیشروتر از ایشان بودند...
نکته دوم: این عکس برای شماره نوروز خیلی تلخ است
نظر من که لزوماً درست نیست: تلخ است؟ فکر می کنم در طول تاریخ مردم ایران هیچوقت به اندازه سال 93 به لطف موبایل و ماهواره و اینترنت، قتل و خونریزی ندیدند. سربریدن و سوزاندن های داعش، عریان ترین شکل خشونت بود که همه دیدند و دیدیم و به هم نشان دادیم. چطور یک عکس تاریخی – دقیقاً تاریخی- اینقدر به مذاق برخی دوستان تلخ آمده؟ به اندازه کافی سالنامه با طرح هفت سین و گل و بلبل منتشر شده است، با قیمت های کمتر و احتمالاً مطالب شادتر. اجازه بدهید پیشخوان دکه های روزنامه فروشی همیشه یکدست و یک شکل نباشد و همه مثل هم فکر نکنیم. کره شمالی نمونه جامعه ای است که اصرار می شود همه مثل هم فکر کنند، مثل هم غذا بخورند، مثل هم لباس بپوشند. یک روز همه آنها مثل هم بالا خواهند آورد!


نکته سوم: کار شما یک ژست روشنفکری مسخره است.
نظر من که لزوماً درست نیست: ادعای روشنفکری نداریم اما یک نکته را مسجل می دانم؛ این جامعه خودش را در برابر فقر، فساد، تبعیض، ریاکاری و .... به خواب زده است. تجاوز دسته جمعی خمینی شهر یادتان هست؟ اسیدپاشی اصفهان چطور؟ قطع کردن پای یک نوجوان به دلیل اختلافات خانوادگی چطور؟خودسوزی یک دستفروش در خرمشهر چطور؟... اصلاً چیزی مانده که کسی را تکان بدهد؟ به نظرتان این جامعه کمی – فقط کمی – مشکوک به تظاهر به خواب نیست؟


ژست روشنفکری یعنی پشت کردن به فوتبال داخلی و گفتن اینکه « ای بابا اینا همه شون مثل همن!»، «لیگ قهرمانان اروپا رو عشق است! ولشون کن اینقد بزنن توی سر هم تا خسته بشن»! ... غافل از اینکه سالانه میلیادرها تومان از پول من و شما صرف همین « زدن توی سر و کله» می شود و اتفاقاً آنها که دستشان در این بریز و بپاش است خوشحال می شوند «ولشان کنید». ژست روشنفکری یعنی بخندیم به جوان هایی که بعد از شکست تیم محبوب شان سکته می کنند و می میرند. گاهی باید تلخ بود. تلخی تازه به از قند مکرر. این جلد دقیقاً با هدف فریاد زدن در سکوت سر خودمان و جامعه ای که در آن زندگی می کنیم منتشر شده. خیلی ها فقط با صدای کلنگ گورکن از خواب بیدار می شوند. این جلد یک تلاش است. یک تقلا. امیدوار نیستیم در این تن خموده رعشه ایجاد کنید، همین که تکانی بخورد- اگر بخورد!- شُکر! ... کسی اگر نمی پسندد می تواند مجلات و روزنامه های مختلف دیگر را بخرد یا به سایت ها و اینستاگرام ها سر بزند، ببیند حنیف عمران زاده در مقابل کُری شیش تایی بنگر واکنش نشان داده یا بهادر عبدی ماشین تازه چه خریده؟!
نکته چهارم: انتشار عکس جنازه، بی اخلاقی است.
نظر من که لزوماً درست نیست: وقتی در ورزشگاه ناسزا مثل نقل و نبات سر داور و بازیکن و تماشاگر و خانواده شان می ریزد، وقتی فساد مالی ...مثل دم خروس هر روز از یکطرف بیرون می زند، وقتی وقت و عمر و جوانی میلیون ها آدم با دیدن بازی های بی کیفیت به هدر می رود، لالایی خواندن فایده دارد؟وقتی با ترقه چشم سرباز نگون بخت کور می شود و از یاد می رود. وقتی برخی از ستاره های ورزشی که قرار است الگو باشند درگیر کراک و شیشه و ... می شوند... اصلاً می شود در مورد وجود اخلاق سنی گفت؟! «حرف زدن» در مورد اخلاق بیش از اندازه کلیشه ای و بی اثر شده. این همه نوشته های سوزناک و ادیبانه در رسای تماشاگران پرشور که در «سرما و گرما» به ورزشگاه می آیند برای اینکه آنها را دچار عذاب وجدان کنند که به بانوان خانواده بازیکنان کار نداشته باشند، فایده ای داشت؟ دروغگویی در روز روشن برخی مسئولان فوتبال، با پندهای اخلاقی درست شد؟ جملات فلسفی حاج رضایی در 90 اثری کرد؟ توصیه های اخلاقی عادل فردوسی پور و دوستان نتیجه ای داشت؟ آنچه در این زیست روزمره با آن سر و کله می زنیم اخلاقی است، فقط انتشار این عکس غیراخلاقی است؟ اگر اینطور است سرمان را پائین می اندازیم و دست دعا و شکرمان را بالا می بریم که چقدر «همه چی آرومه» و ما غافل بودیم.
نکته پنجم: شما دوست دارید عکس عزیزان تان در سردخانه منتشر شود؟
نظر من که لزوماً درست نیست: به شخصه از مرگ، غسالخانه و بوی کافور می ترسم. اما آیا ترس فردی من باید روی کار حرفه ای ام اثر بگذارد تا مرگ را انکار کنم؟ دلیل می شود مرگ ستاره ها و اخلاق و ارزش هایی که زمانی به آنها می نازیدیم را از ترس مرگ حاشا کنیم کسی که ستاره می شود نگاهش، حرف هایش، نقدها و عملکرد و حتی تصویر پیکرش هم حاوی پیام است.


نکته ششم: این تصویر روی جلد اقدامی دیگر علیه چپ هاست.
نظر من که لزوماً درست نیست: چپ ..راست ... اصلاح طلب ...اصولگرا ... بسیاری از این تقسیم بندی ها بستگی به نگاه شما دارد. وقتی قلیچ خانی را روی جلد مجله زدیم از دو طرف محکوم شدیم؛ این جلد شما زنده کردن چپ هاست و محکوم می گردد! ... این جلد شما تلاش برای همراهی به سیستم برای لگد زدن به چپ هاست و محکوم می گردد..! ... تفکر زنده باد و مُرده باد در خون همه ماست. دنیای فوتبال تلاش می کند با واکاوی برخی پرونده های خاک گرفته به «قضاوت های خدشه ناپذیر گذشته» سنگ بزند. شاید ترک برداشت جور دیگری دیدیم. شاید...
نکته هفتم: این جلد عالی بود. بی نظیرترین کار ممکن.
نظر من که لزوماً درست نیست: سپاس. اما اعتقادی به بی نظیرترین کار ممکن نداریم. یک مجله هستیم که کنار دوستان روزنامه نگار دیگر کار می کنیم. خودمان را تکه ای از پازل روزنامه نگاری می دانیم. تکه ای کنار دیگران. نه درُشت تر، نه بهتر. پیش از ما و بیش از ما کسانی نمونه های بهتر مجله ورزشی کار کرده اند و پس از ما هم منتشر خواهند کرد.
حرف آخر: اعتقاد دارم این عکس به بهترین شکل می تواند تصویر واقعی شرایط ورزش ایران را به تصویر بکشد. تلاش گرانی در خاک و فرصت طلبانی نظاره گر. با ٢٠٠ مقاله هم نمیشد این واقعیت را تصویر کرد. یعنی شرایط کشور این اجازه را نمی دهد. شما می توانید با این نوشتار یا بخش هایی از آن مخالف باشید. همانطور که ممکن است من هم با برخی از نوشته ها و باورهای شما مخالف باشم. ممکن است انتشار این عکس اشتباه باشد، خطای مطبوعاتی یا هدف گیری غلط. هیچ تضمینی وجود ندارد که هر تصمیم ما نتیجه درستی بدهد. ادعای پیامبری نداریم و خودمان را معصوم نمی دانیم. مثل هر مجموعه انسانی دیگری در این وانفسای کار فرهنگی، بی هیچ منتی تلاش می کنیم کار خوب، تاثیرگذار و مفید انجام بدهیم و به همین دلیل ساده « انسانی بودن مجموعه» ممکن است تصمیمات خطا هم بگیریم. از همه دوستان خطاپوش، کسانی که نقد مشفقانه و صبورانه کردند و همچنین از آنها که تاب نیاوردند و به خانواده هایمان ناسزا گفتند، سپاسگزاریم. ... سال بهتری برای شما و فوتبال آرزو می کنم.


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته