دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
15 خرداد 1401 - 13:44

«جشن جنگ»؛ باستان‌شناسی که گذشته باشکوه جنگ‌زدگان را به تصویر می‌کشد +فیلم

«جشن جنگ» حکم باستان‌شناس را دارد؛ باستان‌شناسی که از دل آن‌چه کشف کرده، سعی دارد گذشته باشکوه جنگ‌ردگانی را به آن‌ها نشان دهد که شاید امروزه چیزی همانند آن را در زندگی خود حس نمی‌کنند و این شکوه نه از جنس تفاخر که از جنس کشف لحظه‌ها و دم‌های انسانی برای زندگی کردن است.
کد خبر : 662696
جشن جنگ

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، کتاب «جشن جنگ» نوشته احمد دهقان مشتمل بر ۱۰ داستان کوتاه با عنوان‌های «تانک‌چی‌ها»، «رفیق»، «قربانی»، «بی‌مروت» و... است. داستان «جشن جنگ» درباره پسری به‌نام سیاوش است که باید در دانشکده یک پرفورمنس به دوستانش در اجرا کمک کند. اما از آن‌جا که موضوع نمایش خشونت و جنگ است، دانشکده اجازه اجرا نمی‌دهد و سیاوش برای به صحنه بردن پرفورمنس خود یک زیرزمین اجاره می‌کند تا نشان دهد میان جنگ و جشن شباهت وجود دارد.




احمد دهقان داستان‌نویس معاصر ایرانی داستان‌های متعددی در زمینه جنگ ایران و عراق نوشته‌ است. وی سال ۱۳۶۸ وارد دانشگاه شد و در رشته مهندسی برق تحصیل کرد. سپس در رشته علوم اجتماعی ادامه تحصیل داد اما در نهایت با مدرک فوق لیسانس در رشته مردم شناسی فارغ‌التحصیل شد. اولین رمانش با عنوان «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» در سال ۱۳۷۵ منتشر شد. دو سال بعد همین رمان ابتدا به‌عنوان یکی از آثار برگزیده ۲۰ سال داستان‌نویسی و مدتی بعد به عنوان برگزیده ۲۰ سال ادبیات پایداری معرفی شد. ترجمه انگلیسی این کتاب در کتابخانه‌های مختلفی از جمله کتابخانه‌های دانشگاه جرج واشینگتن دی سی، دانشگاه هاروارد MA، کتابخانه کنگره واشینگتن دی سی، کتابخانه UCLA لس آنجلس، دانشگاه برکلی کالیفرنیا، دانشگاه ماریلند و دانشگاه ورمونت در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد. دهقان همچنین مقالاتی نیز در زمینه رشته تحصیلی خود و همچنین مباحث نظری خاطره‌نگاری، به ویژه خاطره‌نویسی در جنگ ایران و عراق، نوشته است.



احمد دهقان نویسنده عجیبی نیست. خیلی ساده و سرراست حرفش را زده و می‌زند و برای همین است که بارها پیش از این اعلام کرده که در نوشتن تنها و تنها با موضوع جنگ است که دست به قلم می‌برد. با اینکه در روزهای اخیر گفته است که سوژه‌ها و موضوعات غیرجنگی هم برای نوشتن کشف و ثبت کرده است اما باز هم تاکید کرده که قصد ندارد چیزی جز جنگ را دستمایه نوشتن قرار دهد. او در دل جنگ به دنبال چه روایتی برای جامعه خودش است؟ در دل رفتارهای ناهنجار اجتماعی امروز چه چیزی چشم و جان او را به خود مشغول کرده که برای آن‌ها تنها و تنها در جنگ پاسخی پیدا کرده است؟


برای کشف راز تمامی این پرسش‌ها و آن‌چه در جان و ذهن او می‌گذرد، مجموعه داستان «جشن جنگ» پاسخ‌های کاملی دارد. «جشن جنگ» تازه‌ترین اثر داستانی دهقان است که چند سالی است برای تألیف آن وقت صرف کرده است. دهقان نویسنده‌ای است که سادگی در کلام را در عین پیچیدگی در فضاسازی و شخصیت‌پردازی و ترسیم موقعیت‌های جنگی شگرد خود کرده است. در «جشن جنگ» اما در کنار هر دوی این‌ها تراوش حسی انسانی از دل داستان را بیش از هر چیز نمایش داده است.


دهقانِ «جشن جنگ» نویسنده‌ای عصیان کرده از روزگاری است که ارزش‌ها و معانی را تهی کرده است و او حالا در دل روایت از جبهه و یا انسان‌های باقی مانده از جبهه به دنبال کشف و یادآوری دوباره این معانی است. او چه در وقتی که داستانی درباره اجرای یک نمایش می‌نویسد و در آن خوی خون‌طلب جامعه و حس بی‌تفاوت آن‌ها نسبت به مرگ یک انسان را در کنار تجربه و نمایش چهره واقعی انسانی که آن را لمس کرده و به همین خاطر از آن تبری می‌جوید و چه در وقتی که داستانی جنگی روایت می‌کند که در آن شجاعت در کنار صدق در کلام و پایداری در رفاقت مایه داستان می‌شود همواره به دنبال این خط تماس است که در جنگ و موقعیت سخت آن می‌توان بسیاری از احساسات ناب را بار دیگر در کالبد زندگی تهی شده از معنای امروز قرار داد و جامعه را به سمت کشف روحی تازه برای جسم بی‌جان خود حرکت داد.


احمد دهقان در «جشن جنگ» به تعبیری حکم یک باستان‌شناس را دارد. باستان‌شناسی که از دل آن‌چه کشف کرده، سعی دارد گذشته باشکوه جنگ‌زدگانی را به آن‌ها نشان دهد که شاید امروزه چیزی همانند آن را در زندگی خود حس نمی‌کنند و این شکوه نه از جنس تفاخر که از جنس کشف لحظه‌ها و دم‌های انسانی برای زندگی کردن است.


در بخشی از کتاب آمده است: «فرمانده در حالی که می‌دوید و صدایش از سمت رودخانه می‌آمد، فرمان داد پیاده شویم. کناره‌های بار کامیون را گرفتیم و ریختیم پایین. چفت هم - کنار کامیون - در شانه خاکی جاده نشستیم تا خبرمان کنند. از جلو، سربازهای درهم شکسته و خونین و هراسان، از تاریکی شب بیرون می‌آمدند، تند چیزهایی می‌گفتند و مثل باد می‌گذشتند. در میان حرف‌هایی که از میان تاریکی می‌آمد، فهمیدیم سربازها و تانک‌های دشمن دارند پیش می‌آیند و نیروهای ما عقب نشسته‌اند و هیچ کس جلودارشان نیست. ما را آورده بودند که تا آخرین نفس جلوی دشمن بایستیم و نگذاریم از پل بگذرند. این را فرمانده همان جا به ما گفت.»





انتهای پیام/۱۱۰/

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته