گل به خودی به نام گروه جهادی؛ درس مهرشاد سهیلی به حاکمیت
به گزارش گروه سیاست خبرگزاری آنا، قاسم شجاع در یادداشتی به نقد عملکرد رسانهها و برخی مسئولین در مطرح کردن نوجوانی بی نام و نشان به نام مهرشاد سهیلی پرداخته است.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
به این چند جمله دقت کنید: «قطعا این نوجوان با نیت خیر در این مسیر قدم گذاشته امیدوارم در این راه قدم های بزرگی بردارد»، «کار این نوجوان صددر صد قابل تقدیر است»، «نوجوانانی چون سهیلی کمر همت را بستهاند تا خلعهای جامعه را جبران کند»، «گفتم هوای میکده غمی میبرد زدل/ گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند؛ این بیت، بهترین تعریف در وصف حال این نوجوان است»
همه این توصیفات از زبان مقاماتی بوده که در چندین ماه گذشته و به طور ناخواسته به تمجید از جهادگری پرداختهاند که مجاهدتهایش فقط برای خودش آورده داشته است! مهرشاد نوجوان 17 سالهای که به نام گروه جهادی به شهرت رسید و این روزها با افشاگری روزنامه فرهیختگان مشخص شد همه اقدامات وی فقط با روکشی از «جهاد» همراه بوده است؛ این موضوع نشان داد مسئولین و خواص باید ضمن جوگیر نشدن در واجهه با پدیدههای نوظهور! هوشمندانهتر از این عمل کنند.
چند نکتهای از شاخصههای اخلاقی امثال مهرشاد سهیلی که میتواند در چشم به هم زدنی به «نفوذ» بیانجامد و مدتها است چون حفرهای در بدنه سیستم اداری، حاکمیتی و امنیتی، جا خوش کرده است!
غفلت رسانهای و بزرگنمایی از هیچ
اول از همه لازم است، رسانهها را درگیر کنی؛ به یکی رپرتاژ بدهی آن دیگری را به زور هم که شده به مشهد بفرستی و .. برنامهای بچینی، جشنوارهای خلق کنی و به هر مناسبت نشست بگذاری. در این بین برخی رسانهها هم کاری به صحتسنجی و ارزش خبری رویداد ندارند فقط میخواهند از قافلهای که راه افتاده جا نمانند تا جائیکه حتی رسانه ملی هم برای پُر کردن کنداکتور در برنامههای مناسبتی، چند باری از تو به عنوان پدیده عصر حاضر رونمایی میکند!
خبرنگار و رسانهای که ناخواسته و یا ندانسته روی موج خبری شناور میشود و اصلا نمیداند؛ مهرشاد سهیلی که با قدرت رسانهای به همه اینگونه القا کرده که به دیدار آیت الله مکارم شیرازی رفته است، فقط به عنوان یک تعزیهخوان ساده در بیت ایشان حضور یافته و چند دقیقهای با معظمله همنفس و همکلام شده است! اما در کمال تعجب خط خبری دنبال شده در رسانهها به گونهای است که گویی سهیلی به عنوان فرمانده قرارگاه به دیدار ایشان رفته است!
برو از کارهای خیری که انجام دادهای توبه کن!
شرط اول در نفوذ، دانستن علم سحر و جادو نیست، با ریاضت و تقوا و پاکدامنی هم ره به جایی نمیبریم چندانکه از علم و دانش هم کاری ساخته نیست، گره کار در ارتباطگیری است. ویژگی که خواص را مدهوش و مسئول را از خود بیخود میکند. فقط کافی است از روابط عمومی بهرهای برده باشید همین کافی است تا به همراه چند آیه و حدیث و اصطلاحات عربی کارت راه بیافتد.
نمیدانم چرا یاد شهرام جزایری افتادم او هم روابطعمومی خوبی داشت. نقل است که؛ روزی شهرام جزایری، از فرزند آیتالله بهجت درخواست ملاقات با آقا را داشت اما وقتی جریان به اطلاع حضرت آیتالله رسید مخالفت کردند. جزایری روزی به مقابل مسجد حضرت آیتالله بهجت در قم میرود تا وقتی که ایشان از نماز فارغ می شوند، از فرصت استفاده کند ملاقاتی انجام دهد. نماز تمام شده بود و ایشان از مسجد خارج شدند، یکی از نزدیکان جزایری به آیتالله بهجت نزدیک شد و به ایشان گفت که حضرت آیتالله! آقای جزایری از تجار خیر تهران هستند و برای عرض دستبوسی خدمت رسیدهاند. در این هنگام آقا سر مبارک را بالا گرفتند و به شهرام جزایری نگاهی کردند و فرمودند: برو و از کارهای خیری که انجام دادهای توبه کن.
بازی با اعداد و واژهها
بازیکردن با کلیدواژهها در مرحله بعدی است، فرمانده، گروه جهادی، قرارگاه حضرت مهدی، مناطق محروم، توزیع نان و غذا، راهاندازی جشنواره به نام شهید لندی، سرو شکل دادن به پویش «در خانه بمانیم» با محوریت زیارت عاشورا، جشنواره خلوت انس، و ... یا رسانهای کردن: توزیع 10 میلیون قرص نان، که اگر به قیمت روز حساب کنیم از قرار هر قرص نان بربری 2500 تومان میشود 18 میلیارد تومان و یا توزیع 2 میلیون پرس غذای گرم که بازهم اگر بخواهیم محاسبه سرانگشتی داشته باشیم از قرار هر پرس غذا به قیمت فقط 30 هزار تومان میشود 60 میلیارد تومان!
اینها تنها نمونههایی از کلیدواژهها و ارقامی است که مهرشاد سلیمی به رسانهها اعلام کرده است؛ در جایی که پیرزن موسیانی که خبرنگار فرهیختگان با وی مصاحبه کرده و میگوید پول نانم را نمیتوانم بدهم و نان روزانهام را به صورت قرضی خرید میکنم، معلوم نیست، این میلیونها نان و غذا و ... بین چه خانوارهایی توزیع شده است که هیچ آثاری از بهرهمند شدنشان در جایی دیده نمیشود!
سمج باش
چهارم؛ لازم است به اندازه کافی سمج باشید. از اینکه درچشم بههمزدنی بخواهی با مدیرعامل همراه اول یا مدیرعامل دیجیکالا یا هر مقام دیگری رودر رو یا تلفنی گپ بزنی باکی نداشته باش؛
مهرشاد میگوید تاکسی در حال عبور از میدان ونک بود چشمم به برج همراه اول افتاد .... پیش خود گفتم همراه اول چطور میتواند به ما کمک بکند؟ ..... به یکی از بچهها پیغام دادم که شماره اخوان مدیر همراه اول را میخواهم ..... با تلفن هتل زنگ زدم ... گفتم ما یک گروه جهادی هستیم و میخواهیم شما را زیارت کنیم. گفت من فرصت ندارم.... من خیلی سمج هستم. خیلی پیگیری کردم و بالاخره گفت یک ساعت دیگر برج باشید. به جلسه رفتم و ماجرا را گفتم ... خواسته ما در حد پیامک است و هیچ انتظاری نداریم ...
یادم میآید که هر سری که پیامک ارسال میشد، حدود ۲۰۰ میلیون تومان پول به حساب ما مینشست. جمع مبالغی که به حساب ما پول آمد، یک میلیارد و ۶۰۰ و خردهای میلیون تومان در این ۲ سال بود.
دیدار با بزرگان
چهارم؛ اصل دیدار با بزرگان است مثلا به قول صادق امامی خبرنگار روزنامه فرهیختگان میتوانی پویش شهید لندی راه بندازی و به نام سازمان تبلیغات اسلامی قم همهی کار آن را مسئول سازمان تبلیغات قم انجام دهد و خبر اول هم از این جشنواره، به نام سازمان تبلیغات قم روی خط برود، اما به وقت دیدار با مراجع که میرسد این مهرشاد سلیمی است که به عنوان دبیر جشنواره برای دیدار میشتابد.
دلم برای کمی «اخلاص» تنگ شده!
گویند؛ مرحوم شیخ عباس قمی نویسنده کتاب مفاتیحالجنان در خاطرات خود برای پسرش آورده است که: وقتی کتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصی بود به نام «عبدالرزاق مسئلهگو» که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه احکام شرعی را برای مردم می گفت. مرحوم پدرم «کربلائی محمد رضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود به حدی که هر روز در مجلس او حاضر می شد و شیخ هم بعد از مسئله گفتن، کتاب منازل الاخرٍة مرا می گشود و از آن برای شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن می خواند.
روزی پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! کاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو می شدی و می توانستی منبر بروی و از این کتاب که او برای ما می خواند، تو هم میخواندی.
چند بار خواستم بگویم پدر جان! این کتاب از آثار من است اما هر بار خودداری کردم و چیزی نگفتم و فقط عرض کردم دعا بفرمائید خداوند توفیقی مرحمت نماید.
سخن آخر
مهرشاد سلیمی! بهتر نبود از اول تا آخر به همان موسیانیها فقط خدمت میکردی. با این توصیفی که تو از جهاد، گروه جهادی و قرارگاه کردی پس تکلیف جهادگرانی که در روستاهای صعبالعبور، مناطق مرزی و دهات کمبرخوردار رنج سفر و دوری از اهل وعیال را به جان میخرند و با اندک داشتههای خود و اطرافیانشان دل به دریای محرومیت میزنند چیست؟ به نظر تو آنها جهادی نیستند؟!
با این وصف تکلیف قاسم سلیمانیها و یارانش که به فرموده رهبری و بدون سروصدا و با اخلاص دل به دریای نیزه و شمشیر زدند مشخص است. رهبری در دیدار اخیر با خانواده شهید فرموده بودند: «... اگر اخلاص پدر شما نبود، این جور دلهای مردم متوجّه نمیشد؛ دلها دست خدا است».
مهرشاد سهیلی اولین و آخرین نفر نیست سیستم باید هوشیار باشد.
انتهای پیام/ 4164
انتهای پیام/