دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
ثمین نبی‌پور در گفت‌وگو با آنا:

مخاطبان جدی ادبیات از کتاب‌های حجیم ترسی ندارند/ انعکاس تغییرات قرن نوزدهم انگلستان در آیینه «شمال و جنوب»

حمایت از کتابفروشی‌های محلی را وظیفه خودم می‌دانممترجم کتاب «شمال و جنوب» این اثر را همچون آیینه‌ای می‌داند که تغییرات قرن نوزدهم انگلستان را از نگاه یک زن منعکس کرده است.
کد خبر : 633563
ثمین نبی پور

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، کتاب «شمال و جنوب» اثر الیزابت گسکل (Elizabeth Gaskell) داستانی از جامعه انگلستان قرن نوزدهم را به تصویر می‌کشد. این کتاب در ۶۹۲ صفحه در انتشارات افق به چاپ رسیده و ثمین نبی‌پور آن را ترجمه کرده است. نبی‌پور فوق لیسانس مدیریت نشر دارد. از سال ۱۳۸۴ روزنامه‌نگاری را شروع کرد و از سال ۱۳۸۷ به مترجمی پرداخته است. وی تاکنون ۳۰ عنوان کتاب در حوزه نوجوان و بزرگسال از جمله «رادیو سکوت» اثر آلیس آزمن، «دشمن عزیز» (عاشقانه‌های کلاسیک)، «سفر به مرکز زمین» از ژول ورن، «سیاست بریتانیایی» از تونی رایت و ... را ترجمه کرده است. چاپ اول کتاب «شمال و جنوب» با ترجمه وی به‌تازگی منتشر شده است. به همین مناسبت با این مترجم جوان به گفت‌وگو پرداخته‌ایم که در ادامه از نظر می‌گذرانید.


«شمال و جنوب»؛ آیینه‌ای از تغییرات قرن نوزدهم انگلستان


آنا: با نویسنده کتاب «شمال و جنوب» چگونه آشنا شدید؟


نبی‌پور:‌ من به کتاب‌هایی که روایت‌گر سرگذشت‌ انسان‌هاست، علاقه دارم. «الیزابت گسکل» (۱۸۱۰-۱۸۶۵م) با خواهران «برونته» ارتباط صمیمی داشته؛ با هم نامه‌نگاری‌هایی داشته‌اند و حتی سرگذشت یکی از آن‌ها را نوشته است. من آن کتاب را خواندم و درباره گسکِل تحقیق کردم. نمونه‌هایی از کتاب‌های او را خواندم، به نظرم آمد که «شمال و جنوب» از همه آن‌ها قوی‌تر و گیراتر است. خودم پیشنهاد ترجمه و انتشار این کتاب را به نشر افق دادم.


آنا: کتاب «شمال و جنوب» از چه نظر برای شما جذاب بود که شما را به ترجمه آن ترغیب کرد؟‌


نبی‌پور:‌ برخی معتقدند که الیزابت گسکل بعد از «جین آستن» مهم‌ترین نویسنده زن انگلیسی محسوب می‌شود. این نویسنده در انگلستان قرن نوزدهم می‌زیست و با این حال نگاهی گسترده و جهان‌شمول داشت. کتاب «شمال و جنوب» فقط یک رمان پیش‌پاافتاده نیست زیرا که نگاهی تاریخی به جامعه انگلیس بعد از انقلاب صنعتی، موقعیت کارگرها، ارتباط آن‌ها و ارباب‌هایشان دارد. نگاه و زندگی شخصیت اصلی زن، «مارگارت هِیل» به نویسنده شبیه است زیرا آن استقلالی که در زندگی واقعی گسکل بوده در این شخصیت هم به‌خوبی دیده می‌شود. این کتاب همچون آیینه‌ای تغییرات قرن نوزدهم انگلستان را نمایش می‌دهد.


در ترجمه کتاب خیلی به دنبال پیام به مخاطب نیستم


آنا: مارگارت هیل، شخصیتی محکم داشت که در برابر سختی‌ها به‌خصوص موضوع مهاجرت به‌خوبی توانست با شرایط خودش را وفق دهد. شخصیت اصلی چه پیامی برای جوان‌ها و مخاطبان خودش داشت؟


نبی‌پور:‌ مارگارت در مهاجرت اجباری‌ مجبور شد تصمیم پدرش را دنبال کند و به آن تن دهد اما در موارد دیگر خودش تصمیم‌گیرنده بود و تسلیم انتظارات جامعه و حتی خانواده نمی‌شد. با قشر کارگر دوستی می‌کرد در صورتی که خودشان از طبقه متوسط جامعه بودند. این شخصیت به دنبال این نبود که مردی از راه برسد تا او را نجات دهد. در واقع همان دیدی که در کتاب‌هایی حتی داستان‌های معروفی همچون «غرور و تعصب» وجود دارد. بنابراین بعضی اوقات جبر بر زندگی همه ما اثرگذار است و هوش اجتماعی نشان می‌دهد که هر فردی چقدر می‌تواند خود را سازگار کند و بهترین خود باشد. من در ترجمه کتاب خیلی دنبال پیام به مخاطب نیستم، زیرا که فکر می‌کنم هر کسی با توجه به گذشته‌اش، طرز فکر، شخصیت‌ و تجربه زیسته‌ خود برداشتی از کتاب خواهد داشت. ممکن است برای برخی این شخصیت نماد سرکشی باشد، برای من استقلال باشد، برای شما پیروی از خانواده‌ باشد؛ هر کسی به اقتضای جایگاه و تجربیات خود می‌تواند پیامی را از کتاب دریافت کند.


مخاطبان جدی ادبیات از حجم یک کتاب ترسی ندارند


آنا: در روند داستان فضاسازی‌های خوبی بود که مخاطب را با داستان به پیش می‌برد. گاهی این فضاسازی‌ها حتی به یکی دو صفحه یا بیشتر هم می‌رسید، در رمان‌های کلاسیک خیلی این را می‌بینیم به‌طور مثال «آنا کارنینا»، «جنگ و صلح»؛ اما برخی معتقدند در رمان‌های جدید بهتر است این فضاسازی کمتر شود، نظر شما چیست؟


نبی‌پور:‌ این یک پرسش تخصصی است و نیاز به مجال بیشتری برای بحث دارد. از نظر من باید در ابتدا منظورمان از «کتاب» و «رمان کلاسیک» را تعریف کنیم، آیا منظورمان از نظر بُعد تاریخی است یا کتاب‌هایی که مثلاً در قرن هجدهم و نوزدهم نوشته شده؟ آیا ما از قرن بیستم به بعد را می‌گوییم معاصر؟ به‌طور کلی فضا، خواننده، مخاطب و نویسنده‌ای که در آن زمان‌ها (بیشتر قرن هجدهم و نوزدهم) وجود داشته، این شکل از فضاسازی را طلب می‌کرده، به خاطر اینکه وسایل ارتباطی زیادی نبود، افراد امکان تجربه کردن جهانی به غیر از مکان زندگی خود را نداشتند اما شرایط در حال حاضر فرق می‌کند. شاید الان تعدادی از مخاطب‌ها مخصوصاً جوان‌ترها شاید حوصله‌ جزئیات یک رمان را نداشته باشند.


حمایت از کتابفروش‌ها مخصوصاً کتابفروش‌های محلی برای من و علاقه‌مندان به کتاب یک وظیفه استآنا: کتاب «شمال و جنوب» ۷۰۰ صفحه است، شاید برخی به خاطر همین قطور بودن سراغ آن نروند!


نبی‌پور:‌ ترجمه‌ آن هم سخت بود. من فکر می‌کنم مخاطبان جدی ادبیات از حجم یک کتاب ترسی ندارند. این فضاسازی‌ها و جزئیات برایشان بازنمایی، بازسازی فضا و زمانی است که دسترسی به آن برای ما ممکن نیست. با خواندن این کتاب تجربه‌ای از فضا-زمانی را به دست می‌آوریم که به آن دسترسی نداریم.


شکل‌گیری انقلاب صنعتی دوم در روند داستان


آنا: نقطه قوت و ضعف این کتاب چه بود؟


نبی‌پور:‌ به‌نظرم پایان‌بندی شتابزده این کتاب را می توان نقطه‌ضعف‌ دانست. در پانویس‌ کتاب، گسکِل هم از این ماجرا ناراحت بوده و جالب است که از «چارلز دیکنز» دلخوری داشته است. دلیلش هم این است که این کتاب اولین بار به‌صورت داستان دنباله‌دار در مجله‌ای که چارلز دیکنز سردبیر آن بوده، منتشر شده و خودش در یک نامه به یکی از دوستانش می‌گوید از این روند راضی نیستم. نقاط قوت این کتاب از نظر من زیاد است. شاید مهم‌ترین‌ مزیتش این باشد که یک نویسنده زن در قرن نوزدهم با ملایمات، ظرافت‌های ادبی و زبانی که دارد، از فضای صنعتی شده کارگری می‌گوید که فضای داستان را خوشایند می‌کند. یکی دیگر از نکات مثبت کتاب این است که مخاطب خاص خانم یا آقا ندارد.


آنا: بقیه شخصیت‌ها هم اعم از زن و مرد در این کتاب مرکزیت داشتند.


نبی‌پور:‌ جنیست در کتاب خیلی به آن صورت وجود ندارد. شخصیت‌های اصلی مرد همانند «نیکولاس هیگینز» و «جان تورنتون» هستند، از طرف دیگر مارگارت به‌تنهایی همه داستان را پیش می‌برد و جزئیاتی را می‌گوید که شاید ما خیلی کم با آن‌ها آشنا باشیم؛ از شکل‌گیری اتحادیه‌های کارگری، از ارتباط ارباب و کارگر در آن زمان، از اعتصاب‌ها و انقلاب صنعتی دوم و...




بیشتر بخوانید:‌





مخاطبان جدی ادبیات از کتاب‌های حجیم ترسی ندارند/ انعکاس تغییرات قرن نوزدهم انگلستان در آیینه «شمال و جنوب»


هنوز اعتماد به نفس داستان‌نویسی را پیدا نکرده‌ام


آنا: سوای «شمال و جنوب»،چه کتابی را برای علاقه‌مندان به ادبیات معرفی می‌کنید؟


نبی‌پور:‌ «دیار خوابگردی» به نویسندگی «میا کوتو» است با ترجمه مهدی غبرایی. من فکر می‌کنم باید به ادبیات قاره آفریقا توجه نشان دهیم. سبک‌ این کتاب سیلان ذهن یا رئالیسم جادویی است. خواننده‌ها را ممکن است یاد کتابی همچون «صد سال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز بیندازد و یک جریان خیال‌گونه از تلاش برای بقا را نشان می‌دهد و نقش داستان در نجات انسان‌هاست.


آنا: در حال حاضر به چه کاری مشغولید؟ تاکنون به نوشتن هم فکر کرده‌اید؟


نبی‌پور:‌ من هنوز اعتماد به نفس نوشتن داستان را پیدا نکرده‌ام. من همیشه فقط ترجمه کرده‌ام. متأسفانه هنوز فرصت‌ آن را پیدا نکرده‌ام که بخواهم به سراغ داستان‌نویسی بروم. فعلاً فضای ترجمه برای من دوست‌داشتنی‌تر است. در حال حاضر ترجمه کتاب «جام زرین» از نویسنده آمریکایی «جان اشتاین‌بک» را به‌تازگی تمام کردم و به نشر افق تحویل دادم. نشر افق مجموعه‌ای به‌نام میراث اشتاین‌بک دارد که چندین کتاب از این نویسنده منتشر شده و چند کتاب هم در دست انتشار دارد. ترجمه یک کتاب نوجوان را هم تمام کرده‌ام و امیدوارم اتفاقات خوبی برای آن‌ها بیفتد.


آنا: بحث کپی‌رایت آثار خارجی یکی از چالش‌های اساسی در ترجمه کتاب‌های خارجی است. برای کتاب «شمال و جنوب» با این مشکل مواجه نبودید؟


بعضی اوقات جبر بر زندگی همه ما اثرگذار است و هوش اجتماعی نشان می‌دهد که هر فردی چقدر می‌تواند خود را سازگار کند و بهترین خود باشدنبی‌پور:‌ کتاب‌هایی هستند که مدت طولانی‌ از مرگ نویسنده آن گذشته و به اصطلاح وارد مالکیت عمومی شده‌ که به آن Public Domain می‌گویند. بیشتر کتاب‌های کلاسیک شامل این دسته می‌شوند، بنابراین «شمال و جنوب» شامل مالکیت عمومی بود و خرید کپی‌رایت برای آن ضرورتی نداشت. در واقع میراثی برای بشریت است. خوشبختانه نشر افق یکی از ناشران پیشگام در خرید کپی‌رایت است. ایران عضو «کنوانسیون برن» و هیچ کنوانسیون بین‌المللی دیگری برای کپی‌رایت نیست اما تا آنجا که من می‌دانم نشر افق سال‌ها است که داوطلبانه این کار را کرده و برای من واقعاً باعث افتخار است که بتوانم با چنین نشری کار کنم.


آنا: در گفت‌وگویی که با آقای اسدالله امرایی داشتیم، ایشان چند ترجمه بودن کتاب‌ها را یک نکته مثبت می‌دانستند چون سلایق مختلف را پوشش می‌دهد؛ نظر شما در این باره چیست؟


نبی‌پور:‌ در ایران به‌صورت قانونی عضو کنوانسیون‌ها نیستیم، بنابراین مترجم‌ها می‌توانند این کار را انجام دهند. من نمی‌توانم بگویم صددرصد با این حرف مخالف یا موافقم. فکر می‌کنم اگر مترجم بتواند هر چه از انجام این کار دوری کند، بهتر باشد. برخی اوقات ممکن است ترجمه‌ کتابی با کیفیت‌ پایین باشد که ارزش داشته باشد مترجم دیگری باز هم آن را ترجمه کند، اما در غیر این صورت به نظرم حالت موازی‌کاری پیدا می‌کند، احساس ناامیدی و تکراری بودن می‌دهد.


حمایت از کتابفروشی‌های محلی


آنا: امسال بهمن ماه قرار است شاهد برگزاری دومین تجربه نمایشگاه مجازی کتاب باشیم، شما سال گذشته از نمایشگاه مجازی کتاب تهیه کردید؟


نبی‌پور:‌ من یکی دو بار سعی کردم اما کندی سایت اجازه نداد و دسترسی به آن راحت نبود، ناامید شدم و خریدم را رها کردم. امیدوارم امسال زیرساخت‌ها و وب‌سایت‌ها بهتر کار کند اما به‌طورکلی من همیشه ترجیحم این است که از کتابفروشی‌ها یا از وب‌سایت ناشرها خرید کنم. حمایت از کتابفروش‌ها مخصوصاً کتابفروش‌های محلی برای من و علاقه‌مندان به کتاب یک وظیفه است. خیلی دنبال تخفیف نیستم و برایم ماندگاری کتاب‌فروشی‌ها مهم است.


آنا: الان هم متأسفانه کتاب‌های ۵۰ درصد و قاچاق به بازار راه پیدا کردند که گاهی باعث بسته شدن کتابفروشی‌های محلی می‌شود.


نبی‌پور:‌ آن که دیگر فاجعه است و حتی خود کتاب‌فروشی‌ها هم ناراضی هستند. نمی‌دانم چه راهکاری باید پیدا کرد. شاید بخشی از آن به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارتباط داشته باشد. در این شرایط حمایت از کتاب‌فروشی‌های محلی بسیار مهم است.


انتهای پیام/۱۱۰/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته