دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
نیما مهدیان در گفت‌وگو با آنا:

خودم هم فکر نمی‌کردم که اتوبوس اینقدر سیاسی باشد!/ خیلی زور دارد که فیلم‌ ایرانی را از خارجی‌ها به پوند و یورو بخری!

کارگردان مستند «آن مرد با اتوبوس آمد» از انگیزه تولید و چگونگی ساخت این اثر می‌گوید.
کد خبر : 628631
جشنواره سینما حقیقت

به گزارش خبرنگار سینمایی گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، پانزدهمین دوره جشنواره سینماحقیقت به اتمام رسید و برگزیدگان آن مشخص شدند. اما یکی از آثار خوب جشنواره امسال که در کمال شگفتی در هیچکدام از بخش‌های مسابقه ملی حتی نامزد دریافت جایزه هم نشد، مستند «آن مرد با اتوبوس آمد» بود، اثری به کارگردانی نیما مهدیان که به تاریخچه صدساله حضور اتوبوس در کشور ما مربوط می‌شود. پروسه تولید این مستند سه سال و نیم زمان برد و پیش از این قرار بود با نام «اتوبوسی به نام قفس» منتشر شود.


این فیلم اگرچه از نظر هیئت داوران جشنواره اثر منتخبی نبود، اما بیشتر منتقدان و اهالی رسانه از آن استقبال کردند. به همین بهانه با کارگردان جوان این مستند گفت‌وگو کردیم، گفت‌وگویی مفصل از حال و هوای این مستند تاریخی – اجتماعی که فضای کمدی دارد و رگه‌های سیاسی زیادی هم در آن به چشم می‌خورد.


آنا: «آن مرد با اتوبوس آمد» فضایی و سرگرم‌کننده دارد با ریتمی تند، چگونه به این فضا رسیدید؟


مهدیان: رسالت اصلی سینما، سرگرمی است و اصلاً قالب فرقی ندارد. درست است که در قالب مستند بحث آموزش هم مهم است و حتماً باید به مخاطب آموزش و آگاهی بدهد، ولی به‌هرحال مستند هم زیرمجموعه سینما است. سینما اول سرگرمی و بعد چیزهای دیگر است. به نظرم سینما یک رسانه فکاهی است، رسانه‌ای که آمده سرگرم کند و قصه و داستان بگوید.


آنا: مستند شما با اینکه تِم تاریخی دارد، اما شبیه به دیگر مستندهای این سبک و سیاق نیست. شروع شاد اول داستان، موسیقی‌های خاص و تصاویر آرشیوی از آثار کمدی قدیمی، همگی با حال و هوای مستندهای تاریخی ما متفاوت بود. حس نکردید این تفاوت فیلم شما را بد جلوه دهد؟


مهدیان: شما اگر بخواهید تاریخ را روایت کنید، باید سینما را بشناسید چون در غیر این صورت نتیجه چیزی در حد کارهای محلی، در مستندهای تلویزیونی می‌شود که در چند وقت اخیر دیدیم. مدیوم ما سینماست نه تلویزیون.


خودم هم فکر نمی‌کردم که اتوبوس اینقدر سیاسی باشد!/ خیلی زور دارد که فیلم‌ ایرانی را از خارجی‌ها به پوند و یورو بخری!


امان از رقیب ناجوانمرد!


آنا: حرف شما درست، اما در حین کار به این فکر نمی‌کردید که ممکن است مخاطب خاص‌پسند مستندهای تاریخی نسبت به کار شما اقبالی نشان ندهد؟


مهدیان: سینمای مستند همیشه تأثیرگذاری و نفوذش بر بیننده زیاد است. اما قبول دارم که باوجود این تاثیرگذاری نسبت به آن اقبال نیست. اما اگر در مستندها داستان داشته باشیم، کارمان سرگرم‌کننده باشد، ژانر درستی انتخاب کرده باشیم، تعلیق‌ها، گره‌ها، خرده‌داستان‌ها و تمام اجزای اصولی اثر درست از آب دربیاید، قطعاً بیننده کار را می‌بیند. البته در یک فضای سالم. یعنی فضایی که بتوانید تبلیغ کنید، تیزر کار را منتشر کنید، حریف ناجوانمرد نداشته باشید، سیستم یا دوره‌ای از سبک مدیریتی نخواهد تو را تحریف یا تحریم کند و همه این موارد!


آنا: این نکاتی که در انتها گفتید یعنی در حال حاضر وجود دارد؟ شما با حریف ناجوانمرد، و فضای ناسالم و سبکی که به دنبال تحریف و تحریم است و... درگیر بودید؟


مهدیان: حس کردم شاید این سوال را بپرسید، ولی نه واقعا، تاکید می‌کنم که چنین چیزهایی برای من اتفاق نیفتاده. من در مورد کلیت سینمای مستند صحبت می‌کنم، سینمایی که می‌تواند تماشاگر هم داشته باشد. سینمایی که اگر داستان خوبی روایت کند و سیستم سالمی وجود داشته باشد که چرخه مدیریتی و عرضه و تقاضایی آن در بستری سالم ساری و جاری شود، باور کنید می‌تواند به خوبی همپای سینمای داستانی ما اکران خوب داشته باشد.


آنا: البته در دوره‌ای این اتفاق افتاد و سینمای مستند به لطف سینمای هنر و تجربه، رشد خوبی داشت.


مهدیان: بله، دورخیزها و حرکت‌هایی شد. مثلاً از اواسط دهه ۸۰ اتفاق افتاد که اتفاقاً متولی آن هم مرکز گسترش سینمای مستند تجربی بود. تقریبا از سال ۸۸ تا ۹۲ اتفاقات خوبی در این حوزه رخ داد و سینمای هنر و تجربه در حال قدرت گرفتن بود، ولی خب چون دقیقاً خط مشی آن مشخص نبود، اختلاف نظرهایی به وجود آمد و به مرور کارها به قدری آوانگارد شد که این سینما هم دیگر موفق نبود.


آنا: اما در همین سال‌های اخیر هم در میان فیلم‌های هنر و تجربه بودند آثاری که در جذب مخاطب موفق بودند و دیده شدند.


مهدیان: بحث من در رابطه با سینمای مستند است، نه سینمای تجربی. چون معتقدم سینمای مستند پتانسیل زیادی برای جذب مخاطب دارد، مخصوصاً در بزنگاه‌های سیاسی و عرصه‌های فرهنگی که سینمای مستند می‌تواند تاثیرگذار و پرنفوذ باشد.



خودم هم فکر نمی‌کردم که اتوبوس اینقدر سیاسی باشد!/ خیلی زور دارد که فیلم‌ ایرانی را از خارجی‌ها به پوند و یورو بخری!
فریبرز گلبُن‌



صدای رادیویی و پخته فریبرز گلبُن


آنا: تاحدودی از فضای مستند «آن مرد با اتوبوس آمد» دور شدیم، کمی هم راجع به آن گفت‌وگو کنیم. روای اصلی این مستند فریبرز گلبن، از پیشکسوتان رادیو است، ایشان گزینه اول شما برای این مستند بود؟


مهدیان: من سه، چهار گزینه داشتم، وقت گذاشتم و با آن‌ها مصاحبه حضوری کردم. یکی از گزینه‌ها که از بازیگران قدیمی سینما و تلویزیون بود، گزینه مهمی بود که اصلاً گفت کار من نیست! یعنی حتی بحث مالی هم نبود، متن را خواند و گفت من می‌ترسم این کار به‌اصطلاح در نیاید. خودم هم می‌دانستم کار سختی است به خاطر اینکه می‌خواستم روایت این کار دقیق باشد، چون هر پلانی که به پلان دیگر کات شده، معنی داشته و همین‌جوری کات به هم نچسبیده‌اند. بخش‌هایی از کار استعاره‌هایی وجود دارد که می‌خواستم در گویش و ادبیات متن برنامه هم باشد. بحث اصلی ما با آقای گُلبن این بود که لحن محاوره‌ای کار تحت تأثیر لمپنیسم قرار نگیرد. این فیلم فقط لهجه «تهرونی» ندارد بلکه گویش «تهرونی» هم دارد. کلی مَتَل و مثل به آن اضافه کردیم که ممکن است تماشاگر معنی لغوی کلمه را نداند، ولی دقیقاً متوجه مفهوم آن می‌شود.


آنا: چند جلسه با آقای گُلبن صحبت کردید که حس کردید می‌تواند آن مفهوم را منتقل کند؟


مهدیان: سه جلسه با ایشان صحبت و دورخوانی کردیم و در نهایت، یک روز حدود هفت، هشت ساعت ضبط رفتیم و کل کار را گرفتیم. این در حالی است که آقای گلبن آدم بزرگی در این حوزه است؛ کسی است که لغات را می‌شناسد و باید طبق متن چند ریزه‌کاری را اضافه می‌کردیم. اینکه برخی جملات را با چه لحنی ادا کند، بخش‌هایی را آکسان بگذارد یا نگذارد، بخشی از کار یک خنده ریز در حرفش داشته باشد، یک جا صدایش را بم کند و کارهایی از این دست.


آنا: در مورد محتوای کار هم صحبت کنیم، یکی از نکات مستند شما این است که از همان دقایق ابتدایی، در حال تزریق اطلاعات است و این کار را تا پلان‌های آخر ادامه می‌دهد. این هم می‌تواند نقطه قوت باشد، هم نقطه ضعف. چون از جایی به بعد ممکن است مخاطب نتواند این حجم از اطلاعات را در ذهنش پردازش کند!


مهدیان: بله، گروهی از دوستان هم بعد از تماشای فیلم گفتند که مخاطبان را بمباران اطلاعاتی کردی، اما به دست آوردن این اطلاعات واقعا کار دشواری بود و ما برای ساخت این کار انبوهی از اطلاعات متناقض و متنافی داشتیم. یعنی مواردی بود که واقعاً همدیگر را نفی می‌کردند. مثلاً در موضوعی واحد، سه نفر سه حرف و ادعای مختلف داشتند. یا بعضا ادعاهای عجیب و خطرناکی مطرح می‌شد که اگر می‌خواستم بدون سند درست آن را بگویم بیچاره بودم. ما از ابتدا اطلاعات را دسته‌بندی می‌کردیم تا ببینیم کدام جذاب است تا غربال شود.


خودم هم فکر نمی‌کردم که اتوبوس اینقدر سیاسی باشد!/ خیلی زور دارد که فیلم‌ ایرانی را از خارجی‌ها به پوند و یورو بخری!


سکانس‌های که به خاطر جبر زمان حذف شد


آنا: یکی از نکاتی که انتظار می رفت در فیلم شما ببینیم ظهور مترو و تاثیرش در کاهش تعداد مسافران اتوبوس بود، اما چنین چیزی نبود. دلیل خاصی داشت که به آن اشاره نکردید؟


مهدیان: چه نکته خوبی را اشاره کردید. اتفاقاً یکی از دغدغه‌های من همین بود ولی به همان دلیل ماجرای بمباران اطلاعاتی، مجبور شدیم بخش‌هایی از کار را کنار بگذاریم. من در سیر روایی کار، پرش‌هایی به آینده دارم که لاجرم باید آن مقوله را تمام می‌کردم. یعنی وقتی از تخریب اتوبوس صحبت می‌کنم، باید به رویدادهای مختلف سیاسی اجتماعی و حتی ورزشی کل تاریخ اشاره کنم و آن را ببندم، از زمان مصدق گرفته تا دربی تهران! در این شرایط اگر می‌خواستم به مترو هم بپردازم نتیجه کار ملغمه وحشتناکی از پدیده‌های ترابری تهران می‌شد.


آنا: حرفتان درست، اما در این مستند به چیزهای کوچک و بزرگ زیادی اشاره کردید، اما برای حذف به سراغ یکی از رقبای گردن‌کلفت اتوبوس یعنی مترو رفتید، مسئله این است که می‌شد بخش‌ها مترو را نگه داشت و جاهای دیگر را حذف کرد!


مهدیان: چند نکته در این میان وجود دارد، اول اینکه من به خاطر مشکل زمان فیلم، نه فقط بخش مترو که مجبور شدم دو، سه‌تا سکانس که خیلی دوستشان داشتم را حذف کنم. دوم هم اینکه از نظر من شما در اتوبوس رگه‌های فرهنگ و هویت ایرانی را می‌بینید. مترو نسبت به اتوبوس هم سریع‌تر است، هم خنک‌تر است، هم ترافیک و دردسر و تصادف و ترمز شدید ندارد، اما با این وجود رفتار مردم در اتوبوس و مترو با هم فرق می‌کند. همه دیدیم که در مترو مردم سر اینکه روی صندلی بنشینند همدیگر را هل می‌دهند و گاها درگیر می‌شوند، اما اتوبوس اینطور نیست، چون فرهنگ استفاده از آن از قدیم جا افتاده است. فرهنگ اتوبوس در حقیقت فرهنگ مشتی‌های تهران است. دقت کنید می‌بینید که مردم در اتوبوس هنوز با هم صحبت می‌کنند، اما در مترو اصلا اینطور نیست.


آنا: از آنجایی که روایت تاریخ معاصر، در برخی موارد پهلو به پهلوی سیاست می‌شود، در مستند شما هم چنین برداشت‌هایی از برخی سکانس‌ها می‌شد. این تم سیاسی که هم در تصاویر و هم در برخی نکات متن مستند به نیش و کنایه وجود داشت، از پیش تعیین شده بود؟


مهدیان: راستش را بخواهید نه، شرایط این فیلم، خیلی عجیب و غریب بود. خود ما از ابتدا فکر نمی‌کردیم که اتوبوس اینقدر سیاسی باشد! ولی حالا خیلی از آن تصاویری که شما دارید می‌بینید به نوعی بازسازی کردیم تا همه چیز یکدست باشد. اما هیچ بخش سیاسی را از پیش برای کار تعیین نکرده بودیم.


آنا: در بخش‌هایی از کار هم که جدا از شوخی با مسئولان مربوطه، مخاطب تکه‌ کلام‌هایتان خود مردم بودند، درست است؟


مهدیان: یکی از چیزهایی که در کلیت کار به دنبال گفتن آن بودیم این نکته بود که ممکن است تکنولوژی به کشور ما آمده باشد، ولی برخی رفتارها در مملکت ما عوض نشده است. مثلاً درخصوص سبک مدیریت اتوبوس در ایران، بخش ثابتی در مستند «آن مرد با اتوبوس آمد» وجود داشت که در کل کار از آن استفاده کردیم، قسمتی که چند نفر در تئاتر رو حوضی حضور دارند و برای نشستن روی صندلی با هم درگیر هستند. هرجایی در روایت مستند به این می‌رسیم که مدیری استعفا داده یا برکنار شده، آن آدم‌ها می‌زدند توی سر و کله هم و صندلی را می‌کشیدند تا روی آن بنشینند و این مدام تا نفرات آخر تکرار می‌شد.



خودم هم فکر نمی‌کردم که اتوبوس اینقدر سیاسی باشد!/ خیلی زور دارد که فیلم‌ ایرانی را از خارجی‌ها به پوند و یورو بخری!
پوستر رسمی مستند «آن مرد با اتوبوس آمد»



فیلم‌های ایرانی در دست خارجی‌ها


آنا: در رابطه با بخش‌هایی که مستقیماً با مردم صحبت می‌کردید چطور؟ برای آن‌ها هم از قبل برنامه‌ریزی کرده بودید؟


مهدیان: متاسفانه برخی موارد در فرهنگ است و هیچ ربطی به  نظام و  حکومت ندارد. در همین مستند می‌بینیم که تعدادی از رفتارهای اشتباه جامعه ایرانی هنوز عوض نشده است. این مستند در حقیقت یک فیلم ملی است و فقط برای خودمان است. مثل حرفی که در خانه، بین برادرها، خواهرها و والدین وجود دارد.


آنا: بخش‌هایی از این کار آرشیو فیلم‌های قدیمی و عتیقه است، تهیه آن‌ها چه دشواری‌هایی داشت؟


مهدیان: بیچاره شدم! درحقیقت کل گروه تولید خیلی عذاب کشیدیم و واقعا این مرحله سخت بود چون خیلی‌ها با ما همکاری نکردند. از حق نگذریم سازمان‌هایی مثل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی یا مرکز اسناد انقلاب اسلامی واقعا همکاری خوبی داشتند و کمک‌های زیادی کردند، ولی متأسفانه خیلی از تصاویر این مستند در دست مراکز ایرانی نبود و از خارج از کشور تهیه کردیم.


آنا: جداً؟ چطور در خارج از کشور بودند این مدارک تصویری؟


مهدیان: واقعا نمی‌دانم! این خیلی ناراحت کننده بود که منِ ایرانی، فیلم مربوط به شهر و کشورم را با «پوند» و «یورو» از خارجی‌ها خریدم. این خیلی نامردی بود. از طرف دیگر سه سال پیش متأسفانه آرشیو اتوبوسرانی در حریق سوخته بود و نتوانستیم از اطلاعات آنجا نیز استفاده کنیم. مثلاً بلیت‌های قدیمی را نداشتیم و من نسخه دیجیتالش را گرفتم، یا آن ژتونی که در فیلم استفاده شده و به نوعی از نخستین بلیت‌های اتوبوس تهران است را به قیمت گزافی از یک کلکسیونر خریدم. ولی با این وجود می‌خواستم که این کار به بهترین شکل ساخته شود.


انتهای پیام/۴۱۷۳/


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته