دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
سکانس ماندگار| ۱۰

سرک کشیدن به «ضیافت» خوش رنگ و لعاب دهه هفتادی/ به یاد روزهایی که هنوز سینمای کیمیایی دیدنی بود

«ضیافت» درحقیقت شروع‌کننده مسیر درخشان کیمیایی در دهه هفتاد است، مسیری که پس از آن به فیلم‌های شاخص دیگری می‌رسد و به نوعی بهترین دوران کیمیایی در دهه‌های اخیر را شکل می‌دهد.
کد خبر : 628268
ضیافت

به گزارش خبرنگار حوزه سینمایی گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، اکثر آثار شاخص سینمایی و تلویزیونی، لحظاتی دارند که مخاطبشان را در حال تماشا میخکوب می‌کنند. صحنه‌هایی که نه فقط چند ساعت پس از اتمام فیلم که تا سال‌ها بعد در گوشه ذهن تماشاگران آن اثر قلاب می‌شود و ناخودآگاهش بارها و بارها آن صحنه را مرور می‌کند. حال این صحنه می‌تواند سکانسی باشد که قهرمان داستان مهم‌ترین کارِ خود در فیلم را انجام می‌دهد و مخاطبش را به اوج می‌برد، یا سکانسی که یکی از شخصیت‌های فرعی و مکمل قصه آن را خلق می‌کند و باعث مانایی‌اش می‌شود.


در چند دهه گذشته، فیلم‌ها و سریال‌های فراوانی در کشور ما به نمایش درآمده که بسیاری از آنها، در دسته آثار شاخص قرار می‌گیرند. فیلم‌هایی که با دیدنشان ذوق‌زده شدیم، اشک ریختیم، خندیدیم و ساعاتی را با آنها زندگی کردیم. در اکثر فیلم‌های مهم تاریخ سینمای ایران، سکانس‌های ماندگاری وجود دارد، سکانس‌هایی که حتی از خود فیلم هم فراتر رفتند و بدمان نمی‌آید حتی با وجود چند بار دیدنشان، برای یک‌بار دیگر هم همه کارها را کنار بگذاریم و به تماشای این صحنه بنشینیم. چند هفته‌ای است که با هم مروری داریم بر «سکانس‌های ماندگار» تاریخ سینمای ایران، سکانس‌هایی که دیدن‌شان ما را یاد روزهای خوب سینما می‌اندازد.




شناسنامه فیلم


ضیافت


کارگردان: مسعود کیمیایی
تهیه‌کننده: امیرحسین شریفی
سال ساخت: ۱۳۷۴
بازیگران: فریبرز عرب‌نیا، پارسا پیروزفر، بهزاد خداویسی، رامین پرچمی، حسن جوهرچی
مهم‌ترین جوایز: -
فروش گیشه: ۱۲۳ میلیون تومان


سرک کشیدن به «ضیافت» خوش رنگ و لعاب دهه هفتادی/ به یاد روزهایی که هنوز سینمای کیمیایی دیدنی بود


شرح سکانس


هفت رفیق، پیش از انقلاب و در روز پایانی دبیرستان، قرار می‌گذارند که سال‌ها بعد همدیگر را در همان کافه ببینند، فارغ از اینکه هرکدام در چه جایگاه اجتماعی قرار دارند. بالاخره روز موعود رسیده، جواد (رامین پرچمی) اولین نفری است که به محل قرار رسیده است. دل در دلش نیست، از پشت شیشه‌های کافه – رستوران ایروان به داخل سرک می‌کشد و بعد به عنوان اولین نفر، وارد می‌شود. جواد و ماطاووس _کافه‌دار ارمنی_ چند دقیقه‌ای با هم درخصوص مسائل مختلف این سال‌ها گپ می‌زنند. از ورود انقلابیون به کافه ماطا و جمع کردن بساط مشروباتش گرفته، تا داستان عشق و عاشقی جواد با خواهر رفیقش عَبِد. به مرور اما سر و کله دیگر رفقا هم پیدا می‌شود، عَبِد (پارسا پیروزفر)، اسی و شهباز به کافه رسیدند. هر سه نفر دیگر اوضاع مالی خوبی دارند و هرکدام با یک مدل بنز به محل قرار آمده‌اند. بعد از رسیدن بنز چهارم و پیاده شدن یک نفر دیگر، ماطاووس و جواد به هم نگاه می‌کنند و کافه‌چی با لحن جالبی می‌گوید «می‌بینم ولی یواش یواش داره ترس برم می‌داره!» جواد که حالا معلمی است که درآمد ناچیزی دارد، دیگر طاقت ندارد چهارمین دوست دوران دبیرستانش را هم با بنز و تلفن همراه ببیند. «چی چی رو میبینی ماطا؟ کلک نیست؟ یعنی یه نفر پیدا نمی‌شه بنز داشته باشه، تلفن بی‌سیم داشته باشه، این طرف رو نگاه کنه ولی بره اون طرفی؟ چه می‌دونم بره تو کوچه ماست‌بندا، بره تو بازارچه. بره یه جای دیگه. یه راست باید همه شون بیان اینجا؟!»


در حالی که همه منتظر ورود یکی دیگر از رفقای بنزسوار هستند، اما در کافه که باز می‌شود و پسربچه‌ای یک مرد جوان را روی ویلچر به داخل کافه می‌آورد. بعد از رفتن پسربچه، همه چند ثانیه به آن مرد و به یکدیگر نگاه می‌کنند و بعد از اینکه رضا (حسن جوهرچی) خودش را معرفی می‌کنند، دیگر رفقا به سمتش می‌آیند، او را در آغوش می‌گیرند و با هم گپ می‌زنند. بعد از چند ثانیه که جو آرام شده، علی (فریبرز عرب‌نیا) وارد کافه می‌شود. چهارمین رفیق متمول که به دلیل صحبت با تلفن همراه، چند دقیقه بعد از رسیدن به سمت کافه می‌آید. علی که به نوعی مغز متفکر این دورهمی بود و همه به پیشنهاد او، بعد از نزدیک به دو دهه دور هم جمع شده‌اند، تا وارد کافه می‌شود، بعد از چاق‌سلامتی با ماطا، رو به بقیه می‌کند و نام همه را از روی چهره یکی یکی حدس می‌زند. عبد، جواد، اسی، شهباز، رضا. بعد از این حضور، همه (دقیقا شبیه به سکانس‌های روز پایانی دبیرستان) بی‌دغدغه و با صدای بلند می‌خندند و همدیگر را در آغوش می‌گیرند. بالاخره ضیافت دوستانه بعد از سال‌ها دوری شکل می‌گیرد، همه هستند، همه به جز یک نفر.


سرک کشیدن به «ضیافت» خوش رنگ و لعاب دهه هفتادی/ به یاد روزهایی که هنوز سینمای کیمیایی دیدنی بود


چرا این سکانس مهم است؟


لوکیشن کافه ماطا، یکی از خاص‌ترین لوکیشن‌های فیلم سینمایی «ضیافت» است، جایی که پاتوق هفت رفیق صمیمی است و بعد از اینکه در روزهای پایانی دبیرستان برای آخرین بار دور هم جمع شده‌اند، قرار می‌گذارند که چند سال بعد هم مجددا یکدیگر را ببینند. دقیقا در همین سکانس است که ما با بخش‌های زیادی از زندگی شخصیت‌ها آشنا می‌شویم و تاحدودی درمی‌یابیم که این هفت نفر چه سرگذشتی داشتند و دست روزگار چطور آنها را به اینجا رسانده است.


جواد که به همان خواسته دوران دبیرستانش رسیده، او معلم است و همچنان در همان منطقه زندگی می‌کند. در این سکانس می‌بینیم که عاشق خواهر رفیقش بود، بعد از دوری از عشقش حالا سال‌هاست با مادرش زندگی می‌کند، اما هنوز او را فراموش نکرده است. رضا، که از همان سکانس‌های قبل از انقلاب می‌شد تفاوت‌هایی را در منش و رفتار او دید، در طول هشت سال دفاع مقدس، در خرمشهر و آبادان حاضر شده و حالا باید تا پایان عمر روی ویلچیر بنشیند. چهار نفر دیگر هم که حداقل مشخص است از نظر وضعیت مالی شرایط خوبی دارند، هرکدام یک بنز (به عنوان نماد ماشین گران‌قیمت!) سوار شده‌اند و برای پولدارتر نشان دادن‌شان، نفری یک تلفن همراه هم در دستان‌شان گرفته‌اند.




بیشتر بخوانید:


جنون آنی قاتل در «شبی که ماه کامل شد»
التهاب و استرس در سکانس تاریخی «درباره الی»
علی در «بچه‌های آسمان»، قهرمانی که دوست داشت سوم شود
تصویر واقعی جنگ در «تنگه ابوقریب»
«آژانس شیشه‌ای»؛ دوئل نفس‌گیر و جذاب حاج کاظم و سلحشور




سرک کشیدن به «ضیافت» خوش رنگ و لعاب دهه هفتادی/ به یاد روزهایی که هنوز سینمای کیمیایی دیدنی بود


جایگاه فیلم در سینمای ایران


نام مسعود کیمیایی یکی از نام‌های بزرگ سینمای ایران است. فیلمسازی که کارش را با دستیاری یکی از کارگردان‌های خوش تکنیک سینمای ایران، یعنی ساموئل خاچیکیان و در فیلم «خداحافظ تهران» آغاز کرد و پس از آن به‌عنوان کارگردان فیلم‌های شاخص فراوانی را برای سینمای ایران ساخت. کیمیایی کارش را در دهه ۴۰ آغاز کرد و تا امسال در هر دهه شمسی، حداقل سه فیلم بلند سینمایی داشته است. اما دهه هفتاد، پرکارترین دهه این فیلمساز پیشکسوت است، او در این دوران ۷ فیلم سینمایی ساخت، فیلم‌هایی که برخی از آنها، در زمره بهترین آثار این کارگردان قرار می‌گیرند. آثاری همچون «سلطان»، «مرسدس»، «اعتراض» و همینطور «ضیافت».


فیلم سینمایی «ضیافت» به چند دلیل عمده در کارنامه کیمیایی فیلم مهمی است. یکی از مهم‌ترین نکات آن انتخاب بازیگران فیلم است، به خصوص هفت نفری که قرار بود شخصیت‌های اصلی داستان را ایفا کنند. فریبرز عرب‌نیا بازیگر نقش اصلی این فیلم تا پیش از «ضیافت» در فیلم‌ها و سریال‌های زیادی به ایفای نقش پرداخته بود، اما بازی در این فیلم و بلافاصله پس از آن در فیلم «سلطان» مسعود کیمیایی به سکوی پرتاب این بازیگر تبدیل شد و عرب‌نیا را به یکی از ستارگان دهه هفتاد سینما تبدیل کرد. مرحوم حسن جوهرچی، پارسا پیروزفر و رامین پرچمی سه بازیگر اصلی دیگر این اثر، همزمان در سریال «در پناه تو» حمید لبخنده نیز ایفای نقش می‌کردند و در آنجا هر سه نفرشان، عاشق یک دختر بودند! بهزاد خداویسی هم که نقش وکیل را ایفا می‌کرد، پیش از این هم در سریال‌ها و فیلم‌های مختلفی بازی کرده بود، اما بعد از بازی در «ضیافت» که تقریبا همزمان با پخش سریال «سرنخ» بود، به چهره‌ای مهم در آن سال‌ها بدل شد.




بیشتر بخوانید:


سوژه جذاب «عروس آتش» برای مبارزه با رسم و رسوم عشیره‌ای
«دوئل»؛ وقتی شرورهای قصه برای بخشیدن «زینال» به میدان می‌آیند
«بی‌پولی» کمدی سیاه نعمت‌الله که در سینمای اجتماعی ماندنی شد
آن دم که عبدالعظیم (ع) «مسافر ری شد»




سرک کشیدن به «ضیافت» خوش رنگ و لعاب دهه هفتادی/ به یاد روزهایی که هنوز سینمای کیمیایی دیدنی بود


«ضیافت» آغازگر دوران اوج کیمیایی در دهه هفتاد


نکته دیگر حال و هوای کلی فیلم بود که باید به آن نیز توجه ویژه‌ای داشت. در این فیلم تا حدودی به وقایع اجتماعی اواخر دوران پهلوی و سال‌های ابتدایی انقلاب اشاره می‌شود و کیمیایی لب مرز سیاسی شدن، با چند دیالوگ خاص (که یکی از نقاط قوت فیلم‌های او در آن دوران است) سعی می‌کند خط قرمزها را بشکند و مجددا روی ریل اولیه برگردد. «ضیافت» در حقیقت شروع‌کننده مسیر درخشان کیمیایی در دهه هفتاد است، مسیری که پس از آن به فیلم‌های شاخص دیگری می‌رسد و به نوعی بهترین دوران کیمیایی در دهه‌های اخیر را شکل می‌دهد.


به اعتقاد بسیاری از منتقدان شناخته شده مسیر آثار مسعود کیمیایی دقیقا بعد از این دهه، رو به افول می‌رود و از کیفیت فنی و محتوایی کارنامه‌اش کاسته می‌شود. با نگاهی به کارنامه این فیلمساز در دهه‌های هشتاد و نود و دیدن آثاری همچون «رئیس»، «جرم»، «قاتل اهلی» و «متروپل» می‌توان روی این ادعا صحه گذاشت که در فیلم‌های کیمیایی دیگر قرار نیست چیزی ما را شگفت‌زده کند یا به اندازه آثار سال‌های دورش سر ذوق بیاورد. مدت‌هاست که در سینمای کیمیایی نه سکانس‌های با تکنیکی می‌بینیم و نه دیالوگ‌های بامحتوایی می‌شنویم، عناصری که برگ برنده او در دهه‌های ۵۰ تا ۷۰ بود و در فیلم‌های اخیرش جایی ندارد.


با وجود این نقدها و نظرات، اما عملکرد کیمیایی در دهه‌های ابتدایی فعالیتش به قدری خوب و موفق بوده که تا پایان عمر بتوان او را فیلمسازی مولف و خوشنام دانست، فیلمسازی که بسیاری از بازیگران سینمای ایران بعد از حضور در فیلم‌های او چهره شدند و خیلی دیگر از چهره‌های شناخته شده عرصه بازیگری نیز، منتظر یک پیشنهاد از طرف او هستند تا در فیلم‌های بعدی‌اش بازی کنند، هرچند اکثر قریب به اتفاق دوستداران سینما، نسبت به روند فیلمسازی او در سال‌های اخیر، نقد داشته باشند.


در ادامه سکانس رفاقتی و جذاب فیلم «ضیافت» را مشاهده کنید.





انتهای پیام/۴۱۷۳/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته