دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
12 آذر 1400 - 00:10
کتابخانه آنا | ۳۶

شیوه دل‌بستگی و مرگ‌اندیشی به روایت «هر شب بیداری» / هوشیاری در حین جراحی؛ تجربه عجیبی که محور یک رمان شد

تجربه نادر «هوشیاری در حین عمل جراحی، شاکله‌ اصلی رمان «هر شب بیداری» است که با روابط انسانی، مرگ‌اندیشی و مرگ‌گریزی گره می‌خورد.
کد خبر : 625241
هر شب بیداری

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، تصور آن که کسی زیر تیغِ جراحی بیدار شود و ببیند یک عده سرشان را برده‌اند توی شکمش و دارند برایش می‌بُرند و می‌دوزند، رعب‌انگیز است. به‌خصوص اگر راوی همیشه عاصی و باهوشی داشته‌ باشد، که جرعه به جرعه‌ لحظات را درک کند و تمام اتفاقات خوب و بد آن را شرح دهد و با این همه بداند که هیچ راه گریزی از آن مخمصه ندارد، جز فکر و خیال آن‌هایی که دوستشان دارد.


کتاب «هر شب بیداری» داستانِ رهایی از دخالت‌ها و تصمیماتی‌ است که دیگران آن را با نگاه خیرخواهانه برای کسی که ظاهرا دوستش دارند، می‌گیرند و او را اسیر اعتقادات و باورهای خود می‌کنند. نخستین اثر «نگار موقر مقدم»، نویسنده جوان خراسانی، که به‌تازگی در دومین جشنواره جایزه کتاب سال جوانان شایسته تقدیر شده‌ است، سرشار از تضاد و مفاهیم انتزاعی است.


این مفاهیم بر مدار احساسات تعریف نشده و تجربه‌های نادر روی کاغذ آمده ‌است. داستان رهایی از وابستگی‌ها و مشکلاتی که خواه‌ناخواه انسان در مسیر زندگی با آن‌ها گلاویز می‌شود و این سرنوشت است که تقدیر را طوری رقم می‌زند که انسان از تمام تعلقاتش رها شود و فرمان زندگی‌اش را یک‌تنه هدایت کند. زیراکه نویسنده معتقد است، اگرچه راهِ رستگاری و بلوغ، برای هر انسانی یک‌نفره است و انسان، ذاتا مسافری تنهاست و تنها هدایت‌گرش خداوند است. اما با همراهی انسان‌های دیگر در بخشی از مسیر می‌تواند این راه را هموارتر کند. اگرچه نباید بگذارد این همراهی دیگران برای او به مثابه‌ تعیین تکلیف در زندگی‌اش باشد.




بیشتر بخوانید:


ارتباط با ناشران؛ چالش مهم کتاب اولی‌ها


خوب و بد یک رویداد فرهنگی به روایت ۳ بانوی نویسنده


داستان نباید به قیمت مبتذل‌شدن جذاب شود!




تجربه نادر «هوشیاری در حین عمل جراحی»


«هر شب بیداری» رمانی شسته‌رفته است که بر پایه نمادها، نشانه‌ها و توصیفات زیبا از دغدغه‌های جوانی می‌گوید. وجود تجربه نادر هوشیاری در حین عمل، آن هم درست زمانی که همه خیال می‌کنند بیمار بی‌هوش است، شاکله‌ اصلی این رمان به حساب می‌آید و نویسنده سعی کرده‌ است از این موقعیت به خوبی بهره ببرد، تا این اتفاق را به جهان‌بینی خودش تعمیم دهد. زیرا راوی در تجربه‌ تمام لحظات زندگی‌اش تنهاست و این تنهایی مانند آن است که او مسافر تک‌سرنشینِ زندگی پرفراز و نشیب خودش است و می‌داند که تا چیزی را تجربه نکند و نفهمد، بارها آن اتفاق برایش تکرار می‌شود، تا در نهایت از آن درس بگیرد. اما این‌که آیا همه اتفاقات زندگی دست انسان است یا نه، بعد دیگر داستان است.


در حقیقت «سپیده» شخصیت اصلی داستان، در روند جریانات و اتفاقات زندگی وابسته‌ پدر، خانه و شهر و دیار خود مشهد است. با این حال، خودش را بی‌جربزه می‌داند. او از منفعل بودن و کاری نکردن بیزار است. از اینکه کسی در زندگی‌اش دخالت کند و او هیچ واکنشی نداشته‌ باشد فراری است. به همین دلیل، دلش را به دریا می‌زند تا همراه دوست قدیمی‌اش، مریم، دانشجوی شهر دیگری شود. زیرا مریم در تصور او دختری آزاد و باشهامت است. بنابراین راوی پذیرای تغییر و تحول است و دست روزگار او را به سمت رشد و تکامل می‌کشاند.


سپیده «هر شب بیداری» در داستان درگیر رابطه احساسی شدیدی می‌شود، اما باز در عمل جسارت به خرج نمی‌دهد. او حتی نمی‌تواند از حق پدر در دعوای ارثیه با عمو حمایت کند. به گفته خودش، در ذهن بیدار هر دم آزارش، با این مسائل گلاویز می‌شود اگرچه در ظاهر بسیار محتاط و محافظه‌کار است.


از سوی دیگر، در شهر بابل، شهری که راوی دانشجوی آنجاست، او با آدم‌ها و اتفاقات دیگری روبه‌رو می‌شود. سپیده نظاره‌گر درد و روابط پیچیده انسانی است. به‌ویژه دانشجوی رشته پرستاری بودن و از نزدیک با رنج آدم‌ها دست و پنجه نرم کردن، بیشتر سبب وارستگی‌اش از تعلقات می‌شود. علاقه به پسربچه سرطانی، سهیل، و تلاش برای نجات جان او سبب می‌شود تا سپیده را به جایی برساند که تنها مسئله اساسی برایش «نجات جان آدمیزاد» باشد. به همین علت، تنها جایی که صحبت از این موضوع باشد، سپیده دیگر ترسو و محافظه‌کار نیست، بلکه پرجربزه‌تر از هر کسی، داوطلب ردیف اول است.


در بخشی از رمان می‌خوانیم:


«حال جسمی‌ام خوب است. اما هنوز شب‌ها، خواب می‌بینم که هنوز توی اتاق عملم. درست وسط جراحی، می‌بینم همه دستشان توی شکم من است، برایم می‌برند و می‌دوزند. اما من دَم نمی‌زنم. از خواب می‌پرم و یادم می‌آید عمو یک دستش را برده‌ بود توی دل‌وروده‌ام. جمشیدی داشت برای بابا نسخه می‌پیچید. کوروش سرش را کرده‌ بود توی شکمم و مدام حرف از رفتن می‌زد. علی داشت ذهن مرا شست‌وشو می‌داد که حواس همه را پرت خودش کند. راه تسخیرِ قلبم را شناخته‌ بود. قلقش دزدیدن عقلم بود. بی‌جربزه‌ها منتظر مجوزِ عقلشان‌اند. به همین راحتی دل به بازی دوست داشتن نمی‌دهند. آن‌وقت اسم خودشان را گذاشته‌اند: «عاقل». عاقل کسی نیست که عاشق نمی‌شود. عاقل، بی‌جربزه است.»


شیوه دلبری و مر گ‌اندیشی به روایت «هر شب بیداری» / هوشیاری در حین جراحی؛ تجربه عجیبی که محور یک رمان شد


«هر شب بیداری»؛ راوی درون یک دختر جوان و مرگ‌اندیشی و مرگ‌گریزی


به عبارتی، می‌توان «هر شب بیداری» را داستانی‌ سرپا دانست که با نثری روان، به واکاوی درون دختر جوان دغدغه‌مندی می‌پردازد. شاید بتوان گفت از آن‌جایی که نویسنده، درس‌خوانده رشته مهندسی است، با یک داستان مهندسی‌شده روبه‌رو هستیم، به طوری که اغلب اتفاقات داستان، در رابطه‌ علت و معلولی پذیرفته و به‌جا در داستان آمده‌اند و هدر نرفته‌اند. اگرچه با توجه به این‌که داستان در دو جغرافیای مکانی مشهد و بابل، نوشته شده‌ است، انتظار می‌رود با داستانی روبه‌رو باشیم که به عناصر بیش‌تری از یک داستان بومی اشاره کند.


آن‌چه دغدغه‌ اصلی موقر مقدم است، درون انسان است و اقلیم برای او ابزاری است در جهت بهتر رساندن مقصود او. کتابی با حال و هوای جوانی، که موشکافانه به بررسی روابط انسانی می‌پردازد و به اهمیت مرگ‌اندیشی و مرگ‌گریزی می‌پردازد. زیرا آن جوهره‌ ناب عشقی که در جای‌جای رمان مشهود است، تنها با پذیرش مرگ و پایانِ حیات آدمیزاد است که معنا پیدا می‌کند. همین امر، راوی را به مسئله بخشش و ازخودگذشتگی می‌کشاند، بخششی که سبب اهدای عضو او می‌شود. زیرا راوی معتقد است نجات جان انسانی دیگر باعث نجات خودش می‌شود. بنابراین او از درون ذهن مشوش خود به دیگری و درد دیگری می‌اندیشد و به خودشناسی بیشتری پی می‌برد.


هر شب بیداری، کتابی‌ است که نه تنها خوانندگان کتاب‌های خاص‌پسند، بلکه عوام نیز آن را می‌پسندند. چرا که رمان وجوه متفاوتی دارد و همین امر سبب شده‌ است تا اثر را خواندنی کند.


نسخه کاغذی این رمان هم‌اکنون در ۲۵۶ صفحه، توسط نشر صاد، از طریق سایت نشر نیز قابل دریافت است.


انتهای پیام/۴۱۰۴/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته