دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
09 آذر 1400 - 00:10
اسدالله امرایی در گفت‌وگو با آنا:

«آخر داستان» داستان زندگی همه ما است/ کتابخانه‌ها در روزهای تعطیل بسته نشوند

مترجم کتاب «آخر داستان» درباره ترجمه این اثر و وضعیت ترجمه کتاب در کشور توضیحاتی داد.
کد خبر : 624354
امرایی



به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، «آخر داستان» نوشته «لیدیا دیویس» نویسنده آمریکایی است که نشر افق آن را با ترجمه‌ای از اسدالله امرایی منتشر کرده است.


این کتاب ۲۳۹ صفحه‌ای زندگی یک استاد داستان‌نویسی را روایت می‌کند که به یکی از دانشجویان خود علاقه‌مند می‌شود. نویسنده کتاب احساساتی همچون عشق، پشیمانی و خاطره را با خواننده سهیم می‌کند. در این کتاب، آخر داستان در همان ابتدا روایت می‌شود و با شیوه رفت و برگشتی، راوی شروع به توضیح دادن می‌کند. در این رمان زندگی می‌بینید، شخصیت اول آن بی نام و نشان است، در روند آن جغرافیایی نمی‌بینید و این می‌تواند داستان را همه‌جایی کند و هر خواننده‌ای بخشی از خودش را هنگام خواندن به تماشا می‌نشیند. نویسنده خود استاد داستان‌نویسی است و آن‌را تدریس می‌کند، سعی کرده تمام نکاتی که احتمالاً به دانشجویان خود تدریس می‌کند را در این کتاب به رشته تحریر در آورد.


اسدالله امرایی، مترجم کتاب «آخر داستان» نویسنده، مترجم ایرانی، روزنامه‌نگار، کارشناس زبان و ادبیات انگلیسی است و از سال ۱۳۶۰ با مطبوعات همکاری دارد. در نوجوانی با مطالعه نشریات روز و با تشویق‌های معلمی که در همسایگی آن‌ها زندگی می‌کرد، به ادبیات علاقه‌مند شد و نوشتن را از سال ۱۳۵۵ آغاز کرد. او که از جمله روزنامه‌نگاران و مترجمان پرکار کشورمان به حساب می‌آید، اولین مطلب قلمی خود را با نام «سیگار خاموش» در پیک نوجوان به چاپ رساند و اولین جایزه ادبی خود را نیز به دست آورد.


وی به‌عنوان روزنامه‌نگار حدود سه دهه سابقه قلم‌فرسایی در روزنامه‌ها و نشریاتی چون کیهان، اطلاعات، کیهان فرهنگی، سروش، کتاب هفته، همشهری، گردون، تکاپو، روزگار وصل، کارنامه، گلستانه، شوکران، زمان، پروین، آدینه، آفتاب، جامعه، آینده، ایران، ایران جوان و بسیاری دیگر، دارد.


به بهانه انتشار این کتاب با این مترجم پیشکسوت به گفت‌وگو پرداخته‌ایم که در ادامه از نظر می‌گذرانید؛


«آخر داستان» داستان زندگی همه ما است/ کتابخانه‌ها در روزهای تعطیل بسته نشوند


آنا: چگونه با نویسنده کتاب «آخر داستان» آشنا شده‌اید؟‌


امرایی:‌ «لیدیا دیویس» استاد دانشگاه و مترجم است. یک مجموعه داستان به‌نام «نمی‌خواهم و نمی‌توانم» از وی ترجمه کردم و مصاحبه‌ای با ایشان در مجله گلستانه داشتم، رمان «آخر داستان» را هم همان موقع ترجمه کرده بودم اما با تأخیر منتشر شد. من او را برای اولین بار با ترجمه کتاب‌هایش در ایران معرفی کرده‌ام.


«لیدیا دیویس» در این رمان با وسواسی غریب یک معلم، داستان همه آنچه به دانشجویان خود آموخته را پیاده کرده است. راوی آن اول شخص است، استاد دانشگاه و مترجم که از رابطه عاطفی با یکی از دانشجویانش می‌گوید که اسمی از او به میان نمی‌آید و پایان تلخی هم دارد. آدم‌های اصلی داستان اسم ندارند و فرق نمی‌کند چه باشند. مکان‌ها هم نامی از خود ندارند و با جهت جغرافیایی مشخص می‌شوند، راوی که در ساحل دیگری نشسته داستان عشق و زندگی را به‌ عنوان یک روایت درمانگر معرفی می‌کند، منتقدی هم «آخر داستان» را آخر جهان می‌داند.


آنا: چه چیزی در کتاب «آخر داستان»، شما را ترغیب به ترجمه آن کرد؟


امرایی:‌ یک رمان خوب را خواندم و خواستم این لذت را با افراد دیگری شریک شوم. از سوی دیگر این کتاب شرح زندگی خود نویسنده هم هست.کتاب «کوری» انسان را در مقابل وضعیت اضطراری زندگی نشان می‌دهد که در یکی ۲ سال گذشته با آن مواجه بوده‌ایم، ابتلای جهان به ویروس همه‌گیر کرونا شاید نزدیک‌ترین وضعیت ما به این داستان باشد


خبری از قهرمان اصلی قصه‌ها نیست


آنا: در واقع شخصیت اول داستان شخصیت نویسنده را روایت می‌کند؟


امرایی: نویسنده تجربه زیستی خودش را به تصویر کشیده است زیراکه شخصیت اول کتاب یک داستان‌نویس، رمان‌نویس و مترجم است که همه این ویژگی‌ها در او وجود دارد، حتی تاریخ رمان‌نویسی و آثاری که ترجمه کرده در متن‌ آن پیدا است. در این رمان خبری از قهرمان اصلی قصه‌ها نیست.


آنا: به نظر می‌رسد نداشتن شخصیت‌های اصلی را یکی از نقاط قوت این کتاب می‌دانید؟


امرایی:. بله زیرا که می‌تواند شرح زندگانی خواننده نیز باشد.


آنا: اما در این کتاب راوی توضیحی هم درباره خودش نمی‌دهد؟


امرایی: نویسنده ما را به فضایی برده که فضای واقعی زندگی است. شما در رمان، زندگی می‌کنید، در اینجا راوی نمی‌گوید کجا زندگی می‌کند و شما در رمان، محدوده‌ای از جغرافیا نمی‌بینید. آدمی که راوی داستان است اسم ندارد. مشخص نمی‌کند کجاست، در کدام شهر است، کجای جهان ایستاده، در واقع برای خواننده می‌تواند هر جایی اتفاق بیفتد.


آنا: در ارتباط با وضعیت ترجمه این کتاب در ایران بگویید؟


امرایی:‌ برای ترجمه این کتاب و همین‌طور کتاب قبلی دیویس اجازه شخصی نویسنده را داشتم اما ناشر هم کپی‌رایت کتاب را خریده است. ترجمه آن در ایران هم شاید مثل باقی کارهای دیگر است.


ترجمه هم تابعی از وضعیت کلی بازار نشر است


آنا: به‌طور کلی وضعیت ترجمه در ایران چگونه است؟


امرایی:‌ به طور کلی، ترجمه هم تابعی از وضعیت کلی بازار نشر است. ترجمه در بازار نشر خیلی بیشتر از تألیف است. علت هم این است که ما در یک زمان و جغرافیای محصور قرار داریم، دنیا پر از کتاب است و بخش کوچکی از آن اینجا ترجمه و ارائه می‌شود. در ایران هم ترجمه دم‌دستی و خیلی خوب و هم بد داریم. فقط یک مورد خاص را نداریم که مثلاً بگوییم همه ترجمه‌هایمان شاهکار است. نه! هم ترجمه ضعیف و هم ترجمه خوب در دسترس است.


آنا: در حال حاضر مشغول به ترجمه کتابی هستید؟‌


امرایی:‌ بله، کتابی به اسم «افق پاریس» در دست ترجمه دارم، کتاب آن هنوز به زبان اصلی منتشر نشده، نویسنده متن دست‌نویس‌اش را برای من فرستاد و اینگونه ترجمه کردم. ناشر آن‌را خریده و احتمالاً به زودی منتشر می‌شود.




بیشتر بخوانید:‌





کتاب‌هایی که برای ارائه آن مسابقه راه می‌افتد، ترجمه نمی‌کنم


آنا: جالب است، در یکی از گفت‌وگوهای قبلی خود عنوان کرده‌اید برخلاف بقیه ترجمه‌گران، مخالف ترجمه‌های سریع نیستید. دلیل این رویکرد چیست؟


امرایی: سرعت گاهی وقت‌ها ممکن است دقت در ترجمه را پایین آورد. البته خودم معمولاً سراغ کارهایی رفته‌ام که اینگونه نبوده که چند مترجم دنبال آن باشند. کار را انتخاب و سر فرصت ترجمه کرده‌ام. قصد تخطئه دوستانی که باعجله ترجمه می‌کنند را ندارم؛ به‌هرحال جوان هستند و توان آن‌را دارند که بنشینند و یک کار را ترجمه کنند.منظورم این بود که حاضر نیستم در آن کارهایی که برای ترجمه و ارائه‌شان مسابقه راه می‌افتد، شرکت کنم. گاهی اوقات یک کتاب منتشر می‌شود و نزدیک ۷ یا ۸ ترجمه هم‌زمان بیرون می‌آید. البته این بیرون آمدن هم‌زمان ترجمه‌ها یک حسن هم دارد.


تعدد ترجمه، پایین بودن تیراژ را جبران می‌کند


آنا:‌ از چه لحاظ هم‌زمان ارائه شدن ترجمه‌ها نکته مثبت محسوب می‌شود؟‌


امرایی: وقتی ارائه همزمان چند ترجمه را داشته باشیم، دست خواننده برای انتخاب مترجم‌ باز است، نکته دیگر اینکه تعدد ترجمه، پایین بودن تیراژ را جبران می‌کند. وقتی از یک کتاب ۱۰ ترجمه باشد، هر کدام هم که بخواهند ۵۰۰ تیراژ داشته باشد، تیراژ آن کتاب ۵ هزار نسخه می‌شود.


آنا: در نبود کپی‌رایت، شتاب برای اول بودن در ترجمه یک اثر، امتیاز محسوب می‌شود؟


امرایی:‌ اول بودن آن امتیاز نیست. ممکن است یک مترجم یک کتاب را زودتر ترجمه کند. من خیلی به بحث امتیاز توجه نمی‌کنم.


آنا: معیار شما برای انتخاب یک اثر برای ترجمه چیست؟ چه چیزی در یک اثر باید شما را برای ترجمه فرا بخواند؟


امرایی:‌ در وهله اول ارزش ادبی کار است. اینکه این کتاب چه تأثیری می‌تواند در ادبیات کشورم داشته باشد و چه کمکی به نویسندگان کشور کند. در کنار آن سایر عوامل مثل آشنایی با نویسنده، سبک او، ترجمه کارهای دیگرش یا حتی گاهی وقت‌ها ممکن است شهرت نویسنده نیز باشد.


خواننده به دنبال خواندن یک اثر کامل است


آنا: در جایی گفته‌اید اگر قرار باشد بخشی از کتاب را در زمان ترجمه حذف کنید سراغ آن نمی‌روید چون خیانت نکردن به اعتماد خواننده برای شما خیلی مهم است؟


امرایی:‌ بعضی از آثار هستند که مترجم بخش‌های زیادی از کتاب را نمی‌تواند ترجمه کند. من معمولاً سراغ اینگونه کارها نمی‌روم. ابتدا آن را می‌خوانم. وقتی قرار است ۳ فصل از یک رمان حذف شود، طبیعتاً ترجمه نشود، بهتر است. وقتی خواننده وقت می‌گذارد و به دنبال خواندن یک اثر می‌رود، مطمئناً می‌خواهد یک متن کامل ببیند.


آنا: مردم مثل گذشته به کتاب و کتابخانه‌ها اعتماد ندارند، این اعتماد از دست رفته را به چه شیوه‌ای باید برگرداند؟


امرایی:‌ اعتماد مخدوش شده مردم به کتابخانه‌ها را باید با تجهیز آن‌ها جبران کنیم. یکی از وظایف کتابخانه‌های عمومی، تأمین کتاب است، کتابی که خواننده دارد و مراجعه‌کننده به دنبال آن به کتابخانه مراجعه می‌کند، اگر نباشد، کتابدار موظف است به مسئولان کتابخانه اطلاع دهد تا تهیه شود. اما متأسفانه به این شکل نیست، در واقع به‌صورت دستوری، یک عده تصمیم می‌گیرند چه کتاب‌هایی خوب است، هیچ کتابی نباید از هیچ کتابخانه‌ای جمع شود. آن عده با بررسی‌های خود فهرست خرید کتاب به کتابخانه‌ها ارائه می‌دهند.


آنا: برخی کتابداران و مسئولان کتابخانه‌ها هم گاهی برخی کتاب‌ها را از کتابخانه برمی‌دارند؟


امرایی:‌ نمی‌دانم. آن‌هایی که این کار را انجام می‌دهند باید جواب دهند، آن‌ها تشخیص می‌دهند فلان کتاب نباید در کتابخانه باشد یا از نویسنده و شاعری کتاب تهیه نکنید. این موارد بسیار آسیب زننده است.


آنا: آیا دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی می‌تواند اعتماد از دست رفته مردم به کتابخانه‌ها را برگرداند؟


امرایی: یک بخشی از وظایف دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی همین است ولی در زمان‌های مختلف، سیاست‌هایشان فرق می‌کرده و هیچ زمانی سیاست ثابتی را دنبال نمی‌کردند.


کتابخانه در روزهای تعطیل بسته نشود


آنا: می توانیم بگوییم یکی از نقاط ضعف کتابخانه‌ها در ایران این است که شبانه‌روزی نیستند؟


امرایی: حالا شبانه‌روزی هم نه ولی حداقل در روز تعطیل کتابخانه باید باز باشد. مراجعه‌کننده بایستی برای مراجعه به آن فرصت داشته باشد.جلسات رونمایی از کتاب بخشی از تبلیغ، معرفی و فرهنگ‌سازی است، این برنامه‌های فرهنگی می‌تواند مردم را به کتابخوانی ترغیب کند


آنا: در مصاحبه‌ای فرموده بودید رسانه کتاب کم است، در این راستا باید چه اقداماتی انجام شود؟


امرایی:‌ باید در ارتباط با نقد و اطلاع‌رسانی، کتاب‌هایی منتشر شود تا برای مردم جامعه فرهنگ‌سازی شود. معرفی کتاب در روزنامه‌ها یا سایت‌های ادبی کمک می‌کنند تا آثار دیده شوند.


آنا:‌ فضای مجازی چطور؟


امرایی:‌ فضای مجازی هم کمک بسیاری به صنعت نشر و معرفی کتاب کرده است.


«کوری» انسان را در وضعیت اضطراری زندگی نشان می‌دهد


آنا:‌ نقدهایی هم در مورد جلسات رونمایی کتاب است، جلسات معرفی کتاب می‌تواند فرهنگ‌سازی باشد و دیگران را به کتابخوانی ترغیب کند؟


امرایی:‌ جلسات رونمایی از کتاب بخشی از تبلیغ، معرفی و فرهنگ‌سازی است، این برنامه‌های فرهنگی می‌تواند مردم را به کتابخوانی ترغیب کند.


آنا:‌ کتابی را معرفی کنید که ترجمه کرده‌اید و خودتان خیلی دوست داشتید؟


امرایی: رمان «کوری» نوشته ژوزه ساراماگو را حتماً بخوانید.این کتاب انسان را در مقابل وضعیت اضطراری زندگی نشان می‌دهد که طی یکی دو سال گذشته با آن مواجه بوده‌ایم، ابتلای جهان به ویروس همه‌گیر کرونا شاید نزدیک‌ترین وضعیت ما به این داستان است.


«آخر داستان» داستان زندگی همه ما است/ کتابخانه‌ها در روزهای تعطیل بسته نشوند


انتهای پیام/۱۱۰/



انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته