دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
06 مرداد 1400 - 08:38

عید علی(ع)، عید وحدت

غدیر بزرگ‌ترین عید شیعیان نیست، بزرگ‌ترین عید مسلمانان هم نیست، غدیر بزرگ‌ترین عید در زمین و آسمان است، غدیر بزرگ‌ترین عید همه مردم جهان است.
کد خبر : 597325
علی(ع)



به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، واقعه غدیر از مهم‌ترین وقایع تاریخ اسلام است که در آن، پیامبر اسلام(ص) هنگام بازگشت از حجة الوداع در ۱۸ ذی‌الحجه سال دهم قمری در غدیر خم، امام علی(ع) را جانشین خود معرفی کرد. حاضران در آن واقعه که بزرگان صحابه نیز در میان‌شان بودند، با امام علی(ع) بیعت کردند.


گر گشاید یک گره از آن دو زلف عنبرین
یک جهان آراسته از مشک و از عنبر کند


غم برد از دل تو گوئی تا همی‌خواهد چو من
هر زمان مدح و ثنای خواجۀ قنبر کند


آنکه اندر نیم‌شب بر جای پیغمبر بخفت
تا تن خود را به تیر کیدِ خصم اسپر کند


جز صفات داوری در وی نیابد یک صفت
آنکه عقل خویش را بر خویشتن داور کند


داورش خوانده ولی و احمدش خوانده وصی
هم وصایت هم ولایت ز احمد و داور کند


در غدیر خم خطاب آمد ز حق بر مصطفی
تا علی را او ولی بر مهتر و کهتر کند


تا رساند بر خلایق مصطفی امر خدای
از جهاز اشتران از بهر خود منبر کند


گرد آیند از قبایل اندر آن دشت و نبی
خطبه بر منبر پی امر خلافت سر کند


گوید آن کاو را منم مولا، علی مولای اوست
زینهار از طاعت او گر کسی سر در کند


این بخشی از قصیده‌ای است که ملک‌الشعرای بهار، برای واقعه غدیر سروده است؛ قصیده‌ای که خودش آن را جزء قصیده‌هایی دانسته که باید می‌گفته و آن را در دیوان اشعارش ثبت می‌کرده است. به بهانه غدیر، به سراغ شاعران و نویسندگان رفتیم تا برایمان از این اتفاق بزرگ و پیام اصلی‌اش بگویند. حال یا با کلام شعر یا با متن تا بتوانیم هرچه بیشتر پیام این اتفاق بزرگ را متوجه شویم و بدانیم چه چیزهایی در این پیام نهفته است که تا به‌حال به آن توجه نکرده‌ایم.


غدیر بزرگ‌ترین عید همه دنیاست


سیدمهدی شجاعی نام‌آشنای ادبیات معاصر است. او کتاب‌های زیادی را درمورد ائمه(ع) نوشته است و یکی از این کتاب‌ها، کتاب «تنها راه رستگاری» است؛ کتابی که درمورد خطبه پیامبر در روز عید غدیر است، شجاعی مقدمه نسبتا مفصلی برای این کتاب نوشته که هویت ارزشمند و جایگاه آسمانی این خطبه را برای همیشه مسلمانان روشن می‌کند و مقام این فرمایشات را در رستگاری تاریخی بشر به تصویر می‌کشد. خواندن این مقدمه بی‌شک اهمیت متن پیش‌روی مخاطب را روشن‌تر می‌کند و ارزش واقعی‌اش را بیشتر و بهتر نشان می‌دهد.


شجاعی درمورد این کتاب می‌گوید: «طبیعی‌ترین ‌توقع ‌و بدیهی‌ترین‌ انتظار این ‌است ‌که ‌پیامبر خاتم‌، لااقل ‌وقتی ‌سفر جاودانه ‌خود را نزدیک ‌می‌بیند و در آستانه ‌رحلت ‌قرار می‌گیرد - اگر شده ‌در قالب ‌وصیت‌- تکلیف ‌مردم ‌را درمورد ولایت ‌و سرپرستی‌شان‌ بعد از وفات‌ خود روشن‌ کند. وقتی ‌بناست ‌که‌ پس ‌از انجام‌ و اتمام‌ مأموریت ‌او، مسیر ارسال ‌رسل ‌از آسمان ‌به ‌زمین ‌مسدود شود، آیا رابطه ‌آسمان‌ و زمین‌ به‌کلی ‌قطع‌ می‌شود؟ و مردمی ‌که‌ در فاصله ‌زمانی ‌میان ‌خاتمه ‌حیات‌پیامبر(ص) و خاتمه ‌حیات ‌جهان‌، به‌دنیا می‌آیند، بی‌مسئولیت ‌و بلاتکلیفند؟ یا نیازی ‌به ‌معلم ‌و مربی ‌و هادی ‌و سرپرست ‌ندارند؟ ما با توقع ‌رسیدن ‌به ‌پاسخ ‌این ‌سوالات ‌است‌ که ‌از گذرگاه ‌تاریخ ‌عبور می‌کنیم ‌و خودمان ‌را به‌ روزهای ‌پایانی ‌عمر پیامبر(ص) می‌رسانیم ‌تا تکلیف‌مان ‌را پس‌ از رحلت ‌ایشان ‌بدانیم‌.»


اما او درمورد این اتفاق بزرگ نظرات دیگری هم دارد و این عید را بزرگ‌ترین عید برای همه دنیا می‌داند و می‌گوید: «غدیر بزرگ‌ترین عید شیعیان نیست، بزرگ‌ترین عید مسلمانان هم نیست، غدیر بزرگ‌ترین عید در زمین و آسمان است، غدیر بزرگ‌ترین عید همه مردم جهان است. اگر بگویند این چگونه عیدی است که مردم جهان آن را نمی‌شناسند و عیدش نمی‌دانند، می‌گویم: «مگر مردم جهان سالروز ولادت خورشید را به یاد دارند و جشن می‌گیرند، اگر مردم جهان خورشید را قدر ندانند از منزلتش می‌کاهند یا برای تابیدن به تردیدش وا می‌دارند. مردم اگر خواب باشند، خورشید طلوع نمی‌کند؟ خورشید گرمی و روشنی‌اش را از مردم کور دریغ می‌کند؟


اگر کسی بنایش را بر انکار خورشید بگذارد، خورشید بر او نمی‌تابد؟ مردم جهان خواب باشند، یا بیدار؛ مست باشند یا هوشیار، قبول کنند ا انکار ایمان بیاوردند یا کفران کنند، از منزلت غدیر نمی‌کاهند، غدیر زمان و مکانی است که خداوند نقشه راه سعادت ابدی را به دست بشر داده است، غدیر زمان و مکانی است که خداوند تکلیف بشریت را پس از اعزام آخرین پیامبر برای آن روشن کرده است؛ خدایی که دفتر آسمانی ارسال را بسته بود در غدیر دفتر تازه‌ای گشود تا راه میان زمین و آسمان باز بماند.


برای زمین چه افتخاری برتر از اینکه دستش را به آسمان برسانند و دستش را در دست آسمان بگذارد. غدیر بزرگ‌ترین دین در زمین و آسمان است، غدیر بزرگ‌ترین عید همه مردم جهان است.»


غدیر الهام‌بخش همیشگی برای هنر
ماه صد آیینه دارد نیمه‌شب‌ها در غدیر
روزها می‌گسترد خورشید، خود را بر غدیر
سِدرها این سوتر از اندوه کوه افتاده‌اند
هم‌عنان با ابرها افتاده آن‌سوتر غدیر
نخل‌ها افتان و خیزان، اشتران خسته‌اند
سر در اوهام گریز از تشنگی، در سر غدیر
بادها از سر شاهین سبک رفتارتر
بام سنگین بر فراز بال، زیر پر، غدیر
عزم ابراهیم در تبعید جان و تن، سپهر
در وداع یار و همسر، گریه هاجر غدیر
باد، اسماعیل‌وار از تشنگی در پیچ و تاب
هاجرآسا دامن از اشک مصیبت، تر، غدیر
با جلال صخره‌ها، چون هیات هاشم جمیل
درمیان بارگاه حشمت قیصر، غدیر
پیش چشم آسمان، پیشانی باز علی
آفتاب روی زهرا در پس معجر شد غدیر
دیده باشی ژرف اگر گویی به جای مصطفی
خفته همچون مرتضی آسوده در بستر غدیر
پشته‌های ماسه همچون کشته‌های روز بدر
همچو تیغ ذوالفقار اندر کف حیدر غدیر


یوسفعلی میرشکاک، شاعر و نویسنده قصیده‌ای برای غدیر دارد که همه دوستداران علی(ع) این قصیده را دوست دارند و چند بیتی از آن را زمزمه کرده‌اند. میرشکاک که همیشه خودش را وامدار به علی(ع) می‌داند، در متنی درمورد این عید بزرگ گفت: «بی‌تردید عید غدیر بزرگ‌ترین و باعظمت‌ترین روز است؛ چراکه حقیقت دین در این روز آشکار می‌شود.»


یوسفعلی میرشکاک افزود: «همواره پس از عید قربان و نزدیک شدن به عید غدیر دل‌های عاشقان به وجد می‌آید؛ چراکه غدیر بزرگ‌ترین و عالی‌ترین روز خداوند است. خداوند در دو روز با تمام اسما و صفاتش ظهور می‌کند، یکی در روز عاشورا که با تمام اسما و صفات جلالش ظهور می‌کند و دیگری در عید غدیر که با تمام اسما و جمالش متجلی می‌شود؟ درحقیقت عید غدیر نمایی است از تمام خوبی‌های عالم. همواره به این مطلب متذکر باشیم که عید غدیرخم تنها یک روز جشن معمولی نیست و از ایام خاص الهی به شمار می‌رود.


غدیر الهام‌بخش حقیقی هنر است؛ تمام خوبی‌ها در عالم هستی به واسطه روز غدیر بوده و هم از این‌روست که هنرمند اصیل در ابداع اثر هنری خود مدیون این روز بزرگ است. امیدوارم همه بتوانند حقیقت این روز بزرگ را درک کنند، فهم معنای اصیل غدیر نیازمند سال‌ها تلاش و زحمت است و من می‌توانم به جرات بگویم هنوز فهم درستی از این روز پیدا نکرده‌ام.»


دست علی (ع) بالا رفت تا وحدت شکل بگیرد


مجید پورولی‌کلشتری کتابی دارد که در آن به مسائلی که در زمان غدیر پیش آمده اشاره کرده و در این داستان سعی کرده است برای مخاطب همه‌چیز را در قالب یک داستان توضیح بدهد. این کتاب با موضوع چالشی خلافت پس از پیامبر اسلام(ص) و دسیسه‌های سال‌های پایانی علیه ایشان است. مجید پورولی‌کلشتری برای به تصویرکشیدن فضای دشمنی‌های پنهانی بعد از غدیر و نقشه‌های هولناک منافقان برای اسلام بعد از پیامبر اثری جذاب و پرکشش را به رشته تحریر درآورده است. اطلاع از واقعه نقشه شوم ترور پیامبر(ص) و تصمیم برای سانسور شدید غدیرخم، حوادثی است که «ماهان» قهرمان ایرانی داستان با آن روبه‌رو می‌شود.


وقتی درمورد غدیر با او صحبت کردیم، معتقد است رساندن پیام غدیر وظیفه همه ماست و می‌گوید: «در همان روز هم حضرت رسول(ص) به مردم فرمودند هرکس که صدای مرا شنید و پیام مرا دریافت کرد، آن را برساند به کسی که نبوده و نشنیده. این تکلیف الان متوجه ماست. یعنی همان‌طور که نماز و روزه تکلیف ماست، یکی از تکالیف ما آموزش فرهنگ غدیر به مخاطب کم‌اطلاع است. مخاطبی که فقط در حد چند جمله درباره غدیرخم شنیده است و هنوز از زوایای پنهان آن باخبر نیست.»


پورولی همچنین درمورد یکی از پیام‌های غدیر که وحدت است، می‌گوید: «ببینید من تعریفی از وحدت اسلامی دارم. شما هم برای خودتان تعریف دیگری از وحدت اسلامی دارید. شخص سوم نیز ممکن است تعریفی جدا از تعاریف ما داشته باشد. ما برای اینکه وحدت اسلامی را بفهمیم و برای اینکه حدوحدودش را پیدا کنیم، باید رجوع کنیم به فصل‌الخطاب. در روایات شیعه و ادعیه ما آمده است که فصل‌الخطاب امام معصوم است. یعنی روایات شیعه به ما می‌گوید تعریف وحدت اسلامی چیست. امام معصوم درباره زندگی مسالمت‌آمیز و مجاورت دوستانه با اهل سنت به ما دستور داده است. این یعنی وحدت اسلامی. فقط یک نفر می‌تواند به ما امر کند که در حوزه دین و زندگی چگونه رفتار کنیم که خداپسندانه باشد و آن امام معصوم است. شیعه معتقد است بایدها و نبایدها را امام معصوم بیان می‌کند نه شخص دیگر.


وحدت اسلامی را هم اهل‌بیت معنا کرده‌اند. اصلا در غدیر دست امیرالمومنین بالا رفت تا وحدت اسلامی شکل بگیرد؛ وحدتی برمبنای امامت، وحدتی برمبنای ولایت معصوم، وحدتی برمبنای سپیدی و نور. ما قائل به این گفتمان از وحدت اسلامی هستیم؛ یعنی گفتمان اهل‌بیت، گفتمان رسول خدا. رسول خدا در غدیر هدفش تفرقه بود یا وحدت؟! او جمع‌شدن حول محور امامت امیرالمومنین و ولایت و امامت دوازده امام را نقطه پرگار وحدت معرفی کرد. من قائل به این تعریفم، باید با اهل سنت زندگی دوستانه مسالمت‌آمیز داشت.


باید برادرانه و دوستانه آنها را دعوت به نور و سپیدی کرد، دعوت به امامان هدایتگر کرد. درکنار این زندگی مسالمت‌آمیز وظیفه داریم مدافع عقاید حقه شیعه باشیم و باید صدای مظلومیت اهل‌بیت را به گوش مخاطبان خود برسانیم. صدای مظلوم که بلند شود، یافتن ظالم کار چندان دشواری نیست. اینها رسالت کتاب من است و من سرباز این تفکر هستم که جوانان و نوجوانان و مخاطب کم‌اطلاع جامعه ما باید بداند که چه بر سر آل‌الله آورده‌اند و دین خدا با چه دشواری‌هایی به دست ما رسیده است.»


آفتابی که برآمد از غدیر


محمدکاظم کاظمی، شاعر افغانستانی که درمورد غدیر چند شعر دارد و در یک بیت از این شعرهایش می‌گوید:
«ای بشر! عهدِ حجر باز نصیبت بادا
مارهایی همه کر، باز نصیبت بادا
تا از این پس نرود گفته پیر از یادت‌
آفتابی که برآمد به غدیر از یادت»
کاظمی این واقعه مهم را یک مساله اساسی برای جامعه مسلمانان می‌داند و در یادداشتی به این موضوع اشاره می‌کند و می‌گوید: «من طبق اعتقادات تشیع، به ارجحیت علی‌بن‌ابوطالب (ع) به خلافت مسلمین بعد از پیامبر عقیده دارم و برآنم که رأی و خواست پیغمبر هم چنین بوده است. ولی برای خوانندگانی که خلاف من فکر می‌کنند، هم احترام قائلم، چون معمولا افکار آدم‌ها متاثر از محیط رشد و پرورش آنهاست و ما که هریک با یک تربیت دینی متفاوت بار آمده‌ایم، انتظار نمی‌رود مثل هم فکر کنیم و این را هم بیفزایم که بحث من درون‌دینی است و از سوی یک معتقد به دین. شاید بسیار کسان اصلا بحث درباره‌ غدیر و بلکه اسلام را بیهوده بدانند و بگویند «برای ما چه مهم است که از میان دو عرب، کدام ‌یک شایسته خلافت بود.» نظر آنان هم برای خودشان محترم است. آنها می‌توانند اصلا این مطلب را نخوانند یا از کنار آن بگذرند.


باری، برای من به‌عنوان یک شیعه‌ معتقد به حقانیت علی‌بن‌ابوطالب (ع)، همیشه این پرسش مطرح بوده است که اگر پیامبر با آن وضوح و روشنی علی (ع) را به جانشینی خود برگزید، چرا جامعه‌ مسلمین در عمل مسیر دیگری پیمود؟ و چرا هیچ اعتراض جدی‌ای به ماجرای سقیفه نشد؟ آیا این قابل پیش‌بینی بود یا نبود؟ قرائن نشان می‌دهد این قابل پیش‌بینی بود. اینکه پیامبر با تمام وجود کوشید لشکر مسلمانان به رهبری اسامه بن زید را که هردو خلیفه هم در آن لشکر بودند، قبل از وفات خویش به راه بیندازد، از این قضیه حکایت می‌کند.


اینکه در واپسین دقایق زندگی خواست نوشته‌ای باقی بگذارد، از این حکایت می‌کند. از پیامبری که چنان شناخت کاملی از جامعه و اصحاب خود داشت و در این 23 سال با مهارت تمام این جامعه را مدیریت کرده بود، پیش‌بینی آنچه در سقیفه روی خواهد داد، دشوار نبود. و اگر قابل پیش‌بینی بود، چرا پیامبر روند جانشینی علی (ع) را با قاطعیت و وضوح بیشتر، در همان زمان حیات خود به پایان نرساند؟


چرا حدیث غدیر در حجه‌الوداع بیان نشد که اجتماع بزرگ مسلمانان بود؟چرا این کار باید در میانه‌ راه بازگشت صورت گیرد؟ چرا در مدینه این اعلام تکرار نشد؟ چرا از لحظه‌ بازگشت به مدینه اداره‌ جامعه و حکومتی که پیامبر تشکیل داده بود، به‌تدریج به علی (ع) واگذار نشد؟ پیغمبر می‌توانست در اواخر حیات، همه امور جامعه را به‌تدریج به علی (ع) بسپارد، نظیر کاری که بعضی از دولتمردان درمورد ولیعهدهایشان می‌کنند. به راستی چرا این تمهیدات و محکم‌کاری‌ها انجام نشد؟


شاید بگوییم «پیامبر همه تمهیدات را به کار بست و همین‌ها برای جانشینی علی (ع) کافی بود. فقط مشکل این بود که عده‌ای از این فرمان روشن و صریح سرپیچی کردند.» ولی به نظر من همین که عده‌ای توانستند از این فرمان سرپیچی کنند، نشان می‌دهد سرپیچی از آن چندان دشوار هم نبوده است.


ما می‌دانیم که پیامبر در غدیر آنانی را که رفته بودند، گفت برگردند و آنانی را که نیامده بودند، فرمان داد تا برسند. ما می‌گوییم که او می‌خواست همه جمع شوند تا فردا تردیدی در این جانشینی نباشد و کار پخته شود. ولی در عمل دیدیم که آن آدم‌هایی که رفته بودند و برگشتند یا نرسیده بودند و رسیدند، خاموش ماندند و هر آنچه را اتفاق افتاد، پذیرفتند.


حقیقت این است که ما در مقابل انتخاب سقیفه واکنشی جدی از سوی جامعه‌ اسلامی نمی‌بینیم؛ هیچ قیامی، هیچ شورشی، هیچ اعتراض جدی‌ای، مگر از سوی چند نفر مثل زبیر بن عوام (که بیعت نکرد) و ابوسفیان (که علی (ع) را به جنگ تحریک کرد) و بعضی از یاران علی (ع) که درکنار علی (ع) ایستادند. ولی عموم جامعه‌ اسلامی، عملا سقیفه را می‌پذیرد، حتی همان‌هایی که در صحنه‌ غدیر حاضر بودند.


پس با این وصف، ما شیعیان نباید از اینکه دیگران در جانشینی علی‌بن‌ابوطالب (ع) شک می‌کنند، بسیار تعجب کنیم. ما نباید تصور کنیم پیامبر در غدیر توانست جانشینی علی (ع) را طوری تثبیت کند که همه جامعه‌ اسلامی آن زمان در این مورد به یقین و آرامش‌خاطر کامل برسد که «بله، جانشین پیامبر مشخص شد و همه‌چیز روشن است.» اگر چنین بود که آن اتفاقات بعدی نمی‌افتاد.


ما باید قضیه را تحلیل کنیم و واقعیت‌ها را در نظر بگیریم. قرائن روشنی وجود دارد که نشان می‌دهد پیامبر برای معرفی علی (ع) به جانشینی خود دشواری‌هایی در پیش داشت. اگر ما به حقانیت علی (ع) در خلافت هم باور داریم ـ که ما شیعیان باور داریم ـ باید این را بپذیریم که برای تحقق این امر، موانع بزرگی وجود داشت. یکی از این موانع، ارتباط، پیوستگی و همدستی گروهی از اشخاص صاحب‌نفوذ جامعه بود که دل با شیخین داشتند.


واقعیت این است که برخی از بزرگان و اشخاص صاحب‌نفوذ جامعه‌ اسلام در آن زمان با علی (ع) همراه نبودند. گذشته از ابوسفیان و معاویه و دیگر بنی‌امیه که زخم‌ها از علی (ع) خورده بودند و کینه‌ او را به دل داشتند، دیگر بزرگان قوم مثل خلفای سه‌گانه، سعد بن وقاص، عبدالرحمان بن عوف، ابوعبیده جراح، طلحه و حتی شاید سعید بن زید هم با علی (ع) نبودند. این را رفتار آنان در سال‌های بعد ثابت کرد.


این را هم باید بپذیریم که آدم‌های صاحب نفوذ جامعه‌ اسلامی در واقع اینهایند، نه ابوذر و سلمان و عمار و اسامه بن زید. ابوذر شخصیتی بزرگ در اسلام است، ولی مردی بود فقیر از طایفه‌ غفار و غریب در مدینه. سلمان و عمار بن یاسر از نظر طبقاتی در چشم عرب‌های قوم‌پرست، مردمانی بنده و بنده‌زاده بودند. در آن طرف ببینید اشراف و بزرگانی را که هرکدام، بزرگِ یک خاندان‌ هستند و دارای نام و نشان و اعتبار و آوازه در اسلام.


ما باید با خواندن تاریخ و کنارهم گذاشتن قرائن و شواهد تاریخی، وقایع را بهتر تحلیل کنیم. باید دریابیم گاهی پیچیدگی‌ها و اختلاف‌نظرها به‌خاطر وضعیت‌های دشواری بوده است که حقایق را در هاله‌ای از ابهام پوشانده است. تاریخ آن زمانه‌ها برای ما آنقدر روشن نیست که همگان بتوانند حقیقت را به روشنی آینه ببینند و اگر ندیدند، قابل ملامت باشند. نباید هریک از دو جانب تصور کند حقیقت همواره روشن و قاطع بوده و طرف مقابل بر اثر کوری و لجاجت آن را درنمی‌یابد. نه، فضا مه‌آلود است و ما باید با چراغ دانش، بکوشیم آن را شفاف و روشن بسازیم. آنگاه بهتر می‌شود با هم گفت‌وگو کرد.»


منبع: روزنامه فرهیختگان


انتهای پیام/



انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته