دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
22 خرداد 1400 - 10:06
یادداشت/ محمدهادی راجی؛

کرونا و اجتماعی‌سازی انتخابات

محمدهادی راجی طی یادداشتی نوشت: تا زمانی که رقابت‌ها به رقابت بر سر ایده‌های بهتر حکمرانی تبدیل نشود شاهد رقابت‌های سلبی خواهیم بود که نه در کارآمدی پیروز خواهند بود و نه در اخلاق.
کد خبر : 587447
کرونا و انتخابات



به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، محمدهادی راجی، دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی سیاسی طی یادداشتی تحت عنوان «کرونا و اجتماعی‌سازی انتخابات» در روزنامه فرهیختگان نوشت:


کرونا، ویروسی اجتماعی: هرطور که بود بحران کرونا خود را تا انتخابات1400 رساند. بیماری‌ها در زندگی مدرن علاوه‌بر تبعات زیستی از فرم و پیامدهای اجتماعی هم برخوردار شده‌اند. از این‌رو می‌توان ویروس کرونا را یک ویروس اجتماعی نیز نامید، چراکه از سویی بسیاری از الگوهای شلخته حکمرانی در دنیا و مخصوصا ایران را با چالش مواجه و از سوی دیگر سبک زندگی ایرانی را با تغییرات سریعی همراه کرده است.


اگر از دایره جامعه‌شناسی و علوم‌سیاسی به پدیده کرونا نظاره شود می‌توان آن را از دریچه قدرت و بدن و اجتماع مورد پردازش قرار داده و برداشت‌های جالبی را در این زمینه داشت. گذشته از تمام آسیب‌ها و رنج‌هایی که این میهمان ناخوانده برای جهان و ایران داشت اما می‌توان برخی از تبعات مثبت آن را نیز مورد پردازش قرار داد.


فاصله‌گذاری اجتماعی تا بازشناسی شناختی


فاصله‌گذاری‌های فیزیکی و اجتماعی که در جریان این ویروس فراگیر به‌عنوان امری ضروری محسوب می‌شوند گرچه تبعات روحی و روانی بالقوه و زیادی را برای جامعه به‌همراه داشته و دارد اما از سوی دیگر باعث شده جنبه‌های سوژگی و بازشناسی مناسک اجتماعی و عادت‌های گروهی پررنگ شود و کلیشه‌های تکرارشونده اجتماعی و سیاسی مورد بازبینی قرار گیرد. این فرصت می‌تواند به‌عنوان بستری شناختی برای انسان برساخته قرن 21 عمل کرده و به‌نحوی به تکرارزدایی و عادت‌گریزی متداول در جامعه پیچیده شبکه‌ای یاری رساند.


یکی از ابعاد فرصت بازطراحی شناختی در ایام فاصله‌گذاری کرونایی در صحنه رویدادهای سیاسی و رفتارهای اجتماعی رخ‌نمایی می‌کند. یکی از این رویدادها که در فاصله زمانی نزدیکی انجام خواهد شد موضوع مهم انتخابات است. انتخابات در جمهوری اسلامی ایران مشابه بسیاری از کشورهای دیگر به‌صورت طبیعی با کمپین‌های هیجانی پرغوغایی همراه بوده است که بعضا شرایط کمپین، فرصت کنش عقلانی در یک رویداد سیاسی را کاهش داده و انتخابات را از یک رویداد یادگیرنده و اجتماعی دور کرده است.


این مهم از سویی در عصر مدرن که عصر نمایش و برساخت و تصویر است اهمیتی دوچندان پیدا کرده و از سوی دیگر کوتاه‌مدت بودن جامعه ایرانی در برخی ابعاد که متاثر از مسائل مختلفی ازجمله وجود تهدیدات محیطی و ابهام قانون درطول تاریخ چندصد ساله صورت گرفته، باعث می‌شود حافظه اجتماعی انباشت‌مند و خطی در کنش‌های سیاسی، جایگاه و بهره‌وری بالایی نداشته باشد.


تقاطع و برهم‌کنش این مسائل سبب می‌شود انتخابات در ایران که از فرمالیسم دموکراسی معناگرا متاثر است، به‌صورت محتوایی نیازمند اتخاذ رویکردی فرونتیک و اجتماعی باشد به‌نحوی که بتوان با طراحی شاخص‌های ارزیابی و بالا بردن سطح حساسیت و یادگیری اجتماعی نسبت به این شاخص‌ها از انتخابات یادگیرنده و بهتری استقبال کرد. درواقع مدل دموکراسی معناگرا نیازمند انباشت تاریخی و رشدیابنده در سطح کنش و شناخت انتخاباتی است.


ذهنیت‌ها نیاز به زمان دارند


در پساذهنیت جامعه ایرانی هنوز هم می‌توان رگه‌هایی از تاثیرات تاریخی دوران استعمار و استبداد را مشاهده کرد. دو وضعیتی که تاثیرات مهمی در کنش سیاسی مردم و ذهنیت ایشان به انتخابات دارد. جامعه ایرانی که سال‌های متوالی را در وضعیت شبه‌استبدادی و شبه‌استعماری زیست کرده است هنوز و حتی بعد از انقلاب اسلامی و با دموکراتیک‌شدن وضعیت سیاسی هم تحت‌تاثیر انگاره‌های وضعیتی آن دوران قرار دارد. یکی از مهم‌ترین تاثیرات تاریخی این انباشت بر ذهنیت ایرانی تثبیت ظل‌السلطان و تفوق اراده او و عامل خارجی بر ذهنیت اجتماعی بوده است.


شاید به همین خاطر باشد که هنوز هم به انتخابات به‌مثابه یک امر سیاسی و نه اجتماعی نگریسته می‌شود که اراده کلی قدرت بر اراده جزئی اجتماع را مهم‌تر می‌پندارد و به مذاکرات بین‌المللی و رفع تحریم بیشتر از اصلاح رویه‌های داخلی اهمیت می‌دهد.


با وقوع انقلاب اسلامی ساختار استبداد و استعمار فرو پاشید اما هنوز هم این انگاره مهم در ذهن بخشی از جامعه پابرجاست که مشارکت مردمی تاثیرات فوق‌العاده‌ای هم در وضعیت ندارد! بخشی از تاثیرات استبداد و استعمار تاریخی بر جامعه ایرانی این بوده که انتخابات به‌مثابه امری پیش‌برنده در نظر گرفته نمی‌شده است و در سوی دیگر تاثیر عوامل خارجی را بر عملکرد داخلی ارجح و اولی می‌پندارد.


در پس این فرآیند و در مسیر حیات اجتماعی جامعه ایران که با بحران‌های متفاوتی مواجه بوده، انتخابات بیشتر به رویگردانی از یک وضعیت نامناسب به یک وضعیت دیگر محسوب می‌شود، یعنی دور شدن از وضعیت مشخصا غیرموجه و رفتن به ناوضعیتی که وجاهت آن فعلا مشخص نیست! پس از گذشت بیش از چهاردهه از انقلاب اسلامی و زدوده شدن ساختارهای استعمار و استبداد اما ذهنیت جامعه مبتنی‌بر انقلاب‌ دچار تغییرات ساختاری نشده است. اصولا تغییرات ذهنی برعکس برخی تغییرات سیاسی در بازه زمانی طولانی‌مدت اتفاق می‌افتند. آمدن مجموعه‌ای از این مسائل درکنار پررنگ شدن موضوع تصویر و برساخت سیاست در عصر رسانه‌های اجتماعی، فرآیند پیچیده‌ای را برای کشور رقم زده که نیازمند توجه نخبگان و پردازش مصلحان است.


تصویر با ما چه می‌کند؟


از سویی انگاره‌های تاریخی استبداد و استعمار هنوز هم در ذهنیت ایرانی موثر است و از سوی دیگر با شکل‌گیری عصر تصویر در دوران مدرن، خیلی از کنشگران سیاسی توانایی آن را پیدا کرده‌اند تا با تصویرسازی به‌جای کارآمدی به مدیریت کنش ذهنی و عینی مردم در رویدادهای سیاسی مبادرت کنند. رسانه می‌تواند کاری کند تا مردم را از کنشگرانی فعال و تیزبین به کنشگرانی سطحی و زودگذر تبدیل کند. این مهم در روند رویدادهای سیاسی همچون انتخابات به‌شدت موثر و قابل مطالعه است. کروناویروس با ایجاد شرایط عادت‌زدودگی از رویدادهای اجتماعی قابلیت آن را دارد تا در این عرصه منشأ اثر قرار بگیرد.


پررنگ شدن سوژگی خِرد در این مسیر می‌تواند کمک کند تا فرد و جامعه ایرانی با دور کردن خود از فضای کمپین‌های هیجانی و وعده برخی نامزدها به «ناوضعیت‌های خردگریز» که با پردازش رسانه‌ای به آرمان‌های نامعلوم، زودگذر اما جذاب تبدیل می‌شوند و مانع ارزیابی عمیق و دقیق از وضعیت سیاسی و نامزدهای انتخاباتی می‌شوند به بازنگری در مبانی انتخاب درست برای ایرانی بهتر بیندیشد.


دموکراسی ایرانی


فارغ از اینکه چه گروه و چه جریان سیاسی در انتخاب برنده باشد این فرآیند اجتماعی می‌تواند منشأ تغییرات امیدبخشی در جامعه ایران قرار بگیرد. درواقع دغدغه نویسنده این سطور، دغدغه ایران است نه دغدغه چپ و راست! در انتخابات1400 که فضا برای نقش‌آفرینی و کنشگری خرد اجتماعی و انباشت حافظه تاریخی در دوری از بستر هیجانی به نحو بهتری فراهم شده است می‌توان مبانی اجتماعی منطقی را ترویج کرد که با تمرکز بر انتخاب درست، نقطه عزیمتی باشد برای شروع یک فرآیند یادگیرنده و حرفه‌ای در دموکراسی ایرانی. به‌نظر می‌رسد در این بین، نقش کنشگران مختلف در چگونگی اداره این فضا از اهمیت به‌سزایی برخوردار باشد. نخبگان همه جریان‌های فکری در رأس این فرآیند مهم قرار دارند.


این طبقه اجتماعی می‌تواند با طراحی، معرفی و تبیین مسائل ایران و الگوهای حکم راندن برای مواجهه با این مسائل (به‌طوری که قدر مشترک نخبگان همه افکار باشد و آنچنان که گفته شد برخاسته از دغدغه ایران باشد نه دغدغه این جناح یا آن حزب) نسبت به پاسخگوکردن نامزدها و رویه‌های کنشگری در عرصه سیاسی اقدام مهمی را انجام دهد. در غیاب احزاب قدرتمند که بتوانند یادگیری و خردورزی سیاسی را ترویج کنند، رسانه‌های عمومی، صداوسیما و مطبوعات وظیفه دارند با طراحی روندهای دقیق و حرفه‌ای به ساخت فرآیند و پرسش‌های دقیق و حرفه‌ای از نامزدها یاری‌رسان باشند. اوج این داستان را می‌توان در مناظرات ریاست‌جمهوری و با استفاده از مجریان تخصصی در هر موضوع پیگیری کرد.


سیاست بستر پیچیدگی


سلبریتیزاسیون سیاست و بسیط‌انگاری اداره کشور، تهمت‌های نادرست نسبت به رقبا و زشت‌انگاری تصویر ایشان، تابوشکنی و سوءاستفاده از مسائل حساسیت‌برانگیز اجتماعی ازجمله مولفه‌های مهم در کمپین‌های هیجانی عقل زدوده محسوب می‌شوند که در انتخابات پیش‌رو می‌توانند کاهش پیدا کنند و جای خود را به گفت‌وگوهای چالشی و منطقی دهند که عیار واقعی نامزدها را برای مردم نمایش دهد. اصولا طولانی و چندلایه کردن فرآیند شناخت نامزدهای ریاست‌جمهوری و طراحی مدل‌های گفت‌وگوی عمیق و چالشی از اقدامات مهم در این عرصه برای گذار از ناوضعیت به وضعیت است. پرسش این است که مسائل کشور کدامند؟ و چه کسی می‌تواند مدل بهتری را برای رسیدن به راه‌حل داشته باشد؟ دو پرسش مهمی که در مدل کنونی به‌درستی پاسخ داده نمی‌شوند.


درواقع تعامل رای‌دهنده و رای‌گیرنده به نحوی است که مسائل اساسی و ایده‌های حکمرانی به‌مثابه «ساخت» در یک تفاهم ظریف نادیده انگاشته می‌شوند و در این ناوضعیت است که «برساخت» اهمیت پیدا می‌کند. ساخت، میدان حقیقی ایده و کارآمدی است و برساخت میدان ذهنیت و رسانه و متاسفانه در دنیای تصویر می‌توان با برساخت به سرپوش گذاشتن بر ضعف‌های «ساخت» مبادرت کرد. اغوا فرآیندی است که در این مدل فریبنده قابل تبیین است. کنش سیاسی نامزدها به‌مثابه فرآورده‌ای محسوب می‌شود که از دل فرآیند افکارعمومی خارج می‌شود. درواقع عبارت گرانبار و ارزشمند «الناس علی دین ملوکهم» بر رکن مغفول دیگری نیز می‌تواند دلالت داشته باشد و آن تاثیراتی است که ملوک از ذهنیت و ذائقه جامعه برمی‌گیرند و این روند است که جوامع را در دو سر «ساخت» و «برساخت» شکل می‌دهد.


اگر افکارعمومی و فرآیندهای ارزیابی ملی، مسئولیت خود را در پرسش‌های ساخت‌گرا از نامزدها به‌درستی انجام دهند اولا هر کسی وارد صحنه نمی‌شود و ثانیا مرد این میدان درصورت ورود در این عرصه خطیر، ناظر بر عقلانیت ساخت‌محور مورد مطالبه افکارعمومی، ناچار به خردورزی سیاسی خواهد بود و رعایت اخلاق سیاسی نه صرفا به‌عنوان موضوعی هنجاری بلکه به‌مثابه امری اجتماعی و ضمانت مهم کارآمدی درنظر گرفته می‌شود.


رقابت بر سر ایده‌های حکمرانی


پیچیده‌تر کردن فرآیند معرفی نامزدها و برنامه‌های ایشان کمک خواهد کرد نامزدها به‌جای استفاده از سازه‌واره‌های سلبی و پرداختن به تصویرسازی نفرت‌محور از رقیبان خود، نسبت به تصویرسازی ایجابی و خردمحور از خود کوشاتر باشند و در یک مسیر ایجابی و ساخت‌گرا مجبور به پاسخگو بودن به پرسش‌های اساسی باشند که توسط جامعه از ایشان سوال می‌شود.


بدیهی است در این روند، توانایی گفت‌وگوی منطقی فراگیر و معرفی برنامه‌ها، تیم‌های فکری و مشاوران هر نامزد و تشخیص سلامت عقل و نفس ایشان از اهمیت زیادی برخوردارند. اگر «ما جامعه» پرسش‌های درستی را مطرح کنیم نامزدها مجبور خواهند بود بهتر پاسخگو باشند و بهتر عمل کنند. انتخابات و شفافیت را از خودمان شروع کنیم زیرا فرد منتخب، خروجی سیستم فکری جامعه ما و یکی از میان ما خواهد بود. افکارعمومی جامعه و ذائقه ایشان، نوع کنش نامزدها را رقم خواهد زد.


در این مسیر گفت‌وگو و پرورش مسائل از عمده‌ترین نکاتی است که باید به آن توجه داشت. جامعه‌ای می‌تواند موفق باشد که اعضای آن بتوانند با هم گفت‌وگوی منطقی داشته باشند، این گفت‌وگو می‌تواند معیارساز باشد و معیار داشتن می‌تواند به ساخت فرآیندی منتهی شود که فرآورده آن انتخاب درست و اقتصاد و اجتماع خوب خواهد بود. اگر در پی این نیستیم تا با پرسش‌های عمیق و مشخص به ارزیابی منصفانه و دقیق نامزدها بپردازیم باید بدانیم که ایرانی آباد نخواهیم داشت و تا زمانی که رقابت‌ها به رقابت بر سر ایده‌های بهتر حکمرانی تبدیل نشود شاهد رقابت‌های سلبی خواهیم بود که نه در کارآمدی پیروز خواهند بود و نه در اخلاق.


چهار پیشنهاد عملیاتی


در این مسیر چند پیشنهاد عملیاتی نیز وجود دارد:


1. صداوسیما برنامه‌های معرفی نامزدها را به‌گونه‌ای طراحی کند که بیشترین چالش تخصصی برای نامزدها به‌وجود بیاید به‌نحوی که اصل بر اثبات و ارائه‌های ایده‌های خود باشد و نه نفی دیگری.


2. مناظرات انتخابات ریاست‌جمهوری نباید جایگاه ترویج کنایه‌زدن و سلب مسئولیت باشد{پاسخ‌های چنددقیقه‌ای سطحی به پرسش‌های احتمالی عمیق محل شکل‌گیری نخبگی و انباشت نیست!}لازم است سازوکاری طراحی شود که با استفاده از پرسش‌های دقیق توسط مجریان تخصصی در جمعی از کارشناسان منصف، فضا برای پاسخ‌گریزی و تیکه‌اندازی تنگ‌تر شود و عیار مناسبی در دست رأی‌دهندگان قرار گیرد. بدیهی است که استقلال و انصاف مجری در اداره جلسه از اهمیت برخوردار است.


3. در خلأ قانونی برای الزام نامزدها به معرفی تیم و برنامه‌های دقیق خود برای افکارعمومی، بایسته است کمپین‌هایی برای دعوت از نامزدها جهت معرفی دقیق برنامه و معرفی برخی وزیران و معاونان احتمالی و مشاوران مدنظرشان صورت بگیرد تا جامعه شناخت بهتری از دولت‌های احتمالی ایشان به دست بیاورد.


4. در این بین طراحی کمپین‌هایی که بتواند به صیانت اخلاقی از انتخابات بپردازد از اهمیت زیادی برخوردار است. درواقع صیانت اخلاقی از انتخابات یعنی اینکه فضا را به‌نحوی مدیریت کرد که نامزد ضعیف نتواند با ارائه مطالب ساختارشکنانه و هجمه غیراخلاقی به دیگران از زیربار پرسش‌های اساسی رها شود و ضعف مدیریتی خود را با هنر تصویرسازی رسانه‌ای جبران کند.


تاکید نامزدها بر مسائلی که توجه را از برنامه‌های نامزد به موضوعات حاشیه‌ای و حساسیت‌برانگیز جلب کند به‌نحوی که کارآمدی و پاسخگویی آن نامزد مورد غفلت قرار بگیرد نه‌تنها منافی با روح دموکراسی خواهد بود بلکه اغوای توده محسوب شده و کارآمدی و صداقت نامزد را نیز از ابتدا مورد تردید جدی قرار خواهد داد. صیانت از حریم اخلاقی انتخابات ضمانتی خواهد بود برای کارآمدی نامزدها.


انتهای پیام/



انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته