دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
19 خرداد 1400 - 14:11
افتخاری در گفت‌وگوی تفصیلی با آنا:

گفت‌وگو در جامعه ما دچار نقصان است/ الگوی دیالکتیک هگلی موتور محرک اندیشه غرب

رئیس اندیشکده لقمان گفت: در جامعه ما الگوی گفتمانی خوبی وجود ندارد و خیلی تن به گفت‌وگو به‌ویژه با موضوع سیاسی با همدیگر نمی‌دهیم چون از فرآیند منطقی پیروی نمی‌کند.
کد خبر : 586930
حسین افتخاری

به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، نقش گفت‌وگو در جامعه‌سازی نقشی انکارناشدنی است اما در جامعه ما دچار نقصان است و اغلب گفت‌وگوها از فرآیند منطقی پیروی نمی‌کند و به نتیجه مطلوبی نمی‌رسد.


الگوی دیالکتیک هگلی موتور محرک اندیشه غرب بوده است


حسین افتخاری، پژوهشگر فلسفه و رئیس اندیشکده لقمان در گفت‌وگو با خبرنگار آنا درباره روش‌شناسی گفت‎‌وگو گفت: انسان چون به دنبال پیشرفت بوده، گفت‌وگویی را مد نظر داشته که او را به چنین پیشرفتی برساند. برداشت من این است که پیشرفت ما در الگوی هگلی بهتر دنبال می‌شود چون در الگوی هگلی حرکت و روند موضوعیت دارد و اساساً یکی از نقدهایی که هگل بر اسپینوزا مطرح می‌کند درباره دیالکتیک است، چون اسپینوزا هم بر تضاد موجود در اندیشه دیالکتیک اصرار داشته است. هگل به نحو عجیب و تعجب‌آوری از اسپینوزا می‌پرسد: «چرا گام سوم را نگفتی؟ چرا تز و آنتی‌تز را گفتی اما گام سوم را که سنتز بود، نگفتی؟» درواقع گام سوم سنتز است که سیکل را ایجاد می‌کند چرا که فرآیند با تز و آنتی‌تز خاتمه می‌یابد اما با سنتز است که حالت چرخش پیدا می‌کند.


افتخاری ادامه داد: در فلسفه و اندیشه یونان دایره بسیار موضوعیت دارد چرا که دایره و سیکل سبب ایجاد جاودانگی می‌شود و زمانی که ابتدا و انتهای یکی شود، موجب ایجاد چرخش و جاودانگی می‌شود. به همین علت است که زمان را به عالم بالا، افلاک مربوط می‌کنند چرا که افلاک حالت چرخشی دارند.


این استاد فلسفه افزود: در همین نسبت اتفاقی که در سنتز می‌افتد این است که وقتی تزی ارائه می‌شود و آنتی‌تزی مقابل آن مطرح می‌گردد، از مجموع تضاد بین تز و آنتی‌تز، آرای ما و آرای دیگران اتفاق دیگری می‌افتد و برآیندی به وجود می‌آید که آن برآیند بهترین‌های اندیشه شما و بهترین‌های اندیشه دیگران را در خودش جمع و یک گام سوم را ایجاد می‌کند که حرکت و تعالی را در مسیر گفت‌وگو ایجاد می‌کند.


وی گفت: چون خود این سنتز بعدها دوباره تز می‌شود و آنتی‌تزی در مقابل آن مطرح می‌گردد، بنابراین سنتز دیگری شکل می‌گیرد و سیکل و چرخه ادامه می‌یابد. یعنی به طور مداوم تز، آنتی‌تز، سنتز، تز، آنتی‌تز، سنتز ... شکل می‌گیرد و به این شکل گفت‌وگو شکل می‌گیرد و ادامه می‌یابد و همین الگوی گفت‌وگو موتور محرکه اندیشه غرب بوده و هست. گفت‌وگو چیزی است که باید بر آن اصرار کنیم. در جامعه ما الگوی گفتمانی خوبی وجود ندارد و ما خیلی تن به گفت‌وگو با همدیگر نمی‌دهیم.


افتخاری تصریح کرد: در سطوح مختلف جامعه ما، گفت‌وگو به شکل حرفه‌ای و قاعده‌مند وجود ندارد. اینکه گفت‌وگو نداریم، که باید کمی روشن‌تر درباره آن صحبت کنیم، به این معنی گفت‌وگو نداریم که در جامعه ما از خانواده گرفته تا جمع‌های دوستانه که در مباحثات ذره‌ای غیرهم‌فکری بین آنها شکل می‌گیرد تا تفاوت دیدگاه‌ها بین سازمان‌ها و بخش‌های کلان جامعه، مسئله گفت‌وگو را از این جهت نداریم که کوچک‌ترین تعارضی به دعوا و دلخوری ختم می‌شود چرا که ما نیاموخته‌ایم که چگونه با هم صحبت و مباحثه کنیم و این بلد نبودن به این علت است که نمی‌دانیم چه چیزی از اندیشه یکدیگر را باید رد کنیم و صرف اینکه اندیشه دیگری با باورهای قلبی ما تعارض داشته باشد، سریعاً برمی‌افروزیم و کل اندیشه و تمام وجود دیگری و روابط دوستانه خودمان با او را زیر سؤال می‌بریم.


رئیس اندیشکده لقمان تاکید کرد: فضای مجازی امکانی را ایجاد کرده که ما با افراد زیادی در ارتباط هستیم و خانواده‌ها و دوستان و همکاران، گروه‌های مختلفی دارند. در بسیاری از این گروه‌ها دلخوری‌های سنگینی به وجود می‌آید به محض اینکه گفت‌وگوها و مباحث به مباحث سیاسی یا جناحی کشیده می‌شود.


در موضوع گفت‌وگو بحث ما معرفتی است نه وجودی


افتخاری در پاسخ به این سؤال که برخی استفاده از دیالکتیک هگلی برای گفت‌وگو را مناسب نمی‌دانند چون در نگاه هگلی حقیقت به عمد تاریخی فروکاسته می‌شود و علوم انسانی مدرن ذیل این فروکاهیدگی شکل می‌گیرند و نوعی فروکاهیدگی در مسئله امر حقیقی دارند، گفت: باید در فلسفه متوجه تمایز مباحث وجودی و معرفتی باشیم.


وی افزود: وقتی هگل در امر وجودی بحث می‌کند زمانی که می‌خواهد حقیقت را که افلاطون آن را در عالم بالا در نظر گرفته بود، در عالم مادی متعین کند، آن را منوط به زمان می‌کند. نه تنها هگل که افلاطون هم معتقد است که سعه وجودی عالم ماده در حدی نیست که مثال‌ها و کلیاتی که در عالم بالا هستند، بتوانند خودشان را در عالم ماده به شکل آنی نشان دهند، بنابراین زمان مطرح می‌شود تا مثال‌ها بتوانند در زمان متجسم شوند.


این پژوهشگر فلسفه تصریح کرد: برای اینکه این مطلب تقریب به ذهن شود مثالی می‌زنم، فایل PDF را در نظر بگیریم و فرض کنیم کل حقیقت درون آن است. آیا تا زمانی‌که آن را باز نکرده‌ایم، از موجودی داخل این فایل اطلاع و نسبت به آن حضور داریم؟ خیر. وقتی فایل را باز و یکی یکی صفحات را مشاهده می‌کنیم از محتوای آن مطلع می‌شویم، یعنی در فرآیند زمان است که محتوای فایل می‌تواند خودش را به ما نشان دهد یعنی سعه وجودی ما در حدی نیست که بتوانیم به همه آن اشراف پیدا کنیم.


رئیس اندیشکده لقمان گفت: در عالم بالا خدا و انسان ملکوتی که سعه وجودی دارند بر همه جوانب اشراف دارند، ولی در عالم ماده زمان به ما کمک می‌کند تا موجودیت‌ها بتوانند خودشان را به ما نشان دهند. همین حرف را بعدها ملاصدرا با بردن زمان در درون جوهر و ماهیت مطرح کرد و از حیث وجودی گفت: «فرآیند کمال ماهیت و رسیدن به صورت کلی و ذات واقعی‌ آن در زمان اتفاق می‌افتد»؛ لذا حرکت در جوهر را مطرح کرد.


وی ادامه داد: هگل هم می‌گوید روح یا Geist در زمان یا تاریخ خودش را نشان می‌دهد و متعین می‌کند و بسته به حوالت تاریخی، هر بار خودش را در یک چیزی نشان می‌دهد گاهی در مجسمه، گاهی در معماری و ... تا اینکه در دولت مدرن به شکل عقلانیت درمی‌آید بنابراین نماد مدرنیته از نظر هگل عقلانیت است.


افتخاری گفت: اما نکته این است که همه این مباحث، بحث وجودی است، در حالی که من اصلاً بحث وجودی مطرح نکردم که بخواهیم از فروکاهش صحبت کنیم. صحبت این دوستان این است که حقیقت در تاریخ فروکاسته می‌شود حرف من هم این است که راهی غیر از این وجود ندارد، چرا که نه ‌تنها هگل بلکه ملاصدرا هم همین حرف را می‌زند؛ ملاصدرایی که ماهیت (حقیقت) را در زمان می‌برد چون معتقد است کمال و فرآیند کمال در زمان اتفاق می‌افتد اما همه این‎ها بحث وجودی است در صورتی‌که بحث من، بحث معرفتی است.


رئیس اندیشکده لقمان گفت: در بحث معرفتی هم دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاهی که می‌گوید ما به ماهیات دسترسی داریم و دو نماینده به نام افلاطون و مشائی دارد. افلاطون می‌گوید که ماهیات در عالم بالا هستند و ما با فرآیند تزکیه می‌توانیم در عالم بالا ماهیات را بیابیم. افلاطون، شیخ اشراق و دیگر عرفا که معتقدند با فرآیند تزکیه می‌توان به رؤیت رسید و حقیقت را دید، ذیل این دسته قرار می‌گیرند.


این پژوهشگر فلسفه افزود: دسته دوم فلاسفه مشائی از ارسطو تا ابن‌سینا و بعد از او هستند. این‌ها معتقدند که ماهیات و حقایق در درون اشیاء هستند، پس ماهیات وجود دارند و ما با دیدن افراد مختلف مثلاً هزار نفر، کم کم درمی‌یابیم که موجودی که به لحاظ ظاهری دو دست و دو پا دارد، دارای رنگ‌ها، قد و وزن مختلف است اما ویژگی ذاتی او داشتن عقل است، انسان است و در فرآیند تجربی به ماهیت او دست پیدا می‌کنیم. این بحث معرفتی بعدها ذیل رویکرد اسنشیالیسم قرار گرفت. اسنشیالیست‌ها معتقدند که ماهیات وجود دارد و دسترسی به آنها هم امکان‌پذیر است.


وی تصریح کرد: از دوره‌ای به بعد اسنشیالیسم کنار زده شد و دکترینالیسم مطرح گردید. در دکترینالیسم بحث بر سر این است که دسترسی به ماهیات حتی در صورت وجود امکان ندارد (مطلبی که ابن سینا هم آن را گفته بود.) بلکه تنها به پدیدارها دسترسی داریم. و حال که به پدیدارها دسترسی داریم، با چه فرآیندی می‌خواهیم به سمت حقایق نیل کنیم؟ پس در دکترینالیسم اساساً وقوف به حقایق امکان ندارد اما می‌توان به سمت آن نیل کرد. فرآیند نیل به حقیقت از سقراط تا اسپینوزا تا هگل و دیگران از فرآیند گفت‌وگو می‌گذرد.


افتخاری ادامه داد: اما منظور از حقیقت چیست؟ دو جور حقیقت وجود دارد. یک بار حقیقت، حقیقت وجودی است و دنبال ذات آن هستیم. مثلاً اسب یک حقیقت است که وجود دارد اما می‌خواهیم بدانیم که ذات آن چیست و براساس پدیدارشناسی مورد بررسی قرار می‌گیرد و ذیل science آن را رفتارشناسی می‌کنند.


این استاد فلسفه افزود: اما حقیقت در تعبیر دیگر، شناخت مفاهیم است، به این معنی که وقتی از عدالت صحبت می‌کنیم چون مفهوم عدالتی در بیرون به صورت متعین و مجسم وجود ندارد که به آن اشاره و به عنوان نماد عدالت معرفی کنیم. بنابراین عدالت پدیدار ندارد و باید بگوییم که اتفاقی که رقم می‌خورد، مبتنی بر عدالت هست یا مبتنی بر عدالت نیست و وجود متعینی در خارج ندارد که به آن اشاره و استناد کنیم.


وی در پایان گفت: بعد از آن و از زمان سقراط تا هگل که درباره مفاهیم صحبت می‌کنیم، بحث، بحث گفت‌وگو و دیالوگ است. به عبارتی ما یک فرآیند شعور داریم که هر کس در میدان ذهن خود، شعوری دارد و براساس میدان علم و میزان شعور می‌تواند چند رویکرد نسبت به مسئله عدالت را فهم کند. اما در گفت‌وگو، میدان شعور هر کس با میادین شعور دیگران به اشتراک گذاشته می‌شود و شور رقم می‌خورد. این میدان شور، میدان گفت‌وگو است و دیگرانی به ما کمک می‌کنند که دیگر رویکردها به مسئله را بفهمیم و سبک و سنگین کنیم. بنابراین در اینجا موضوع ما بحث وجودی و تعین یافتن آن نیست که از فروکاست حقیقت صحبت کنیم.


انتهای پیام/۴۱۶۲/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته