دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
01 خرداد 1400 - 00:12
آنا گزارش می‌دهد؛

از پلانک فیزیکدان تا داوکینز داروینیست/ دانشمندان به چرایی غیرمادی بودن روح پاسخ می‌دهند

علی‌رغم تسلط نگاه پوزیتیویستی بر محافل علمی بسیاری از فیزیکدانان و زیست‌شناسان معتقدند روح و شعور انسان نمی‌تواند دارای منشأ مادی باشد.
کد خبر : 582946
حیات

به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، آنچه بیشترین اثر را بر بسیاری از متفکران اسلامی گذاشت خود علم مدرن نبود، بلکه پس‌زمینه‌های فلسفی این علم بود که همراه با آن آمد و بر ذهن متفکران و روشنفکران مسلمان حاکم شد و مکاتبی مانند پوزیتیویسم و داروینیسم در محافل آکادمیک رواج یافت و موجب پیدایش چالش‌هایی در برابر اعتقادات خداباورانه مسلمانان شد.


بعضی از عالمان مسلمان کوشیدند که برخی ایده‌های کلام اسلامی را در پرتو یافته‌های علم مدرن بازتعریف کنند؛ اما برخی فیلسوفان مسلمان بین یافته‌های علم جدید و زمینه‌های فلسفی آن تمایز قائل شدند. آن‌ها کشف اسرار طبیعت از طریق تجربه و نظریه‌پردازی را تأیید و تشویق کردند اما علیه بعضی تعابیر پوزیتیویستی علم جدید هشدار دادند، تعابیری که به‌عنوان یافته‌های علم تلقی می‌شدند.


این فلاسفه اسلامی معتقدند که ریشه تعارض ادعاشده بین دین و علم در پیوست‌های فلسفی این علم است نه خود علم. برخی از مسائلی که دین و علم مدرن بر آن تعارض دارند عبارت‌اند از: مسئله حیات و روح، مسئله خلقت جهان و مسئله معجزه.


مسئله روح و حیات 


این ایده که انسان دارای دو بعد جسمانی و روحی است از قدیم مورد مناقشه بوده است، در عصر ما که مکاتب تجربه‌گرا حاکم هستند اصالت به ماده داده می‌شود و حیات محصول فرعی فرآیندهای فیزیکی-شیمایی تلقی می‌گردد و جایی برای روح نمی‌ماند. فرانسیس کریک، کاشف مولکول DNA می‌گوید: «فرضیه حیرت‌انگیز این است که شادی‌ها و غم‌ها، خاطرات و بلندپروازی‌ها، احساس هویت شخصی و اختیار در حقیقت چیزی بیش از رفتار مجموعه وسیعی از سلول‌های عصبی و مولکول‌های وابسته آن‌ها نیست».


دیدگاه مادی‌گرایان واقعیت را محدود به چیزی می‌کند که از طریق فرآیندهای فیزیکی-شیمیایی قابل کشف است، اما این اعتقاد قابل استنتاج از خود علم نیست بلکه ریشه در فلسفه طبیعت‌گرایانه حاکم بر محافل علمی معاصر دارد. راجر تریگ، فیلسوف انگلیسی معاصر می‌گوید: «چرا نباید یک علم قادر باشد که وجود واقعیات روحی را قبول کند؟ و تنها بر اساس توان متافیزیکی عصر حاضر می‌گوید چنین چیزهایی نمی‌تواند وجود داشته باشد؟ آیا علاقه به فهم سرشت واقعیت، موضوعیت دارد یا اعتبار یک روش علمی که بر توانایی‌های فعلی انسان مطرح شده است؟». پاسخ فلاسفه اسلامی به ماده‌گرایان درباره مسئله حیات و روح این است که:


۱. انسان‌ها علاوه بر بعد مادی، یک بعد روحی دارند که با آماده بودن زمینه وارد می‌شود. نفی این بعد روحی توسط ماده‌گرایان یک تصمیم‌گیری علمی نیست بلکه یک تصمیم‌گیری متافیزیکی است که ریشه در خود علم تجربی ندارد.


ملاصدرا در پی معرفی حرکت جوهری، مبدأ تکون روح را ماده جسمانی می‌دانست که در چی تکامل خود بعد جدیدی می‌یابد که دیگر مادی نیست و مبدأ آثار جدیدی می‌شود که قبلاً فاقد آن بود.


شهید مطهری نیز درباره نظر قرآن درباره بروز حیات می‌گوید: «منطق قرآن بر این اساس است که حیات مطلقاً فیضی است عالی و بالاتر از افق جسم محسوس».


برخی از فیزیکدانان معاصر بدون آنکه اشاره‌ای به روح داشته باشند توضیح حیات یا شعور را بر مبنای فیزیک میسر نمی‌دانند. از جمله آن‌ها پلانک، بور، بورن، شرودینگر و هایزنبرگ است. به‌عنوان‌مثال نیلز بور می‌گوید: «وجود حیات را باید یک حقیقت اولیه در نظر گرفت که قابل توضیح نیست بلکه باید به‌عنوان نقطه شروع در زیست‌شناسی تلقی شود».


شرودینگر می‌گوید: «شعور را نمی‌توان به زبان فیزیک توضیح داد؛ زیرا شعور مطلقاً بنیادی است و قابل توضیح بر حسب هیچ‌چیز دیگر نیست» یا می‌گوید: «ما انتظار نداریم که علوم طبیعی بصیرت مستقیمی به ما درباره سرشت روح بدهند».


پلانک در پاسخ به اینکه آیا می‌توان عور را بر حسب ماده توضیح داد گفت: «نه؛  من شعور را بنیادی در نظر می‌گیرم. من ماده را منبعث از شعور می‌دانم ما نمی‌توانیم ورای شعور برویم».


پل دیویس، فیزیکدان نیز می‌گوید: «یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها در مقابل علم، فهم سرشت شعور، به‌طورکلی و شعور انسانی به نحو خاص است ما هنوز کلیدی نداریم که بگوید ذهن و ماده چگونه به هم مربوطند یا در مرحله اول چه فرآیندی منتهی به ظهور ذهن از ماده شده است».


حتی ریچارد داکینز که معتقد است علم تجربی نهایتاً همه چیز را توضیح خواهد داد اذعان دارد که شعور یکی از مشکل‌ترین مسائل است و می‌گوید: «شعور بزرگ‌ترین معمایی است که بیولوژی، نوروبیولوژی و بیولوژیکی تکاملی با آن روبه‌رو است آن معضلی بسیار بسیار بزرگ است و بیولوژیست‌ها مجهزتر از دیگران برای پرداختن به چیستی آن نیستند».


کارل پوپر نیز معتقد بود که منشأ حیات احتمالاً برای همیشه آزمون‌ناپذیر خواهد بود؛ اما برخی عالمان معاصر همچون برخی فیلسوفان مسلمان و برخی فیلسوفان غربی روح را یک افاضه خاص الهی می‌دانند.


جان اکلز، زیست‌شناس انگلیسی برنده جایزه نوبل می‌گوید: «راه‌حل‌های ماده‌گرایان نمی‌توانند بی‌مانندی تجربه شده ما را توضیح دهند،  من مجبورم که بی‌مانندی روح را به یک خلقت روحی فوق طبیعی نسبت دهم، هر روحی یک حقیقت الهی جدید است که به نطفه در حال رشد افاضه می‌شود».


نویل مات، برنده نوبل فیزیک نیز می‌گوید: «من نیز بر آنم که نه علم فیزیک و نه روانشناسی نمی‌توانند شعور انسانی را توضیح دهند بنابراین برای من شعور انسانی ورای علم قرار دارد لذا رابطه بین خدا و انسان را می‌جویم».


۲. فرآیندهای فیزیکی و شیمیایی عملاً زمینه را برای بروز حیات آماده می‌کنند یعنی شرط لازم هستند اما شرط کافی نیستند به‌واقع مادی‌گرایان تنها نیمی از قضیه را می‌بینند.


  شلدریک می‌گوید: «واضح است که ارگانیسم‌های زنده از مواد شیمیایی درست شده‌اند و مشتمل بر انواع زیادی از پروتئین هستند و همچنین بسیاری از جهات آن‌ها بر حسب قواعد فیزیکی کار می‌کنند، اما این اثبات نمی‌کند که چیزی ورای سیستم‌های فیزیکی-شیمیایی نیست و ما می‌توانیم آن‌ها را کاملاً بر اساس فیزیک و شیمی بفهمیم».


شهید مطهری نیز فرآیندهای فیزیک و شیمیایی را تنها شرط لازم برای پیدایش حیات می‌دانست نه شرط کافی؛


۳. حتی اگر بشر بتواند ارگانیسم‌های زنده تولید کند ادعای خداباوران مبنی بر وجود عنصر روحی رد نمی‌شود زیرا همان‌طور که شهید مطهری و ملاصدرا نیز می‌گویند، خداباوران می‌توانند ادعا کنند وقتی زمینه مادی حیات فراهم باشد، خداوند حیات را افاضه می‌کند.


انتهای پیام/۴۱۰۷/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته