دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
25 فروردين 1400 - 12:29
سیف به مناسبت روز بزرگداشت عطار در گفت‌وگو با آنا مطرح کرد؛

عطار عارفی بیگانه با تصوف

استاد ادبیات دانشگاه تهران گفت: عرفان اهل ستیز با نفس و تصوف اهل گریز از تلکلیف است و عطار هرگز از تکلیف فرار نکرد.
کد خبر : 574808
عطار نیشابوری

به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، 25 فرروردین روز بزرگداشت فریدالدین عطار نیشابوری، شاعر و عارف شهیر ایرانی است.


عبدالرضا سیف، عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و پژوهشگر حوزه عرفان و فرهنگ در گفت‌وگو با آنا درباره تفکر و اندیشه این عارف بزرگ گفت: فریدالدین عطار یک شخصیت مشهور جهانی است، اما وجه عرفانی او کمتر مورد توجه جهانیان قرار گرفته است. از آن مهمتر اینکه افراد بسیاری عرفان عطار را صوفی‌گری می‌دانند درحالیکه صوفی به کسی گفته می‌شود که تارک دنیا است و پشمینه‌ می‌پوشد و در عین حال نوعی عقده روانی برای دیده شدن با استفاده از ظاهر ساده در میان صوفیان رایج است.


سیف گفت: نکته مهم این است که تصوف در دوره امویان با هدف جدایی دین از سیاست شکل گرفت. امویان به دنبال بدعتی در سیره و سنت پیامبر بودند تا بتوانند مسلمانان را نسبت به سیاست بی‌تفاوت کنند و همین‌طور برای مقابله با مسجد که کانون اصلی مسائل اسلام و مسلمانان بود، خانقاه را دایر کردند، جایی که صوفیان در آن جمع می‌شدند.



عرفان شیوه مبارزه با نفس اماره را از ائمه می‌گیرد، مبارزه با نفسی که پیامبر اسلام(ص) از آن به عنوان جهاد اکبر یاد می‌کنند. عرفان اهل ستیز با نفس اماره و ثبات قدم در تکلیف اما تصوف اهل گریز از مسئولیت و به هم زدن وحدت و اتحاد است.



این استاد ادبیات دانشگاه تهران گفت: صوفیان مدعی هستند که در خانقاه مبارزه با نفس می‌کنیم اما این شیوه از مبارزه با نفس برخی اصول خود را از یهودیت و برخی دیگر را از مسیحیت گرفته و در اسلام جایی ندارد و می‌توان گفت صوفیان حالتی التقاطی دارند. یهودی‌ها عزلت‌نشینی و مسیحی‌ها رهبانیت و ترک دنیا داشتند درحالیکه پیامبر اسلام(ص) فرمودند بریدن از دنیا و رهبانیت به معنای ترک دنیا جایی در اسلام ندارد.


این پژوهشگر عرفان افزود: تصوف در جغرافیای اسلام در دو مکان اصلی بنیان نهاده شد یکی بغداد و دیگری دمشق. اولین جرقه‌های تصوف توسط معاویه ملعون در دمشق زده شد تا با اسلام علوی مقابله و چهره سیاسی اسلام را مخدوش کند، اهل تصوف معتقدند خلیفه و حاکم چه عادل باشد و چه ظالم باید با او کنار آمد و نباید برای رهایی جامعه کاری کرد. متاسفانه در بخش زیادی از تاریخ صوفیان، مومنان و مسلمانان واقعی تلقی می‌شدند.


سیف ادامه داد: اما عرفان چیزی جز سیره ائمه طاهرین نیست. به عبارتی عرفان شیوه مبارزه با نفس اماره را از ائمه می‌گیرد، مبارزه با نفسی که پیامبر اسلام(ص) از آن به عنوان جهاد اکبر یاد می‌کنند. عرفان اهل ستیز با نفس اماره و ثبات قدم در تکلیف اما تصوف اهل گریز از مسئولیت و به هم زدن وحدت و اتحاد است. عرفان واقعی همان اسلام ناب محمدی است که عنان نفس اماره را در اختیار اراده و ورح انسان قرار می‌دهد و فرصت خطا و گناه را به آن نمی‌دهد.


وی گفت: عطار هم مانند حافظ اهل عرفان است و زمانی‌که تکلیف به سوی او روی می‌آورد از آن نمی‌گریزد. زمانی که مغول به ایران حمله کرد از او خواستند که فرار کند و جان خود را نجات دهد. اما عطار گفت «من عمری ادعا کرده‌ام جهاد اکبر مبارزه با نفس است اما اکنون که جهاد اصغر پیش آمده فرار کنم؟» لذا در 85 سالگی به جنگ با مغول رفت و بعد از جنگیدن، اسیر و در نهایت توسط مغول شهید شد.



عطار عامل به عرفانی است که از آن دم می‌زند، آنجا که می‌سراید «گر مرد رهی میان خون باید رفت» و در نهایت در راه اعتقاد به همین عرفان هم جان خود را فدا می‌کند و در جنگ با مغول شهید می‌شود.



سیف گفت: عطار عامل به عرفانی است که از آن دم می‌زند و در نهایت در راه اعتقاد به همین عرفان هم جان خود را فدا می‌کند  ولی صوفیان اینگونه نیستند. به عنوان مثال صوفی تاریخی ما نجم‌الدین رازی که صاحب مرصادالعباد است در فصل اول کتابش، اعتراف می‌کند «زمانی‌که مغول به نزدیکی ری رسیده بودند به سنت پیامبر فرار کردم»، یعنی علاوه بر گریز از تکلیف به پیامبر دروغ هم نسبت می‌دهد.


این استاد ادبیات دانشگاه تهران گفت: او حتی در این فرار زن و فرزند را همراه خود نمی‌برد و در مرصادالعباد با افتخار می‌نویسد «تاتار و مغول به ری رسیدند و مردم و زن و فرزندم را از دم تیغ گذراندند، شکر خدا من هم جان سالم به در بردم تا برای شاگردان و مریدانم کتاب بنویسم».


وی افزود: لذا برابر دانستن عرفان با تصوف اشتباه است، حتی برخی از استادان ادبیات ما معتقدند که عرفان و تصوف دو روی یک سکه هستند و عرفان جنبه فردی و تصوف جنبه اجتماعی دارد در صورتی‌که استاد شهید مطهری اشاره می‌کند که اینگونه نیست و از صوفی‌گری و پشمینه‌پوشی چیزی نصیب فرد یا جامعه نمی‌شود کمااینکه صوفیان به دنبال جذب تحسین مردم بوده‌اند اما عارف به دنبال عیان کردن فضل خود نیست.


سیف گفت: از طرفی اسلام دنبال فقر نیست و آنجا که حضرت علی(ع) می‌فرماید«الفقر فخری»، منظور از فقر نسبت به خدا و بی‌نیازی نسبت به خلق است. حتی مولوی هم به تصوف می‌تازد.


این پژوهشگر ادبی گفت: در عین حال عطار یک عالم به علوم مختلف و حکیم هم هست و در نجوم، ریاضیات، فلسفه و طب علاوه بر عرفان و شعر هم فعالیت داشت. او در نثر، کتاب تذکره‌الاولیاء را نوشته و کتاب را با احوال امام صادق(ع) شروع و با احوال امام باقر(ع) تمام می‌کند و ده‌ها نفر را در این کتاب معرفی می‌کند که همگی عارف هستند نه صوفی.


وی گفت: عطار در نظم هم کتاب «منطق‌الطیر» را دارد که شرح حال همه مرغان است که دسته جمعی به کوه قاف می‌روند تا سیمرغ را پیدا کنند و بعد از 7 مرحله سیر و سلوک، تنها 30 مرغ به قله کوه می‌رسند و در اینجا عطار دست به تفسیر حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» می‌زند.


سیف گفت: او همچنین کتابی به نام «مختارنامه» به معنای برگزیده‌ها دارد که شامل چند هزار رباعی ناب است که در همان رباعیات هم عارف بودن عطار و عدم تعلق او به تصوف اثبات می‌شود، آنجا که می‌گوید«گر مرد رهی میان خون باید رفت/ وز پای‌ فتاده سرنگون باید رفت/ تو پای به ره در نه و هیچ مپرس/ خود راه بگویدت که چون باید رفت».


انتهای پیام/

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته