دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
در آنا بخوانید؛

تحریری بر یک سریال نصفه‌ونیمه/ زور الکی برای عشق آبکی!

سریال‌سازی در تلویزیون با مصادیقی همچون «هم‌بازی»، آن‌هم در رقابت با این همه محصولات نمایشی ریز و درشتی که در پلتفرم‌ها ساخته و به نمایش درمی‌آید، باید به خود تکانی دهد تا از این ساده‌نویسی و ساده‌سازی دست بردارد.
کد خبر : 574265
سریال هم بازی

گروه فرهنگ خبرگزاری آنا -محسن غلامی (قلعه‌سیدی): داستان‌های عاشقانه یا سریال‌هایی از جنس ملودرام، در ظاهر اسم پر رنگ‌ولعابی برای جذب مخاطب هستند؛ مخاطبی که اگر آن را بر صحنه تلویزیون یا پرده بزرگ هم ببیند، بیش از این‌ها به سمت این آثار کشش پیدا می‌کند.


شاید در عرصه هنر ما، این سینماست که در قیاس با سیما بیشتر بتواند در ملودرام‌ها و عاشقانه‌سازها خودی نشان دهد.


همه این‌ها البته در حرف قشنگ است وگرنه در خروجی محصولات نمایشی عمدتا مبدل به هیچ می‌شود و جز یک سری خط‌نوشت‌های تکراری به نام قصه و فیلمنامه‌، منجر به اثر خاصی هم نخواهد شد.


از ابتدا؛ خیلی بی‌ربط


این شب‌ها و به یُمن نوروز شاهد پخش سریال «هم‌بازی» هستیم که حتی عنوانش نیز ارتباط معنایی خاصی با سریال ندارد و گویا صرفا یک اسم بی‌هویت است با داستانی که روی دور تکرار می‌رود.


سروش محمدزاده همزمان این سریال تلویزیونی را با «سیاوش» در شبکه نمیاش خانگی درحال پخش دارد که در مقام قیاس با همدیگر جور نیستند. گویا سریال‌سازی در قاب تلویزیون صرفا برای دست‌گرمی و شاید هم کسب تجربه و شاید با ادعایی مغالطه‌آمیز برای کسب درآمد سهل و ساده است!


«هم‌بازی» با تیتراژی آغاز می‌شود از یک خواننده کانادایی‌نشین افغان‌تبار که به زعم فرهنگ‌دوستان این کشور برند «استاد»ی دارد و بالتبع قابل احترام است اما حضورش در آنتن سیمای جمهوری اسلامی هیچ دردی از این سریال را دوا نمی‌کند. جنس صدای او متأسفانه شباهتی با ذائقه تماشاگر و موسیقی ایرانی ندارد.


تحریری بر یک سریال نصفه‌ونیمه/ زور الکی برای عشق آبکی!


وصله کردن‌های غیرخودی


البته نوید محمودی، فیلمساز افغانستانی که در ایران فعالیت‌های هنری را پیگیری می‌کند، تهیه‌کنندگی سریال را به عهده دارد و کما فی‌السابق به هر طریقی می‌خواهد این سریال را هم به آلام یا فرهنگ مردم کشور همسایه ارتباط دهد. در طرح‌ریزی فیلم‌های سینمایی‌اش هم مشکلات آنان را بی‌ربط به ایران نمی‌داند و بالاخره نیش و کنایه‌ای نیز به ما می‌زند.


در سریال‌ها هم تلاش می‌کند تا با نفوذ فرهنگی رفاقت‌گونه اما کاملا منکف، لااقل موسیقی یا کارکتر یا بالاخره حوادثی از آن کشور را به قصه ایرانی خود بچسباند. «هم‌بازی» هم از این قاعده مثتثنی نیست و این را از تیتراژ خنثی تا نقش «روشنا» یا مرثیه «جان پدر کجاستی»(حمله تروریستی به دانشگاه کابل) می‌توان به عینه دید.


البته هرکدام از این تلاش‌ها محترم‌اند اما نه در سریالی که قرار است به ضرب و زور این المان‌ها را به خود وصله‌پینه کند. اگر بی‌انصافی نباشد، این نیز به نوعی همان نفوذ فرهنگی است!


تحریری بر یک سریال نصفه‌ونیمه/ زور الکی برای عشق آبکی!


امان از نبود قصه


جدای از اینها «قصه» در این سریال گم است و هر آنچه مخاطب در قالب فیلمنامه می‌بیند، چیزی جز یک‌سری داستانک‌های بی‌مزه لوث‌شده نیست. بارها و بارها از این دست داستانک‌های بدنوشت به تصویر درآمده و در همین آنتن سیما پخش شده ولی هیچ اسم و نشانی از آن باقی نمانده. اینها هیچ کدام از یک فیلمنامه جذاب خبر نمی‌دهد.


قصه‌پردازی مثلا عاشقانه این مجموعه در حد ابتر مانده و چیزی جز یک‌سری کنش و واکنش‌های همیشگی و البته غیرواقعی هم نیست. بازی کردن‌ها با عاشق و معشوق و چسباندن این‌ها باهم، استخوان فیلمنامه «هم‌بازی» شده؛ فیلمنامه‌ای که متأسفانه نه چفت و بست داستانی دارد و نه رغبتی برای تماشا از سمت مخاطب. این جور داستان‌ها زیادی بی‌مزه و کرخت شده‌اند.


بازی‌های همیشگی و تکراری


تم‌های کلیشه‌ای قصه‌پردازی با بازی‌های بیش از حد ساده است که بیننده را دلزده می‌کند. در «هم‌بازی» یک‌سری کارکترها با دیالوگ‌های ثابت و تکراری را می‌بینید که همان‌ها را در صحنه‌های مختلف به کرات بازگو می‌کنند. پس روایت این عشق و عاشقی به یأس در مخاطب می‌انجامد.


شخصیت‌ها و بازی‌ها در پیشبرد داستان ناکام‌اند و اصلا مشخص نیست برخی حضورشان برحسب کدام دلیل است؛ قرار است علت کدام اتفاق در روایت دراماتیزه «هم‌بازی» باشند که مثالش را در زوج امیر کاظمی و پادینا کیانی هم می‌بینید. وجود این دو با این درجه از لوسی معنا و مفهومی ندارد.


تحریری بر یک سریال نصفه‌ونیمه/ زور الکی برای عشق آبکی!


آنچه برای دیگر بازیگران نیز تعریف شده کم از این نقیصه ندارد چرا که گویی صرفا برای دیالوگ‌گویی پشت سرهم جلوی دوربین تعریف شده‌اند و نه طرح‌ریزی یک فیلمنامه پرچفت و بست.


«هم‌بازی» متأسفانه تجربه ضعیفی در سریال‌سازی است و حتی کش دادنش در حدود 30 قسمت جای سوال است. نه‌تنها پیش‌بینی این نوع فیلمنامه‌های خالی از روایت، پیش روی مخاطب واضح است بلکه اساسا قرار نیست رغبتی در او برای تماشا ایجاد کند. این را می‌توان از کامنت‌های متعدد حول این سریال شبانگاهی هم دید.


به نظر سریال‌سازی در تلویزیون آن‌هم در رقابت با این همه محصولات نمایشی ریز و درشتی که در پلتفرم‌ها ساخته و به نمایش درمی‌آید، باید زیادی به خود تکانی دهد تا از این ساده‌نویسی و ساده‌سازی دست بردارد. این روزها همه روی شبکه خانگی متمرکز شده‌اند چون ملودرام‌های تلویزیونی خام‌انگارانه ساخته و پرداخته می‌شوند.


انتهای پیام /4143/

انتهای پیام/

برچسب ها: سریال ایرانی
ارسال نظر
هلدینگ شایسته