دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
28 تير 1399 - 16:49
بسیج دانشجویی روایت می‌کند؛

جزئیات ملاقات تشکل‌های دانشجویی با دانشجویان دستگیر شده دانشگاه شریف/ درخواست از قوه قضائیه برای برخورد با رأفت اسلامی

نماینده بسیج دانشجویی جزئیات ملاقات جمعی از نمایندگان تشکل‌های دانشجویی و اساتید دانشگاه صنعتی شریف با دو دانشجوی بازداشتی این دانشگاه را تشریح کرد.
کد خبر : 502449
1090876_484.jpeg

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، سید محمدامین سپیده‌دم نماینده بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف جزئیات ملاقات جمعی از نمایندگان تشکل‌های دانشجویی و اساتید این دانشگاه با امیرحسین مرادی و علی یونسی دو دانشجوی بازداشتی دانشگاه صنعتی شریف که در محل دادسرای عمومی و انقلاب تهران صورت گرفت را طی روایتی تشریح کرد.


روایت محمدامین سپیده‌دم را در ادامه می‌خوانید:


ماجرای نیمروز!


ساعت حوالی ۱۱ صبح روز دوشنبه ۲۳ تیرماه، به همراه جمعی از دانشجویان و اساتید وارد دادسرای عمومی و انقلاب تهران می‌شویم و حدود ساعت ۱۱:۳۰ جلسه در طبقه دوم آن ساختمان، اتاق جلسات دادستان با قرائت قرآن آغاز می‌شود.
حاضران جلسه آقایان امین ناصری دادستان امنیتی، جعفری بازپرس ویژه پرونده، فاطمی‌زاده معاون دانشجویی دانشگاه، بهمن‌آبادی استاد دانشکده فیزیک و مسئول بسیج اساتید، جهانگیر از دانشکده کامپیوتر، یک نماینده هم از بنیاد ملی نخبگان و یک کارشناس امنیتی هستند که در کنار نمایندگان تشکل‌های دانشجویی و شورای صنفی اعضای جلسه را تشکیل می‌دهند.
جلسه با صحبت‌های آقای امین ناصری دادستان امنیتی تهران آغاز می‌شود. او معتقد است که این جلسه جزو موارد بی‌سابقه قوه قضائیه در برخورد با پرونده‌های مختلف است، اما با توجه به نامه دکتر فتوحی به آقای رئیسی و مساعدت ایشان این جلسه برگزار شده است.
همچنین سعی دارد سؤالاتی که شاید بیش‌ از بقیه مطرح شده را پاسخ بدهد.
۱. وکیل گرفتن:


ببینید این مسئله‌ که این‌ها وکیل ندارند یا... چیزی نیست که قوه قضائیه در آن مقصر باشد و مطلبی است که مجلس تصویب کرده و طبق تبصره ماده ۴۸ آیین دادرسی کیفری لازم الاجراست که در مراحل مقدماتی و تحقیقاتی پرونده، متهمان صرفاً می‌توانند از وکلای مورد تأیید قوه استفاده کنند و اگر نپذیرند قوه به‌صورت تسخیری وکیلی را برای‌شان انتخاب می‌کند. او ادامه می‌دهد که اگر هم لازم باشد تغییری در این روند شکل بگیرد باید از طریق مجلس انجام شود.


۲. دستگیری:


نکته بعدی که او اشاره می‌کند مسئله ضرب و جرح حین دستگیری است که معتقد است این مسئله به حدی هم نیست که عنوان شده، اما در اینکه باید حین دستگیری مراقب همه جوانب و احتمالات بود و با قدرت ورود کرد نکته‌ای نیست. او به این مسئله چند بار تأکید می‌کند که در نظر داشته باشید این دو نفر حین انجام عملیات مقابل مجتمع قضایی شهید باهنر به همراه مواد منفجره دستگیر شده‌اند و خود قضاوت کنید که چطور با این وضعیت باید روبرو شد و هر احتمال را در نظر گرفت.
نکته آخر هم که درباره این ابهام می‌گوید این است که تمام مراحل دستگیری فیلمبرداری و صورت جلسه می‌شوند و اگر عملی خلاف موارد مدونی که باید در دستگیری لحاظ شود، انجام شده باشد با فرد خاطی دستگیرکننده حتماً برخورد می‌شود. او سخنان خود را پایان می‌دهد و در ادامه به کارشناس امنیتی اشاره می‌کند که دو متهم را وارد جلسه کنند.
امیرحسین مرادی و علی یونسی از حوالی ساعت ۱۱:۵۰ دقیقه به جلسه اضافه می‌شوند. امیرحسین با تی‌شرت راه راه و علی هم با پیرهنی زرشکی و البته هر دو با ماسک یک شکل روی صندلی نشسته و دادستان از آن‌ها می‌خواهد که صحبت کنند. استرس و نگرانی در چهره هر دو دانشجو مشهود است و علی اول شروع می‌کند. او و امیرحسین مرادی نمی‌دانند دقیقاً باید چه چیزی را بگویند و ترجیح می‌دهند که حرف‌ها را ‌بشنوند و بعد صحبت کنند البته شاید هم اصلا صحبت نکنند!
به سراغ دکتر فاطمی‌زاده که بالای جلسه و کنار دادستان نشسته است می‌رویم و ایشان شروع می‌کند:
با شنیدن خبر در ناباوری کامل بودیم، از همان اول در تلاش بودیم و دانشگاه حسب وظیفه ورود کرد. یعنی اگر برای هر کدام از ۱۱ هزار دانشجو چنین اتفاقی می‌افتاد ورود می‌کردیم. من با پدر علی یونسی همان اول صحبت کردم و بعد با خانواده ایشان جلسه داشتیم. ایشان در ادامه اشاره به نامه دکتر فتوحی می‌کند و می‌گوید: حضور دانشجویان در جلسه جنبه حمایتی دارد و بعد با سه مطالبه به سخنان خود پایان می‌دهد:
اول اینکه دوست داریم بچه‌ها با خانواده‌ها دیدار داشته باشند. دوم اینکه تقاضای اعمال عفو حداکثری را داریم؛ و سوم اینکه بتوانند وکیل داشته باشند؛ و در نهایت می‌گوید که امیدواریم بچه‌ها را اول مهر سر کلاس‌های مجازی دانشگاه ببینیم. همه روی همان صندلی‌ها به سمت تلویزیون پایین سالن برمی‌گردند تا فیلم تهیه شده از اقدامات منتسب به متهمان را ببینند.
بگذارید کمی از آن فیلم بیشتر بگویم! ابتدا یک گزارش آماری می‌دهد و موارد زیر را به عنوان اتهامات این دو نفر مطرح می‌کند:
۱. نصب عکس مریم رجوی در دانشکده فیزیک دانشگاه شریف و فیلم‌برداری از آن و ارسال برای سازمان منافقین در تاریخ ۱۶ آذر ۹۸
۲. تعداد ۶ مورد نصب بنر منافقین در سطح شهر
۳. نصب ۱ بنر در دانشگاه شریف
۴. آتش زدن ۴ مورد از بنر‌های اصطلاحاً ارزشی
۵. تعداد ۵ مورد حمله با کوکتل مولتوف به پایگاه‌های بسیج و ۲ مورد به حوزه‌های علمیه
۶. حمله و آتش زدن ۱ مؤسسه مالی
۷. انفجار در ۱۱ ساختمان دولتی به‌وسیله بمب دست‌ساز
۸. تعداد ۲ انفجار ناموفق در ساختمان قرارگاه خاتم‌الانبیا

پس از این روایت آماری قطعات مختلف این حوادث شروع به پخش می‌شود. فیلم‌ها به این صورت کنار هم قرار گرفته‌اند که ابتدا فیلمی که ادعا می‌شود توسط این دو نفر از لحظه وقوع انفجار‌ها رخ داده و برای سازمان منافقین ارسال کرده‌اند پخش می‌شود و پس از آن فیلمی که از همان صحنه، اما توسط دوربین‌های مداربسته و یا سربازان گمنام حاضر در محل تهیه شده پخش می‌شود. راستش را هم بخواهید در تمام فیلم‌های پخش شده چه آن‌هایی که از دوربین‌های مداربسته گرفته شده بود چه مواردی که نیرو‌های گمنام ضبط کرده بودند هر دو فرد صورت خود را با ماسک پوشیده و حتی بعضاً کلاه هم داشتند و خیلی قابل تشخیص نبود که هویت واقعی آن‌ها چیست.
فیلم با نشان دادن حوادثی مثل: انفجار ورودی وزارت کشور در ۲۷ بهمن ۹۸، انفجار وزارت دادگستری در ۲۳ اسفند، وزارت ارتباطات در ۳ فروردین ۹۹ و... ادامه پیدا کرده و البته لحظات آخرش هم بخشی از زمان دستگیری متهمان به همراه مواد انفجاری مقابل ساختمان قضایی شهید باهنر را نشان می‌دهد، اما کوتاه. پخش فیلم به پایان می‌رسد و با خاموش شدن تلویزیون همه به حالت قبلی خود باز می‌گردند. بعد از دیدن مستند، این علی یونسی است که ابتدا صحبت‌هایش آغاز می‌شود. می‌گوید در حسن نیت دانشگاه و قوه شکی نیست، اما خواسته‌ام این است که پرونده زودتر به دادگاه برود و می‌خواهم وکیل داشته باشم.
اضطراب در چهره او قابل مشاهده است و کلمات را بعضاً نگفته قورت می‌دهد! تا حدی که بخشی از سخنانش را باید به سختی یادداشت کرد. می‌گوید حاضر نیستم با ۲۰:۳۰ مصاحبه کنم و مسئول و پاسخگوی خواهر و برادرم هم نیستم و البته از محتوای حرفشان هم بی‌اطلاعم، اما در حسن نیت آن‌ها شکی ندارم. درباره برادرش می‌گوید من برایم قابل حدس است که او این حرف‌ها را بزند؛ چون زمانی در دفتر تحکیم وحدت دانشگاهشان مشغول بوده و می‌داند که اگر برگردد دستگیر می‌شود.
اما حرف‌های منتسب به خواهرم برایم غیرقابل باور است؛ او ساکن انگلیس است و حتی سال ۹۶ در انتخابات رأی می‌دهد و باور اینکه این حرف‌ها را زده باشد برایم سخت است. در ادامه به این هم اشاره می‌کند که من و خانواده‌ام در این مدت به عناوین مختلف تحت فشار بودیم و احساس من از برگزاری این جلسه این است که شروع یک بازی جدیده و حس خوبی ندارم.
دادستان میان کلام او به این اظهارات پاسخ می‌دهد:
ما کاری با خانواده شما نداریم، هر جای دنیا هستند اگر می‌خواهند برگردند و ربطی به پرونده شما ندارد. مسئله ممنوع الملاقات بودن شما هم از نظر بیم تبانی در مراحل فعلی که تحقیقات است رخ داده است. اینجا البته باز هم به مسئله وکیل اشاره می‌کند و می‌گوید همانطور که گفتم قانون برای ما اینطور تعیین کرده که در این مرحله باید متهم از بین لیست وکلای مورد تأیید قوه انتخاب کند و شما این کار را انجام ندادید و در واقع خودتان وکیل تعیینی انتخاب نکردید تا اینکه قوه مجبور شد وکیل تسخیری برای شما بگیرد.
یونسی ادامه می‌دهد که ما موارد فیلم را تا حدی قبول داریم و تا حدی نه. اینطور که من نقش غیر اصلی‌تر را داشتم. در حد نقش رانندگی ماجرا و... پایان را باز می‌گذارد و مرادی بعد از کمی وقفه شروع به صحبت می‌کند:
تشکر می‌کنم از شما بابت حضور در این جلسه. صحبت خاصی در این لحظه ندارم، اما می‌خواهم بگویم این اتفاقات یک شبه رخ نداد و در واقع روندی بود که ما در آن قرار گرفتیم و به این مسائل منجر شد. (احتمالا برایتان مبهم باشد که بالاخره اتهامات را پذیرفتند یا خیر، راستش را بخواهید شاید اگر در جلسه هم بودید تشخیص این مسئله از بین صحبت‌هایشان سخت می‌بود، اما برداشت من این است که بخشی از موارد را پذیرفته‌اند، اما درباره مواردی هم توضیحاتی دارند)
به درخواست حاضران ادامه جلسه با سخنان اساتید پیش می‌رود و به‌عنوان اولین نفر دکتر جهانگیر شروع به صحبت می‌کند و از آن‌ها می‌پرسد که آیا مجموعاً می‌پذیرید یک چیزی بوده و بی‌گناه محض نیستید و اگر می‌پذیرید علت این کار‌ها چه بود؟ مرادی می‌گوید که اولاً امیدوارم درباره این مسئله شایعه‌سازی نشود و اصطلاحاً خیلی شاخ و برگ پیدا نکند و ثانیا این فرآیندی بود که ما در اون قرار گرفتیم و حتی اگر بخواهم برای خانواده توضیح بدهم شاید حدود ۵ یا ۶ ساعت طول بکشد و نمی‌شود در چند دقیقه توضیح داد.
دکتر بهمن آبادی شروع می‌کند: من احساس میکنم این دو بچه‌های خودم هستند. من علی را دورادور می‌شناسم و البته با امیرحسین ترم اول امسال درس داشتم و ترم دوم هم همینطور. او خانواده مذهبی دارد و پدرش مسئولیت‌های اجتماعی داشته و به نقل از او امیرحسین مکبر مسجدشان بوده و نماز صبح‌ها را خودش بیدار می‌شده است. واقعا احساس می‌کنم ما هم مقصریم که این اتفاق رخ داده و اینکه خوب کار نکردیم. حین این صحبت‌هاست که امیرحسین مرادی شروع به گریه می‌کند و اشکه‌هایش را با دستمال پاک می‌کند.
شاید حرفی نزند و شاید شما بگویید چرا می‌خواهی اشک‌هایش را مصادره کنی. او حرفی نمی‌زند کسی واقعا نمی‌داند دلیل این اشک‌ها چیست. شاید از روی پشیمانی است. شاید هم ناراحت از مخمصه‌ای که در آن گیر کرده یا شاید هم چیز دیگری که ما نمی‌دانیم. چیزی که نمیتواند یا نمی‌خواهد بگوید...
نماینده بنیاد نخبگان شروع به صحبت می‌کند. نکته خاصی ندارد، اما می‌گوید بنیاد وظیفه خود می‌داند که از اعضایش در مشکلات حمایت کند و در مسائل فرهنگی اجتماعی ورود کند. نوبت به صحبت تشکل‌ها می‌رسد که بناست به ترتیبی که در جلسه شب قبل بین خود با دکتر فاطمی‌زاده رسیده‌اند صحبت کنند.
ترتیب خاصی هم نیست. حروف الفبا!
خانم امینی از طرف انجمن صحبت می‌کنند و معتقد است ابهام پرونده بالاست و البته اینکه تنها دادگاه عادل، صلاحیت رسیدگی دارد نه ما. ابهاماتی هم مطرح می‌کند. مثل ۵۹ روز انفرادی و البته اصل ۳۲ قانون اساسی که نمی‌گذارد بیش از مدتی فرآیند طولانی شود و در الان بیش از سه ماه است که هنوز پرونده به دادگاه نرسیده است.
چهار مطالبه هم دارند:
۱. ملاقات با خانواده‌ها
۲. اینکه این افراد در همین ایام وکیل داشته باشند.
۳. اینکه این افراد نخبه هستند و با رأفت اسلامی برخورد بشه
و ۴ اینکه اگر امکان دارد به قید وثیقه تا زمان دادگاه آزاد شوند.

دادستان پاسخ می‌دهد که قانون به ما اجازه داده تا ۲ سال این فرآیند را در صورت نیاز ادامه دهیم و البته به ماده ۲۴۲ آیین دادرسی کیفری اشاره می‌کند.
نفر بعد نماینده انجمن مستقل است.
صالح سلطانی یک گلایه دارد و یک درخواست: گلایه او از روند اطلاع‌‌رسانی این مسئله با ابهامات فراوان و البته تأخیر بسیار است. اینکه قوه بعد از گذشت زمان زیادی به مسئله ورود می‌کند و البته به یک اظهار نظر مختصر بسنده می‌کند. درخواستش هم است که فرآیند دادگاه بدون تأثیر گرفتن از فضاسازی‌ها و جوسازی‌های رسانه‌ای و بعضاً احساسی روند منطقی و عادلانه خود را طی کند که به قول معروف جای شهید و جلاد عوض نشود.
اشاره‌ای هم به صحبت دکتر فاطمی‌زاده می‌کند و می‌گوید: به همین علت من تعجب می‌کنم که چطور در جلسه مطرح شد این دو نفر اول مهر در دانشگاه باشند. من اطلاعی ندارم. اگر پروسه این مسئله همین مقدار است که خب هیچی، اما اگر طولانی‌تر است، منطقی پشت این صحبت که اول مهر دانشگاه بیایند وجود ندارد. سؤالی هم از دو متهم دارد: اینکه آیا در فرآیند سه ماه گذشته مورد آزار و اذیت بوده‌اند یا خیر
مرادی پاسخ می‌دهد که ما که در فروردین دستگیر شدیم، به اتاق ۳ در ۴ دارای دستشویی رفتیم. ۱۰ روز آنجا بودم و برخورد زندان‌بان هم بد نبود. بعد از آن ۴۰ روز به بند ۲۴۰ رفتم؛ و بعد دوباره به مکان قبل، اما در اتاقی بزرگتر برگشتم. جایی که ۸ تا ۹ نفر در یک اتاق بزرگ هستیم و هفته‌ای یک‌بار هم به مدت 10 دقیقه می‌توانیم با خانواده صحبت کنیم و اگر‌ کارشناس آنجا باشد بیشتر هم می‌شود. درباره برخورد‌ها هم با تردید می‌گوید که من نمی‌توانم خیلی تعیین کنم چقدر خوب یا بد بوده‌اند، چون یک روز ممکن است خوب باشم و یک روز بد و نگاهم به مسائل و برخورد‌ها عوض شود.
علی یونسی هم جواب می‌دهد که من روز دستگیری چشمم آسیب دید و دچار خونریزی شد که تا وقتی وضعیتش وخیم نشد چیزی به پزشک نگفتم و دکتر به من گله کرد که چرا چیزی تا الان نگفتی؟! او همچنین از برخی برخورد‌هایی که در این مدت هم شده گلایه می‌کند و می‌گوید که برخی از آن‌ها هنوز او را آزار می‌دهد. او هم حدود ۲۰ روز در بند ۲۴۰ بوده و بعد به بند ۲۰۹ منتقل شده است. درباره برخورد‌ها هم ادعا دارد که در ابتدا با او بد برخورد می‌شده، اما به مرور برخورد‌ها بهتر شده، اما این اواخر باز هم رفتار‌ها متفاوت شده است.
اینجا کارشناس امنیتی حاضر در جلسه به بحث وارد شده و می‌گوید که البته علاوه‌بر اینکه رفتار ضابطین بررسی و با کسانی که احتمالا اشتباه کرده‌اند برخورد خواهد شد، اما این را هم بد نیست بدانید که یکی از این دو نفر حین دستگیری دست یکی از مأموران را گاز می‌گیرد و باید به این هم در کنار آن زخم چشم و... توجه کرد.
نوبت به من! سید محمدامین سپیده‌دم می‌رسد که به‌عنوان نماینده بسیج دانشجویی مطالبم را بیان کنم.
سه محور اصلی دارد:
اول اعتراض جدی نسبت به روند اطلاع‌رسانی قوه که اولاً اجازه نشر ابهامات مختلف را در فضای رسانه‌ای می‌دهد و البته به نگرانی دوستان، خانواده و مطلعان می‌انجامد و ثانیاً هم آبروی نظام و دستگاه قضایی را مورد خدشه قرار می‌دهد و این هم چیزی نیست که از آن به سادگی‌عبور کرد.
مسئله بعدی من این است که دو متهم دانشجو هر وضعیت و روندی داشته باشند، تا قبل از این جز درس و مشق کار دیگری نداشته‌اند و بعید است با فرآیند‌ها و حقوق خود آشنا باشند و باید این مطالب برایشان شفاف شود تا اولاً از حقوق خود برخوردار باشند و ثانیاً اگر اشتباه یا ظلنی در این مدت در حقشان شده آن را متوجه شده و پیگیری کنند؛ و سوم هم اینکه واضحا این پرونده فرآیند مشخصی دارد که باید طی شود.
مطالبه این است که قوه قضائیه بدون اینکه درگیر حواشی، جوسازی‌ها و برخی مظلوم‌نمایی‌ها شود و البته حتما ًدر پروسه‌ای عادلانه با مسئله برخورد کند، اما چندان صفر و یک هم به مسئله نگاه نکند و شرایطی که این دو نفر در آن بودند و اگر احیاناً فریب خورده‌اند یا دچار کنجکاوی شدند یا هر چیز دیگر هم لحاظ شود؛ و با توجه به پشیمانی این افراد تا حدی که امکان دارد رأفت اسلامی نیز صورت گیرد، اما بدانیم آن سوی ماجرا و پشت پرده اتفاقات سازمان منافقینی با آن سابقه کذا قرار دارد و نمی‌شود از آن صرف نظر کرد.
ساعت حدود ۱۳:۱۰ دقیقه است که قاسمی نماینده جامعه اسلامی شروع به صحبت می‌کند، او ابتدا به وعده‌های آزادی که به خانواده‌هایشان داده می‌شد اعتراض می‌کند و این احتمال را در قالب سؤال مطرح می‌کند که اگر این وعده‌ها داده شده آیا به این دلیل بوده که از نشر بیش از حد مطالب و حواشی در رسانه‌ها جلوگیری شود یا خیر؟ همچنین حدود ۶۰ روز انفرادی این افراد را سخت می‌داند و آن ‌را نوعی شکنجه قلمداد می‌کند. همچنین سؤالی از متهمان دارد که آیا خبری که درباره ابتلای یکی از آن‌ها به کرونا منتشر شد صحت دارد؟
یونسی هم پاسخ می‌دهد که ببینید قبل از دستگیری من، عمه‌ام به کرونا مبتلا شد و چون شوهر عمه من دکتر است، نشانه‌های آن را به من گفت. من در زندان یک‌بار به تعدادی از آن نشانه‌ها مبتلا شدم و احساس کردم با توجه به آن گفته‌ها کرونا گرفته‌ام و به مادرم هم گفتم که «حدس میزنم کرونا گرفته‌ام»، اما تستی نداده‌ام و صرفاً احتمال بوده است‌ حالا اینکه چه چیزی‌منتشر شده را هم نمی‌دانم.
نفر آخر هم امیرمحمد احمدی است که به نمایندگی از شورای صنفی صحبت می‌کند و اولاً خواستار ملاقات حضوری با خانواده‌ها شده و از وعده‌های پوچ آزادی گلایه می‌کند و همچین با سه بار تأکید خواستار حداکثر رأفت اسلامی در حق این دو دانشجو می‌شود. نوبت به بازپرس جعفری می‌رسد تا توضیحاتش را شروع کند. به ساعت که نگاه می‌کنم حدود ۱۳:۳۰ است و امتحان مجازی اندیشه اسلامی ۱ در حال شروع شدن است.
اجازه می‌گیرم قبل از شروع سخنان آقای جعفری با خداحافظی جلسه را ترک می‌کنم. ساعت حدود ۱۳:۵۰ است که امتحان اندیشه ۱ مقابل دادسرای عمومی و انقلاب تهران به خوبی برگزار می‌شود و مجدد به طبقه دوم ساختمان می‌روم بلکه بتوانم در جلسه شرکت کنم. مسئول بیرون جلسه اجازه ورود نمی‌دهد و حدود ۵ دقیقه منتظر می‌مانم تا جلسه به اتمام برسد!
علی یونسی و امیرحسین مرادی به همراه مأموران از مقابلم حرکت کرده و به سمت طبقه همکف می‌روند. جلسه پایان می‌یابد و مسائل جدیدی در ذهنم ایجاد شده و من را به خود مشغول کرده است. بگذریم! اکنون که در حال نگارش این متن هستم، لحظات اذان است و دعا می‌کنم نتیجه این ماجرا هر چه که هست، ابداً به تلخی جنایات منافقین در دهه شصت در حق مردم ایران نباشد و عاقبتش برای همه از جمله این دو دانشجو به خیر و صلاح باشد.
شما هم دعا کنید...
نقطه.
پایان!


پ. ن: شاید اگر بخواهم کمی هم به فرامتن این دیدار بپردازم باید به بعد از این جلسه هم اشاره کنم.
ظاهراً در آن دقایق آخر که من در جلسه نبودم قوه قضائیه به حاضران می‌گوید که روایت جلسه را تا زمانی که ما اجازه ندادیم منتشر نکنید؛ به همین علت هم بین جمع توافق می‌شود که هیچ خبری به بیرون مخابره نشود. تا اینکه شب گذشته از قوه قضائیه به دکتر فاطمی‌زاده اطلاع می‌دهند که انتشار مطالب بلامانع است و جلسه‌ای با حضور همان نمایندگان تشکل‌ها به همراه دکتر افشین به‌صورت مجازی تشکیل می‌شود و طبق صحبت دکتر افشین دانشگاه بنا ندارد که خبر این جلسه را به‌صورت رسمی رسانه‌ای کند و روایت جلسه را به تشکل‌ها می‌سپارد.
پیشنهاد انتشار متن مشترک هم مطرح می‌شود که خب بعضی از دوستان موافق نبودند و دلایلی هم برای خودشان داشتند و در نهایت رسیدیم به آنچه که دیدید.


انتهای پیام/4118/


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته