دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
14 ارديبهشت 1399 - 14:00
یادداشت؛ بخش نهم/ محمد قمی*

بکارگیری روش حکمی-اجتهادی در ساحت‌های علوم اجتماعی

حجت‌الاسلام‌والمسلمین خسروپناه معتقد است الگوی حکمی-اجتهادی با روش استدلالی و روش اجتهادی قسم اول و دوم، می‌خواهد انسان مطلوب را توصیف کند.
کد خبر : 486905
637235759763619460_lg.jpg

به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه و کرسی‌های آزاداندیشی گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، محمد قمی طی یادداشتی نوشت: در بخش گذشته، یعنی بخش هشتم با روش حکمی و چهار قسم اجتهاد آشنا شدیم و دانستیم که با این موارد می‌توان فعالیت‌های سه‌گانه علوم اجتماعی مدرن (یعنی توصیف انسان مطلوب، توصیف و ارزیابی انسان محقق و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب) را تأمین کرد. در این بخش به نحوه بکارگیری روش حکمی-اجتهادی در ساحت‌های علوم اجتماعی از دیدگاه حجت‌الاسلام‌والمسلمین خسروپناه می‌پردازیم.
در توصیف انسان مطلوب، از روش حکمی و نیز اجتهاد قسم اول و دوم استفاده می‌شود؛ یعنی در توصیف انسان مطلوب اولاً ابعاد هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، انسان‌شناختی و ارزش‌شناختی نقش دارند، ثانیاً متون دینی نیز کمک فراوانی به ما می‌کنند. بعضی خیال می‌کنند که گزاره‌های ما درباره انسان مطلوب فقط از سنخ نرماتیو (normative ) است، درحالی‌که این‌گونه نیست و جنبه‌های توصیفی (descriptive ) هم دارد.
حجت‌الاسلام‌والمسلمین خسروپناه معتقد است ما انسان مطلوب را باید با استفاده از حکمت اسلامی بشناسیم و در این امر هم نباید فقط به آثار فیلسوفان منحصر شویم، بلکه عرفان و کلام اسلامی هم به ما کمک ‌می‌کند. در بخش چهارم دانستیم منظور از «انسان مطلوب» همان انسان مطلوب در سیاق علوم اجتماعی است، یعنی انسان ایده‌آل و یا انسان کامل مدنظر نیست. ما از حکمت اسلامی و ایدئولوژی اسلامی یا مکتب اجتماعی اسلام کمک می‌گیریم تا با روش استدلالی و روش اجتهادی، مثلاً انسان اقتصادی مطلوب را بشناسیم. استدلالی همان روشی است که در منطق استفاده می‌شود و همه عقلا می‌توانند آن را بپذیرند؛ وصف دینی بودن این روش نیز به این دلیل است که قرآن و پیشوایان دینی ما هم این روش را پذیرفته و استفاده کرده‌اند.
در توصیف انسان محقق، روش حکمی و روش اجتهاد قسم سوم، یاری‌کننده هستند؛ یعنی اجتهاد قسم سوم به ما کمک می‌کند تا توصیفی اسلامی از پدیده‌های محقق پیدا کنیم؛ زیرا پرسش‌هایی که از واقعیت می‌پرسیم، از مکتب اجتماعی اسلام آمده است. همچنین روش حکمی نیز در اینجا به ما کمک می‌کند زیرا می‌خواهیم پس از آن، نظریه را تعمیم دهیم. برای تغییر انسان محقق به انسان مطلوب، روش حکمی و هر چهار روش اجتهادی کارآمدی دارند.
حجت‌الاسلام‌والمسلمین خسروپناه معتقد است با استفاده از روش اجتهادی قسم اول، فعالیت دیگری نیز برای علوم اجتماعی ما تعریف می‌شود. دین در ‌شناخت انسان واقعی خارجی به ما کمک می‌کند. البته باید دقت کرد که انسان واقعی خارجی با انسان مطلوب یا همان انسانی که به نفس مطمئنه و راضیه مرضیه رسیده، متفاوت است. براساس قرآن، انسانِ محقق، «نفس اماره» و «نفس لوامه» تا «نفس راضیه مرضیه» را دارد. انسان محقق کسی است که گاهی درباره‌اش «قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَکفَرَهُ» (عبس، 17) گفته می‌شود و دارای فضایل و رذایل است.
تفاوت توصیف انسان محقّقی که دین معرفی می‌کند، با انسان محقّقی که علم توصیف می‌کند، این است که انسان محقّق دینی «انسان نوعی» است، اما انسان محققی که در علم معرفی می‌شود، «انسان محقّق صنفی» است؛ مثلاً علم، نظریه‌ای در باب انقلاب اسلامی ایران می‌دهد و ممکن است که بر انقلاب فرانسه یا آمریکا منطبق نشود. حجت‌الاسلام‌والمسلمین خسروپناه براساس همین روش معتقد است باید پنج فعالیت انجام شود: ۱) توصیف انسان مطلوب؛ ۲) توصیف انسان محقق نوعی؛ ۳) توصیف انسان محقق صنفی؛ ۴) نقد انسان محقق صنفی؛ ۵) تغییر انسان محقق صنفی به انسان مطلوبِ حوزه آن علم. بنابراین روش‌هایی که پیش از این بیان شد، در این پنج حوزه کاربرد دارد.
مثلاً اگر بخواهیم انسان مطلوب و نیز انسان محقق نوعی را معرفی کنیم، از روش حِکمی و اجتهاد قسم اول و دوم استفاده می‌کنیم و به اجتهاد قسم سوم نیازی نیست؛ اما اگر خواستیم انسان محقق صنفی را معرفی کنیم، حتماً باید از اجتهاد نوع سوم استفاده کرد؛ یعنی در آنجا، اجتهاد قسم اول و دوم به کار نمی‌آید، بلکه محصولِ اجتهادِ قسم اول و دوم را نیاز داریم؛ زیرا محصول، به ما پرسش می‌دهد تا سپس واقعیت خارجی را استنطاق کنیم.
توضیح اینکه، حجت‌الاسلام‌والمسلمین خسروپناه به‌لحاظ روش‌شناسی علم‌الحدیث، قرآن را حاوی همه حقایق می‌داند، اما معتقد است این علم در اختیار ائمه (علیهم السلام) است. امام صادق (علیه السلام) در روایتی فرمودند: دارای علم «ما کان و ما یکون» هستند و چون حضرت دیدند که شنونده این کلام تعجب کرده است به این آیه اشاره کردند: «نَزَّلْنا عَلَیکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیءٍ وَ هُدی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمینَ» (بحارالانوار، ج ۲۶، ص‌۱۱۱).
همه حقایق ثبوتاً در قرآن است؛ امّا اثباتاً در نزد ائمه (علیهم السلام) وجود دارد. ما نمی‌توانیم از قرآن و حدیث همه چیز را به دست آوریم؛ ازجمله برای توصیف انسان محقق صنفی نمی‌توانیم به‌طور مستقیم از قرآن و حدیث استفاده کنیم؛ اما ‌می‌توانیم باواسطه این کار را انجام دهیم؛ یعنی این نصوص، انسان مطلوب را به ما معرفی کرده است. انسان مطلوب به ما پرسش می‌دهد تا از انسان محقق بپرسیم و آن را استنطاق کنیم و دیالوگی ایجاد شود، سپس پاسخی بگیریم و بعد از آن، این پاسخ را به آزمون نیز بگذاریم. اینجاست که می‌توان به علم نشان داد که استفاده از متن دینی جواب می‌دهد.
برخی فکر می‌کنند که با یک نظریه می‌توانند همه مشکلات اجتماعی را حل کنند؛ درحالی‌که باید دانست با مجموعه‌ای از نظریات می‌توان یک معضل اجتماعی را حل کرد. پس نصوص دینی، به‌صورت مستقیم، انسان محقق صنفی را توصیف نمی‌کنند؛ اما به‌نحو غیرمستقیم، در این امر کمک می‌کنند. به همین معنا، حجت‌الاسلام‌والمسلمین خسروپناه معتقد است دینی و غیردینی، علاوه بر توصیف انسان مطلوب، در توصیف انسان محقق نوعی، توصیف انسان محقق صنفی و نیز نقد و تغییر انسان محقق صنفی به انسان مطلوب، مطرح است و همه این ساحت‌ها دینی یا غیردینی هستند؛ بنابراین، کسانی که می‌گویند: «علوم انسانی تجربی است و هدف تجربه هم‌ شناخت واقعیات است؛ پس ربطی به دینی و غیردینی ندارد»، در اشتباه هستند.
خلاصه اینکه از نظر حجت‌الاسلام‌والمسلمین خسروپناه الگوی حکمی-اجتهادی با روش استدلالی و روش اجتهادی قسم اول و دوم می‌خواهد انسان مطلوب را توصیف کند و با روش اجتهادی قسم سوم و با روش استدلالی، در پیِ توصیف انسان محقق است و با اجتهاد قسم چهارم دست به ساختارسازی و نهادسازی می‌زند و با هر پنج روشِ استدلالی، اجتهاد قسم اول، دوم، سوم و چهارم می‌خواهد انسان محقق را به انسان مطلوب تغییر دهد.
*محمد قمی، مدیر دفتر مطالعات، برنامه‌ریزی و تعالی علوم عقلی و الهیات معاونت علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی
انتهای پیام/۴۱۱۸/


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته