دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
اختران سپهر فرهنگ و تمدن اسلام و ایران

بُسحاق اَطعِمه؛ شاعر خوراکی‌ها!

شیخ جمال‌الدین حلاج اطعمه شیرازی، متخلص به «بُسحاق» شاعر قرن نهم هجری قمری است.
کد خبر : 475562
Iranian-food7.jpg

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا ـ بارها شنیده‌ایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی می‌انجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرن‌ها پیش خشت به خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشته‌اند.


با شما مخاطب گرامی قراری گذاشته‌ایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان می‌دهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشاره‌ای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.


برای خوشه‌چینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علی‌اکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره برده‌ایم.



شیخ جمال‌الدین ابواسحاق حلاج اطعمه شیرازی، متخلص به «بُسحاق» شاعر سده نهم هجری قمری است.


تاریخ تولد او دانسته نیست و از زندگی‌اش نیز آگاهی اندکی در دست است. به گواهی بیشتر منابع، در شیراز به دنیا آمد و بیشتر زندگی خود را در آن شهر گذراند.


ابواسحاق نام اوست نه چنان‌که بعضی پنداشته‌اند کنیه او؛ او در مقدمه دیوانش، خود را «ابواسحاق المعروف بحلاج» و در جایی دیگر از دیوانش «بسحاق حلّاج» نامیده است. برخی مؤلفان، از آن شمار براون و نفیسی، به اشتباه نام او را احمد دانسته‌اند. این اشتباه به سبب خَلط او با شاعری شیرازی با نام نظام‌الدین احمد اطعمه روی داده است. نظام‌الدین احمد اندکی پس از بسحاق می‌زیست و به پیروی از بسحاق، در اشعارش درباره انواع طعام سخن می‌گفت و آنها را وصف می‌کرد.


گفته‌اند که سبب اشتهار بسحاق به «حلاج» آن است که پیشه پنبه‌زنی داشت. برخی اشارات مبهم که وی در دیوانش آورده نیز تأییدی است بر این امر.


بسحاق، در روزگار حکومت سلطان اسکندر بن عمرشیخ بر فارس، از ندیمان او بود. دولتشاه سمرقندی در این باره آورده است: «به روزگار پادشاه‌زاده اسکندر بن عمرشیخ میرزا، ابواسحاق همواره ندیم مجلس بود». به گفته صفا وی میان سال‌های 812-817ق ندیم سلطان اسکندر بود؛ صفا در این باره چنین تحلیل کرده است که چون برادر اسکندر بن عمر، پیرمحمد، به دست یکی از امیران خود کشته شد، اسکندر فارس و اصفهان را تسخیر کرد و در 812ق در آن ناحیه، جانشین برادرش شد و در 817ق به اسارت درآمد، سپس او را کور کردند و کشتند.


بسحاق میان سال‌های 812-817ق به شهرت رسیده و به دستگاه امرا راه یافته بود. خود بسحاق نیز در خاتمه دیوانش به شهرت آثارش اشاره کرده است. تنها امیر یا سلطانی که وی مدح کرده شخصی به نام «شاه سیف‌الدین ابونصر» است؛ بسحاق در قصیده «آفاق و انفس» او را سلطان باذل، فاضل، دارای طبع شعر و رزم‌آوری دلیر دانسته و ستوده است.


اینکه بسحاق نزد چه کسانی و کجا دانش آموخته و چگونه به شاعری روی آورده دانسته نیست؛ اما از اشعار او چنین برمی‌آید که با سروده‌های بسیاری از شاعران نامدار پارسی‌گوی آشنا بوده و اشعار شاعرانی همچون سلمان ساوجی، سعدی، ناصرخسرو، حافظ، کمال خجندی، عراقی، مولوی و عماد فقیه را پاسخ گفته است.


همچنین از دیوان او می‌توان دریافت که با گویش لری، «فَهلَویّات»، و ترکمانی کمابیش آشنا بوده است. وی شاعری است که در اشعارش، به زبانی طنز، به انواع طعام پرداخته و سبب آن را چنین آورده است: «با وجود اوصاف فردوسی و مثنویات نظامی... و طیبات سعدی... و غزلیّات خواجه جمال‌الدین سلمان [ساوَجی]... و با دقایق مقالات عماد فقیه... و با طلاقت الفاظ و متانت معانی حافظ... و دیگر شعرا، که هر یک شهره شهری و اعجوبه دهری بودند، من چه خیال پزم که خلایق محظوظ گردند؟»


به نوشته صفا، پیش از بسحاق، استفاده طنزآلود از غزل‌ها، قصیده‌ها و قطعات شاعران نامدار، به ویژه در اشعار عبید زاکانی (متوفی 772ق)، دیده می‌شود؛ اما تفاوت بسحاق با شاعران پیشین در این است که وی در پاسخ و استقبال اشعار معروف، به جای سرودن اشعاری هنری، فقط به توصیف غذاها پرداخته است. صفا در ادامه چنین آورده است: «یقین است که در ذکر این اوصاف سخن او خالی از بیان آرزوهای پنهانی طبقات محروم جامعه آن زمان، و شاید خود شاعر، نبود و حتی او در پشت پرده این اوصاف اغذیه و اطعمه گاه به بعضی معاصران خود می‌تاخت و جنبه طنز و نقد به سخن خود می‌داد...».


از اشعار بسحاق چنین برمی‌آید که وی در تنگدستی به سر می‌برد. همچنین می‌توان دریافت که به شاه نعمت‌الله ولی کرمانی (متوفی 834ق)، عارف نامدار هم‌روزگارش، ارادت داشت. پژوهشگران از دیدار بسحاق و شاه نعمت‌الله ولی در شیراز سخن گفته‌اند. بسحاق، به زبان طنز، یکی از قصاید شاه نعمت‌الله را پاسخ گفته و سه غزل وی را تضمین کرده است.


دولتشاه سمرقندی  اولین تذکره‌نویسی است که در اثر خود، تذکرة‌الشعرا، از بسحاق یاد کرده است. وی بسحاق را چنین وصف کرده: «[مردی]لطیف طبع و ... خوشگوی... و در شیراز همواره مصاحب حکام و اکابر بودی».


تاریخ درگذشت بسحاق را 827، 830 یا 837ق دانسته‌اند. وی را در تکیه چهل‌تنان شیراز به خاک سپرده‌اند. به گفته فرصت شیرازی (1271-1339ق) قبر بسحاق از میان رفته است؛ اما به نوشته حکمت «در حدود 1368ق، طماعان و عتیقه‌خران آن سنگ را به سرقت برده و به‌جای آن سنگ نو و زشتی گذارده‌اند».


اهمیت بسحاق در ادبیات فارسی به‌سبب درون‌مایه اشعارش است. وی با پرداختن به انواع طعام در سروده‌هایش سبکی نو در ادبیات پدید آورد. او برای نخستین بار، لغات و اصطلاحات و تعبیرات آشپزی را در نظم به کار گرفت. برخی پژوهشگران شعر بسحاق را اعتراضی اجتماعی و ادبی دانسته‌اند و آورده‌اند که وی با برگزیدن چنین موضوعی، بر آن بود تا شیوه متداول در ادبیات را به سخره گیرد؛ زیرا از نظر او غالب اشعار فارسی مضامینی «تیره و غم‌افزا» داشتند و وی با تقلید طنزآمیز آثار معروف‌ترین شاعران به تمسخر آنها می.


دیوان بسحاق امروزه ارزش واژگانی دارد؛ چون دربردارنده نام‌های بسیاری از خوراکی‌های آن روزگار است. شماری از این نام‌ها اکنون مهجور و نامفهوم شده‌اند، اما واژه‌هایی که کمابیش مفهوم است برای بررسی تاریخی - تطبیقی خوراک ساکنان آن روزگار ایران سودمند است.


دیوان بسحاق دربردارنده بخش‌های منظوم و منثور است که بخش‌های منثور آن بدین قرارند:


1. دیبانچه «سفره کَنزالاشتهاء» که در آن بسحاق به یار موهوم خود امید می‌دهد که وصفی که وی از «سفره» به دست می‌دهد، سبب تحریک اشتهای او خواهد شد؛


2. رساله «ماجرای برنج و بغرا»؛


3. رساله «خوابنامه» که رؤیای صادقه است. بسحاق در خواب می‌بیند که او را به بقعه‌ای برده‌اند ساخته از انواع خوراکی‌ها؛ مثلاً «اندودش به ماست کرده بودند، قندیلی چند از پیاز سرخ آویخته»؛


4. «خاتمه دیوان»؛


5. واژه‌نامه دیوان که بسحاق در آن به شرح طنزآمیز 36 خوراکی، به‌گونه‌ای جداگانه پرداخته و پس از هر تعریف، بیتی آورده است؛


بخش‌های منظوم دیوان بسحاق عبارت‌اند از:


1) قصیده‌ها: «سفره کنزالاشتهاء» که دربدارنده قصیده مفصلی است در 10 فصل که در نقیضه قصیده‌ای از سعدی شروده شده است، نیز شعری در تضمین قصیده‌ای از ظهیر فاریابی، قصیده‌ای در پاسخ به خواجوی کرمانی، قصیده «در مدح کَجِری» که در بردارنده 27 بیت است، «فی الکردیات و اللوریات»؛


2) ترجیع‌بندی در 9 بند؛


3) مثنوی «اسرار چنگال» که در آن خرما، روغن و نان هر یک شرح حال خود را می‌گویند؛


4) غزلیات که دربردارنده 110 غزل است که بسحاق 101 غزل را در تضمین غزل‌های 26 شاعر دیگر سروده است؛ بدین قرار: حافظ، سلمان ساوجی، سعدی، کمال خجندی، امیرحسن دهلوی، عماد فقیه، شاه نعمت‌الله ولی، عراقی، خواجوی کرمانی، مولوی، ابونصر فراهی، عبید زاکانی، جلال طبیب، صدرالدین قیروانی، سعدالدین نصیر، انوری، عطار، کمال‌الدین کاشی، مولانا امین‌الدین، ظهیرالدین فاریابی، مولانا نجمی، مولانا علی دردزد، سید جلال عضد، محمد جوهری و شیخ آذری؛


5) مقطّعات، دربردارنده پنج قطعه دو بیتی، پنج قطعه سه بیتی، سه قطعه چهار بیتی و دو قطعه طولانی، یکی «در شکست پای برّه» و دیگری «در وصف عمامه پهلوان عبدالله عراقی»؛


6) رباعیات، که دربردارنده 16 رباعی است؛


7) فردیات، که دربردارنده 63 تک‌بیتی است؛


8) داستان «مُزعفَر و بُغرا»، این بخش که به وزن و سبک شاهنامه فردوسی سروده شده، دربردارنده مفاخره «مزعفر» و «بغرا» است که به درگیری میان آن دو می‌انجامد و در این درگیری سرانجام، مزعفر پیروز می‌شود.


دیوان بسحاق نخستین بار در 1299ق در ایران و سپس در 1303ق در استانبول، به کوشش میرزا حبیب اصفهانی به ضمیمه فرهنگ‌نامه اصطلاحات کتاب به چاپ رسید.


بسحاق را از پیروان عبید زاکانی، شاعر هزل‌پرداز و طنزپرداز دانسته‌اند. شاعرانی که به پیروی از اسحاق شعر سروده‌اند بدین قرارند: احمد اطعمه شیرازی، نظام‌الدین محمود قاری یزدی (نیمه دوم قرن نهم هجری) که دیوان البسه خود را به تقلید از دیوان اطعمه سروده و به جای طعام به البسه پرداخته است.


انتهای پیام/4104/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته