دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
22 دی 1398 - 16:39
برای اولین‌بار مطرح شد؛

سیدحسن نصرالله: شهید سلیمانی شریک اصلی ما در آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 بود

سیدحسن نصرالله در مراسمی به مناسبت بزرگداشت شهیدان مقاومت در حمله تروریستی اخیر اظهار کرد که سردار شهید سلیمانی شریک اصلی مقاومت در آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 میلادی بود.
کد خبر : 465870
EOFSvUYXUAcCZvm.jpg

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا از المنار، سید حسن نصرالله در مراسمی به مناسبت بزرگداشت شهیدان سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در جنوب لبنان گفت: فرمانده شهید قاسم سلیمانی در کنار بسیاری از کشورهای منطقه مقابل استکبار جهانی ایستاد.


وی افزود: در هفته اخیر از بسیاری از کشورها از عراق گرفته تا سوریه و فلسطین سخنانی درباره سلوک و رفتار سردار قاسم سلیمانی شنیدیم؛ مشخصاً کسانی که با شهید ارتباط داشتند و به‌خوبی می‌دانند چگونه از سوی سردار موردحمایت قرار گرفتند.


سید مقاومت لبنان تصریح کرد: حاج قاسم متعلق به خود نبود و نماینده این انقلاب، نظام مبارک و رهبر حکیم بود. او برای همگان حامل پیام خیر و خوبی و حامل پیام مقامت برای مردم و جنبش‌های منطقه بود.


دبیرکل حزب‌الله لبنان گفت: از زمانی که حاج قاسم را می‌شناختم هیچ تعلقی به تشکیلات، مقام و جایگاه و ستاره‌های روی سینه‌اش نداشت. او برادر و فردی پاک‌سرشت بود و در روابطش با مقاومت، شادی وی برای ما شادی به همراه می‌آورد و اندوهش ما را محزون می‌کرد و این حاج قاسم بود که همیشه به سمت ما می‌آمد.


نصرالله با بیان اینکه روابط ما در مقاومت لبنان با شهید قاسم سلیمانی بسیار مستحکم بود، عنوان کرد: شهید قاسم سلیمانی به ما از لحاظ فکری و مادی کمک می‌کرد. او شریک اصلی ما در آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 میلادی بود و من باید این را بعد از شهادتش می‌گفتم. زمانی که تجاوز اسرائیل به لبنان در سال 2006 آغاز شد، شهید سلیمانی پیش ما آمد و در همه روزهای جنگ در کنار ما بود. ایران سهم عمده‌ای در بازگشت مهاجران آن هم بعد پایان تجاوزگری دشمن صهیونیستی به جنوب لبنان در آن سال‌ها داشت.


وی تأکید کرد: مقاومت امروز می‌تواند از لبنان حمایت کند و دشمن صهیونیستی به ما به چشم تهدید می‌نگرد. جمهوری اسلامی ایران نقش عمده‌ای در قدرت امروز مقاومت لبنان دارد.


سید مقاومت لبنان گفت: شهید سلیمانی در این سال‌ها هیچ چیز از مقاومت نخواست، جمهوری اسلامی از مقاومت خواست تا متحد شویم و در راه حفظ آرمان خود و نه در راه دفاع از ایران مقاومت کنیم.


نصرالله ادامه داد: هر کس از کشور خودش صحبت می‌کند و من از لبنان سخن خواهم گفت و کمی هم از ابومهدی المهندس سخن خواهم گفت. مقصود از این سخنان هم این است که نمونه‌ای از فرمانده جهادی اسلامی واقعی را نشان دهیم که مکتب امام خمینی و ارزش‌های انقلاب مبارک اسلامی ارائه کرده است، ما در لبنان شناختمان در حزب‌الله با حاج قاسم از سال ۱۹۹۹ شروع شد که ایشان فرمانده نیروی قدس شد.


دبیر کل حزب‌الله گفت: او منتظر نشد که ما به ایران برویم و به او تبرک بگوییم و مکانیسم کار را هماهنگی کنیم. او با فرماندهان جهادی و بسیاری از عناصر مقاومت ارتباط گرفت و روابط محکمی را تا مرحله شهادتش آغاز کرد. با آنکه در ابتدا مانعی به نام زبان وجود داشت، این مشکل را از ابتدا حس نکردیم و وی خیلی سریع با یادگیری زبان عربی این مانع را برداشت ... او مثل همه مجاهدان عادی دیگر بود. حضور او میان ما همیشه و حتی در خاکریزها و خطوط مقدم پررنگ بود، شاید در عراق این حضور اکنون پررنگ‌تر و بیشتر دیده شود.


نصرالله تصریح کرد: همه مجاهدان مشتاق وی بودند و او نیز مشتاق آنان بود. همه او را دوست داشتند و او نیز همه مجاهدان را دوست می‌داشت. او مکرر نزد ما می‌آمد. وقتی ایشان فرمانده نیروی قدس شد، دیگر نیازی به ارسال پیام و درخواست کمک و این‌جور مسائل نبود بلکه او همیشه در کنار ما بود و نیازهای ما را دنبال و فراهم می‌کرد حتی گاهی بیشتر از آنچه نیاز یا توقع داشتیم. همیشه کمک ما بود و کمک‌هایی که می‌داد مادی، معنوی و فکری بود، سابقاً کسی چنین چیزی را حس نکرده بود و سراغ نداشت.


دبیر کل حزب‌الله ادامه داد: ابتدای حضور او در فرماندهی نیروی قدس در سال ۱۹۹۹ بود که به آزادسازی سال ۲۰۰۰ منجر شد. او شریک آزادسازی ۲۰۰۰ بود. نه ما از این سخن گفته بودیم نه او چیزی گفته بود؛ اما پس از شهادتش باید این حقیقت را بیان کرد بعد از این عقب‌نشینی که اسرائیل در سال ۲۰۰۰ انجام داد، معلوم نبود که افق به چه سمت و سویی است... لبنان هنوز در معرض انتقام و طمع‌ورزی‌های اسرائیل بود. اندیشمندان اسرائیلی می‌گفتند که این پیروزی راهبردی است و تبعاتی خواهد داشت؛ بنابراین دشمن تلاش کرد که توانمندی مقاومت را محدود کند. از اینجا قدرت موشکی که بارها از آن سخن گفتیم، شکل گرفت و حاج قاسم ما را روزانه همراهی می‌کرد؛ اذعان می‌کنم که شاید برخی از ما خسته می‌شدیم و نیاز به استراحت داشتیم، حاج قاسم یادآوری می‌کرد که ما زمان نداریم و دشمن اسرائیلی روبه‌روی ماست.


نصرالله گفت: وی در زمان جنگ ۲۰۰۶ (جنگ ۳۳ روزه) به بیروت آمد و گفتیم جنگ است چطور به اینجا آمدید. به هر حال به ضاحیه آمد و ایام جنگ را نزد ما بود. او می‌توانست در تهران بماند و از آنجا به ما کمک‌رسانی کند و در هماهنگی با فرماندهان ایرانی باشد اما او گفت نمی‌تواند در تهران بماند. او می‌گفت یا با شما زنده می‌مانم یا با شما می‌میرم.


تا اینکه جنگ به پایان رسید و چند روز قبلش معلوم بود که جنگ رو به پایان است. او گفت که جنگ رو به پایان است و من به‌زودی به تهران می‌روم. از من چه می‌خواهید؟ ما گفتیم که مردمی که آواره شده‌اند خانه خود را از دست داده‌اند و مردم نیازمند کمک هستند که در بیرون بی‌پناه مانده‌اند. این مسئله اولویت او بود و زمانی که به تهران رسید این مسئله را برای ما تأمین کرد و هیچ‌کس در پی این اقدام بیرون نماند و همه به خانه‌شان بازگشتند. ایران پس از این هم در بازسازی نقش بزرگی ایفا کرد بعد از ۲۰۰۶ تلاشش را با کار بیشتر و در افقی گسترده‌تر ادامه داد.


وی درباره سوریه گفت: عده‌ای، برخی دستاوردها را سبک می‌شمارند. مثلاً می‌گفتند یعنی چه و این چه دستاوردی است که از النصره و داعش هزار نیرو در جرود لبنان (شرق لبنان نزدیک مرز سوریه) مستقر بود و شما این‌ها را شکست دادید...اگر شکست داعش در سوریه نبود، نمی‌شد داعش را از جرود (شرق لبنان) بیرون کرد.


نصرالله در ادامه تصریح کرد: بعد از داعش قدرتی و امکاناتی که مقاومت در نیروی بازدارندگی و تجربه به دست آورد، -طبق گفته مسئولان اسرائیلی- لبنانی که همیشه آن را ضعیف‌ترین حلقه مقاومت می‌دانستند و آن را با گروه موسیقی مقایسه می‌کردند، به یکی از جدی‌ترین تهدیدهای برای اسرائیل تبدیل شد. بعد از ۲۰۰۶ ما تهدید راهبردی نامیدند و اکنون یک درجه ما را بالا بردند و می‌گویند تهدیدی موجودیتی. مقاومت اکنون علاوه بر توان دفاع از خود، توافق دفاع از خود و ذخایر لبنان را دارد و می‌تواند توازن بازدارندگی ایجاد کند و این به برکت امام خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب و مسئولیت‌پذیری و جان‌فشانی و فداکاری حاج قاسم سلیمانی حاصل شده است.


دبیر کل حزب‌الله گفت: با همه این کمک‌ها و تواضع و دوستی و برداری که بین ما بود، یک روز هم بر ما منتی نگذاشت و یا هیچ سخن یا عبارتی نگفت که منتی گذاشته باشد. هیچ‌وقت نگفت که من در جنگ با شما بودم و سلاح به شما دادیم و از این قبیل حرف‌ها. همیشه می‌گفت که من وظیفه‌ام را برای رضای خدا انجام می‌دهم و امیدوارم که در قیامت خدا را ملاقات می‌کنم ذخیره‌ای برای من باشد؛ او حتی بیش از این می‌گفت و می‌گفت من خادم شما هستیم. در طول این سال‌ها، بیش از بیست سال، حاج قاسم هیچ‌چیز از ما نخواست و دستوری به ما نداد و جمهوری اسلامی ایران هم از ما چیزی نخواست.


وی ادامه سپس اعلام کرد: در مقایسه با ارتباط برقرار کردن دیگر کشورها و احزاب و سرویس‌های اطلاعاتی، این نوع فرماندهی را نمی‌توان یافت. در زمان امام خمینی و امام خامنه‌ای این کشور و این دولت و نظام را این چنین هدایت می‌کنند و این را مسئولیت خود در حمایت از مردم مستضعف و مظلوم می‌دانند و حتی تقدیر و تشکر را از ما نمی‌خواهند. چنین چیزی را جای دیگری نمی‌بینید. برای همین به گروه‌های مقاومت لقب «آلت دست‌های ایران» می‌دهند.


نصرالله افزود: تنها چیزی که از ما می‌خواستند این بود که دفاع کنیم و استقامت بورزیم اما هیچ‌گاه از ما نخواستند که تشکر کنیم. این جمهوری اسلامی است، این اسلام سیاسی است که می‌خواهند با داعش و گروه‌های مشابه وجهه آن را خراب کنند؛ اینکه کشوری، مردمی و دولتی در کنار مظلومان بایستد و طبق توانش کمک کند، چیزی است که جمهوری اسلامی آن را انجام می‌دهد. حاج قاسم فرماندهی اسلامی بود. او ژنرال بود اما برادری بود که در خط مقدم در خاکریزهای میدان حاضر بود. در آینده نزدیک خواهند گفت که او و ابومهدی چطور بودند و رفتار می‌کردند. در تاریخ اسلام، شخصیت‌های بزرگی از جمله شخصیت‌های نظامی داریم اما به‌هرحال این‌ها را ما در تاریخ می‌خوانیم اما ما این نمونه‌ها را زنده داریم به لطف جمهوری اسلامی و در مکتب امام خمینی می‌بینیم.


دبیرکل حزب‌الله درباره «ابومهدی المهندس»، جانشین فرمانده «الحشد الشعبی» عراق گفت: صفات شخصی ابومهدی خیلی شبیه حاج قاسم بود. روابطش با حاج قاسم روابط دوستانه بود و او خودش را سرباز حاج قاسم می‌دانست. او خودش صدها نیرو زیردست خودش داشت اما در مصاحبه‌ای گفت که او خودش سرباز حاج قاسم بود. به او گفتند که حاج قاسم ایرانی است و تو عراقی است اما او گفت که این احساسات صادقانه من است.


نصرالله ادامه داد: در مرحله مبارزه با داعش، این دو با هم بودند، اصلاً دوست داشتند با هم شهید شوند. آیا این تصادفی است که با هم شهید شدند؟ زمانی که حاج قاسم قرار بود به بغداد بیاید تماس گرفت و به استقبال او رفت با آنکه می‌دانست خطر وجود دارد. این شهادت ابعادی دارد چه در ایران چه در عراق. مردم عراق می‌بینند که فرماندهانشان با فرماندهان ایرانی شهید می‌شوند...


وی تصریح کرد: داعش بعد از سیطره بر شرق سوریه، بر خیلی از استان‌های غربی عراق هم مسلط شد و به نزدیکی بغداد و استان کربلا شد. تا اینکه مرجعیت شریف در نجف، آن فتوای جهاد [کفایی] را صادر کرد. حاج قاسم می‌توانست در تهران بماند و امکانات و سلاح و نیروهایش را بفرستد اما خودش به عراق رفت. مایلم یادآوری کنم داعش که ساخته آمریکاست از حمایت برخی کشورهای منطقه برخوردار است، در ماه‌های اول در رسانه‌های خلیج (فارس) از انقلاب صحبت می‌شد؛ بنابراین داعش از ابتدا حمایت مالی سیاسی و حمایت دینی از طریق فتواها را داشت اما حاج قاسم از ابتدا به عراق رفت و ابومهندس در کنار او بود. این دو از فرماندهان اساسی نبرد بودند و تا لحظه آخر این طور بود و تا الآن که الحشد در حال پاک‌سازی نهایی برخی مناطق است.


انتهای پیام/4106/4033/


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته