دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
تهیه‌کننده شیلیایی:

هنری‌ترین فیلم‌ها هم باید بلیت بفروشند و برای فروش خوب تلاش کنند

یک تهیه‌کننده شیلیایی معتقد است که حتی هنری‌ترین فیلم‌ها هم باید بلیت بفروشند و برای فروش خوب تلاش کنند.
کد خبر : 408717
5555550.jpg

به گزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، برنامه تلویزیونی «خیلی دور خیلی نزدیک» شامگاه یکشنبه با اجرای شهاب اسفندیاری از شبکه چهار سیما پخش شد. مهمان این برنامه «برونو بتاتی» تهیه‌کننده سینما و مدیر فرهنگی شیلیایی بود.


بتاتی از مادری شیلیایی و پدری ایتالیایی به دنیا آمده است. در رشته فلسفه تحصیل کرد و به ایتالیایی، اسپانیایی، انگلیسی، آلمانی و فرانسوی مسلط است. او تاکنون بیش 17 فیلم در استودیو زرافه شیلی تولید کرده است و مسئولیت‌هایی را در وزارت فرهنگ، اقتصاد و ارتباطات شیلی داشته است. او یکی از داوران جشنواره سینماحقیقت ایران است و در مدت حضورش در ایران این گفت‌وگو را انجام داده است. در ادامه گزارشی از این گفتگو را ازنظر می‌گذرانید:


بتاتی در پاسخ به این سؤال که چگونه از فلسفه به سینما سیر کرده است، گفت: شاید به این دلیل که در فلسفه چیزی که بیشتر از همه دوست داشتم فلسفه زبان بود. منطقی هم بود؛ علاقه من به یادگیری زبان‌های مختلف ازیک‌طرف و همین‌طور ذهن ساختاری من در فلسفه من را به فلسفه زبان سوق می‌داد. بعد وارد نشانه‌شناسی شدم و بعدازآن هم ورود به سینما کاملاً واضح بود. مخصوصاً اینکه بعضی از اهالی فلسفه وارد سینما شده‌اند مثل فیلسوفان پساساختارگرای فرانسوی همین‌طور برگسون و ... .


وی درباره چالش بودجه در کار فیلم‌سازی گفت: هرسال تأمین بودجه فیلم‌ها سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود و برای همین اولین چالش این بود که تصمیم بگیرم روی چه نوع فیلمی می‌خواهم کارکنم. با خودم گفتم اگر می‌خواهم شرکت تأسیس کنم باید روی فیلم‌هایی کارکنم که دوست دارم و از ساختنشان لذت می‌برم. از طرف دیگر ازنظر مالی در آمریکای لاتین دسترسی به سرمایه‌گذاری دولتی خیلی نسبت به سرمایه‌گذاری خصوصی بیشتر است. پس باید سعی می‌کردم که به‌عنوان یک تهیه‌کننده باورم کنند و قابلیت خودم را از اول تا آخر کار به دولت نشان دهم. این فیلم‌ها ریسک زیادی داشت؛ چون بسیار نویسنده بود و بسیار وابسته به بودجه دولتی. گام آخر اطمینان از این بود که فیلم را بتوانیم برای یک جشنواره مهم بفرستیم، جایی نمایش داده شود که برای شرکت من و کارگردان آن‌قدر خوب باشد که بتوانیم به تلاشمان ادامه دهیم.


بتاتی در پاسخ به این سؤال که بودجه بخش خصوصی ارجح است یا دولت، گفت: اولاً من بین سینمای تألیفی و سینمای تجاری تفاوتی قائل نیستم. حتی هنری‌ترین فیلم‌ها باید برای فروش خوب تلاش کنند. باید بلیت بفروشد، باید به جشنواره‌ای برود. برای همین وقتی می‌خواهم یک فیلم بسازم به حریم کارگردان خیلی احترام می‌گذارم، اما به این واقعیت هم توجه دارم که باید فیلم من به فروش برود. در صورت استفاده از بودجه دولتی باید خیلی مراقبت مالی داشته باشید. باید راهکارهای منسجم داشته باشید تا مطمئن باشید بودجه‌ای که دریافت می‌کنید تمام هزینه‌های فیلم را تأمین می‌کند و دچار کمبود بودجه نخواهید شد. باید پیش‌بینی واقعی از هزینه‌های فیلم داشته باشید. مثلاً بدانید که در چه کشورهایی، یا کدام پلتفرم‌های VOD می‌توانید فیلمتان را بفروشید.


او در واکنش به این سؤال که در ایران عده‌ای سینمای دولتی را با عنوان «فیلم نفتی» تحقیر می‌کنند، گفت: توصیه اصلی من این هست که در سرمایه‌گذاری از بودجه‌های متنوعی استفاده شود. بودجه دولتی را می‌توان به روش‌های متعددی بین فیلم‌ها توزیع کرد. روش رایج، حضور یک داور برای انتخاب فیلمی است که ازنظر فرهنگی مطابقت بیشتری دارد و در این روش فیلم‌ها باهم رقابت می‌کنند. اما حتی در این روش هم شما باید مطمئن باشید که داور مستقل از دولت باشد. گاهی اوقات برخی از داوران خیلی وابسته به دولت هستند، همان شخصیت نفتی که شما گفتید. روش‌های خودکار هم برای توزیع بودجه وجود دارد که به داوران و دولت وابسته نیست. به این صورت است که به تهیه‌کننده فیلم اعتبار مالیاتی تعلق می‌گیرد و شما از آن هزینه می‌کنید و چون هزینه کردید پول را پس می‌گیرید که این دیگر ارتباطی به دولت یا داور یا موضوع فیلم ندارد. شما فقط قواعد اقتصادی مدنظر وزارت اقتصاد را رعایت می‌کنید و چون چرخه اشتغال را به حرکت درآورده‌اید، یا بودجه مشخصی را در کشور مشخصی خرج کرده‌اید، پاداش می‌گیرید که این دیگر هیچ ارتباطی به سیاست ندارد. یا حتی مثلاً با استفاده از یارانه‌های خودکار که اگر فیلم شما تا اندازه مشخصی دیده شود، مثلاً در یک جشنواره مهم جایزه بگیرد، به شما پاداش مالی می‌دهند که درواقع این پاداش به تهیه‌کننده است چون کارش را به‌خوبی انجام داده است. از طرفی به‌عنوان تهیه‌کننده وقتی‌که من از منابع متنوعی بودجه را تأمین می‌کنم باعث می‌شود استقلال بیشتری داشته باشم.


بتاتی در پاسخ به سؤالی در خصوص نقش جشنواره‌های غربی در ایجاد الگو و سبک در سینمای ملی کشورها گفت: ما در شیلی دقیقاً همین دعوا را داریم. مسئله افرادی که فیلم را برای جشنواره می‌سازند تا مخاطب. 10 سال پیش شاید می‌گفتم من این بحث را قبول ندارم به این دلیل که برنامه‌ریزان و داوران جشنواره‌ها تغییر می‌کند. چند سال پیش نظرم این بود که جشنواره‌ها سعی می‌کنند فیلم‌هایی را انتخاب کنند که فرهنگ را به نمایش می‌گذارد و عمیقاً بر اساس فرهنگ کشور مبدأ ساخته شده باشد. الان نظرم تغییر کرده، چون می‌بینم فیلم‌هایی که جشنواره‌ها انتخاب می‌کنند، از روی مسائل فرهنگی نیست. الان جشنواره‌ها فیلم‌هایی را انتخاب می‌کنند که اطمینان داشته باشند توزیع تجاری خواهد داشت و این دیگر رقابت میان‌پرده سینما و VOD است. چون اگر یک جشنواره خیلی مهم فیلم‌های زیادی که مبنای فرهنگی دارند را انتخاب کند و این فیلم‌ها هیچ فروشی نداشته باشند و صرفاً به جشنواره‌های مختلف بروند، آن‌وقت برند جشنواره ضعیف می‌شود. جشنواره می‌تواند بازاری را به وجود آورد که شما سرمایه تبلیغ برای آن را ندارید.


او درباره الزامات و مشکلات همکاری‌های بین‌المللی در تولید فیلم گفت: طرح‌های تأمین بودجه چندجانبه ازآنجا شکل گرفت که می‌توان با آن‌یک زبان را در بقیه جهان منعکس کرد، یا یک هویت اصیل یا قاره‌ای را به بقیه جهان معرفی کند. بنابراین بیشتر یک تفکر سیاسی پشت آن بود، و تفکر قشنگی هم بود. اما با گذر زمان دیدیم این برنامه‌ها قدری در اهداف سیاسی خود ناموفق بودند، یعنی امروز چیزی به اسم سینمای آمریکای لاتین یا سینمای اروپایی نداریم. به‌علاوه در مورد امریکای لاتین شانس اصلی این بود که زبان اسپانیایی در نصف دنیا صحبت می‌شود پس قدرت داشتیم که به‌راحتی فیلم‌هایی به زبان اسپانیایی بسازیم. اما حقیقت این است که برخلاف تلاشی که برای سرمایه‌گذاری انجام شد، بحث توزیع را فراموش کردند. الان دیگر ما وارد وی او دی و دیدن فیلم در موبایل شدیم و برای این راهکار کمی دیر شده است. مسئله دیگر این است که طرح‌های چندجانبه تا آنجا که من دیدم تشریفات اداری زیادی دارند و پیچیده هستند و سوددهی مالی چندانی ندارند. طرح‌های چندجانبه مرتکب خطایی شده است که فقط به تولید فکر کرده و نسبت به شبکه توزیع بی‌توجه بوده.


اسفندیاری موضوع تأثیر جهانی‌سازی بر تولید و نمایش بین‌المللی فیلم‌ها را مطرح کرد که بتاتی گفت: تأثیر مثبت جهانی‌سازی این بود که هم فیلم‌ها و هم افراد مختلف راحت‌تر می‌توانستند همه‌جا بروند، و بیست سال زندگی کردن در دنیایی که به‌راحتی می‌توانستیم همه‌جا برویم، فیلم‌ها را همه‌جا بفرستیم، باعث ایجاد گفتمان‌های بین‌فرهنگی جدیدی شد.


اسفندیاری به این نکته اشاره کرد که در آرژانتین بعد از توافقنامه‌های تجاری فضای بیشتری در اختیار هالیوود قرار گرفت و خیلی از شرکت‌های بومی به حاشیه رفتند. این موضوع را بعد منفی جهانی‌سازی دانست و گفت: چون در دنیای تجارت آزاد، اساساً آمریکا در انجمن‌های چندجانبه بین‌المللی جنگید تا مطمئن شود هیچ قانونی در هیچ کشوری نخواهد بود که محتوای آن‌ها را کم‌رنگ کند و درنتیجه بسیار تلاش کردند تا مطمئن شوند که هیچ کشوری چیزی مثل سهمیه‌بندی یا تبعیض علیه آمریکا قائل نشود. فرانسوی‌ها در سال 1993 آن‌ها اولین استراتژی خود را به اسم استثناء فرهنگی به کار گرفتند و اساساً می‌خواستند با این کار مطمئن شوند که هم افراد و هم تولیدات سینمایی به‌راحتی می‌توانند همه‌جا بروند اما استثنائاتی هم قائل شوند، چون محصولات فرهنگی مثل هر محصول دیگری نیستند و بحث سر این بود که فیلم مثل کفش یا لباس یا خوراکی نیست.


بتاتی گفت: بحث دیگر تنوع فرهنگی است که متفاوت است. من به‌عنوان یک شیلیایی باید این حق هم داشته باشم که فیلم ایرانی هم ببینم، فیلم آرژانتینی، ترکی، کره‌ای هم ببینم، و این بحث خیلی قوی‌تر است چون اطمینان می‌دهد که گفتمان بین فرهنگی هم‌سطح با تجارت است. سؤال اینجاست که اگر همه‌چیز را به بازار آزاد واگذار کنیم چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا این تنوع باقی خواهد ماند یا تبدیل می‌شود به پردیس‌های سینمایی 16 یا 20 سالنه که همش فیلم‌های هالیوودی در آن نشان می‌دهند؟ موضع آمریکا نسبت به این موضوع عدم وجود هیچ محدودیتی برای یارانه است. یعنی اگر کشوری بخواهد از تنوع محصولات فرهنگی اطمینان حاصل کند باید از جیب خودش خرج کند که در رابطه با کشورهای فقیر عادلانه نیست.


بتاتی شرایط جدید جهان را در تضاد با بازار آزاد دانست و گفت: حالا بعد از ۲۰ سال یا 40 سال تبلیغ برای آزادی در جهانی هستیم که دارند دیوار می‌سازند. هرچند من فکر می‌کنم در دنیایی که دیوار هم می‌سازند باز هم سینما اهمیت دارد. چون ساختن دیوار یعنی ایجاد سوءظن، ایجاد فضای جنگ و حالا گوش‌های ما پر است از اخبار کذب، نوعی پروپاگاندای جدید که مجبوریم هرروز با آن مواجه شویم و در دنیایی که مملو از خشونت و تردید و ترس از دیگران و اخبار کذب هستیم سینما نقش مهمی دارد که ایفا کند. سینما پروپاگاندا نیست. چون پروپاگاندا به‌صورت کلی گمنام است، اما فیلم خوب مؤلف دارد.


او در ادامه گفت: تصور من از ایران بر اساس سینمای آن است؛ چه نفتی، چه غیرنفتی؛ من از ایران تصوری دارم و فکر می‌کنم این خیلی مهم است، چون وقتی به ایران رسیدم، به لطف آن چیزی که از سینمای ایران دیدم، تعصب کم‌تری داشتم. با ایرانی‌ها راحت‌تر صحبت می‌کردم چون حرفی داشتم که با آن‌ها بزنم. وقتی شما با دوست یا همسرتان فیلمی می‌بینید، مهم‌ترین چیز راجع به فیلم خوب آن گفت‌وگویی است که بعد از فیلم اتفاق می‌افتد. فیلم خوب گفت‌وگوی خوب با خودش می‌آورد.
بتاتی درباره سینمای عباس کیارستمی گفت: اولین فیلمی که از ایران دیدم فیلم کیارستمی بود، چون فیلم‌های او از همه بیشتر جهانی بودند، این‌طور بگویم که اولین باری بود که یک فیلم ایرانی به شیلی می‌آمد، چون ما خیلی از ایران دور هستیم، حدود 15000 کیلومتر با شما فاصله‌داریم، بله اولین فیلمی که دیدم «طعم گیلاس» بود. خیلی فیلم تأثیرگذاری بود، نه‌تنها چون بخش بزرگی از فرهنگ شما را تصویر می‌کرد، بلکه از جنبه روایتش؛ طرز بیان داستان بسیار اصیل بود و فقط هم به خاطر فرهنگ ایرانی نبود. فیلمی بود که یک نوجوان 14 ساله می‌دید و لذت می‌برد؛ یک خانم 60 ساله هم همین‌طور.


اسفندیاری پرسید: نمی‌دانم در جریان هستید یا نه، دو سال پیش میگل لیتین به ایران آمد. کارگردان شیلیایی دورهٔ مقاومت و فعالیت سیاسی. نسلی را در آمریکای لاتین داشتیم، سولاناس، ختینو، جنبش سینما نوو در برزیل. ازنظر شما، چه چیزی از آن نسل باقی‌مانده؟ آن دیدگاهی که سینما را یک ابزار سیاسی می‌دید در جهت روشن کردن مردم، به نمایش درآوردن دردها و رنج‌های آنان و مبارزه برای آینده‌ای بهتر.


بتاتی پاسخ داد: به آن دوره و تمام فیلم‌هایی که آن زمان ساخته شد اصطلاحاً «سینمای متعهد» می‌گویند. این واژه درستش است، چون در آن دوره سینما به‌شدت درگیر موضوعات سیاسی بود. خب امروز از آن تقریباً چیزی نمانده چون الان افراد کاملاً فردگرا هستند. امروز، حداقل در آمریکای لاتین، به‌ندرت جوانی پیدا می‌شود که اهداف سیاسی داشته باشد. مردم فقط سرگرم زندگی خود هستند و فقط می‌خواهند که درآمد خوب، خانه خوب و خانوادهٔ خوبی داشته باشند، همین. اما نسل جدیدی که از 2000 شروع‌شده دارند به سینما به خاطر قوتش و قدرتش به سینما نگاه می‌کنند؛ از روی شوق. شعار آن دوره این بود: «دوربینی در دست، و ایده‌ای در سر». حالا همه‌چیز دیجیتال است. فکر می‌کنم از نسل قبل برای مطرح کردن دیدگاه خود بتوانیم الهام بگیریم. نسل قبلی من بسیار به این قدرت بها می‌دادند. باید با اشتیاق بیشتری کار کنیم، از امکاناتی که داریم خوب استفاده کنیم، برای واقعیت بخشیدن به ایده‌های خود می‌توانیم از آن‌ها الهام بگیریم، به نظر من آن نسل دوباره به صحنه بازگشته و همهٔ دوران تجارتی دهه 80 و 90 را پشت سر گذاشته. آن‌ها نیاز داشتند که از سینما به‌عنوان یک ابزار ارتباطی استفاده کنند و به خاطر همین نسل من مدیون آن‌هاست.


او در پایان گفت: متأسفانه ما اهداف سیاسی نداریم، بیش‌ازحد خودمحور هستیم؛ فیلم‌های آمریکای لاتین این روزها بیشتر متمرکز بر داستان‌های شخصی، موضوعات روانشناسی و سوژه‌های اتوبیوگرافی هستند. اما خیلی به مسائل اجتماعی نمی‌پردازند. شکست همه دولت‌ها و شکست سیاستمداران درکل، چپ یا راست، ما را به یک جامعه بسیار فردگرا تبدیل کرده که فکر می‌کند مشکل سیاست است. و این خیلی خطرناک است. چون وقتی جامعه به این برسد که فکر کند مشکل از سیاستمداران است، که ممکن است درست هم باشد، آن‌وقت در را برای فاشیسم و پوپولیسم باز کردیم که امروزه رو به گسترش است. همین‌طور امیدوارم سینما در خصوص دیدگاه‌های افراطی هم حرفی برای گفتن داشته باشد و بالاخره سینما آرمان خودش را پیدا می‌کند، در حقیقت سینما باید درباره وضعیت حاضر حرف بزند. پس جناح چپ افراطی یا جناح راست افراطی بالاخره سینما را مجبور می‌کنند تا موضعی بگیرد و از نوع‌دوستی، دموکراسی و جمهوری‌خواهی دفاع کند. جناح چپ و راست افراطی، هر دو فرهنگ را خوار کرده‌اند و می‌خواهند آن را از بین ببرند، چون دشمن آن‌هاست. درنتیجه اگر فرهنگ دارد نابود می‌شود، باید از خودش دفاع کند و خب ما می‌دانیم که در این جنگ در کدام جبهه ایستاده‌ایم.


«خیلی دور خیلی نزدیک» به تهیه‌کنندگی مصطفی پورمحمدی در 13 قسمت 50 دقیقه‌ای در گروه فرهنگ و اندیشه شبکه چهار سیما تهیه و تولیدشده است و شنبه‌ها ساعت 21:30 از شبکه چهار سیما پخش می‌شود.


انتهای پیام/4072/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته