دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
رسم یاران/ 161

خواهر شهید حسن‌زاده: برادرم خود را شرمنده خانواده شهدا می‌دانست

خواهر شهید حسن‌زاده گفت: برادرم وقتی در مرخصی بود، از خیابان‌های خلوت عبور می‌کرد تا خانواده شهدا او را نبینند، چون هنوز شهید نشده بود احساس شرمندگی می‌کرد.
کد خبر : 368244
341457_458.jpg

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا از نوید شاهد، شهید محمدحسین حسن‌زاده، فرزند حاج عباس و زهرا، در 10 تیر 1337 در شهرستان میبد به دنیا آمد. از همان سنین کودکی نماز می‌خواند و با تقوی بود. کودکی آرام بود و به پدر و مادر خیلی احترام می‌گذاشت. از 6 سالگی پا به مدرسه گذاشت و مقطع ابتدایی را در مدرسه فیروزآباد واقع در روستای فیروزآباد شهرستان میبد گذراند، محمد‌حسین برای آموزش قرآن به نزد اساتید قرآن می‌رفت و آن را فرا می‌گرفت. مقطع راهنمایی را در مدرسه صالحی روستای فیروزآباد گذراند. در کنار درس خواندن به کار لوله‌کشی نیز مشغول بود.


دوره متوسطه را در دبیرستان قاسمی روستای فیروزآباد تحصیل کرد.در برابر گرفتاری‌ها و مشکلات صبور بود. در کارهای کشاورزی و دامداری به پدرش کمک می‌کرد. در امور خانه به مادرش کمک می‌نمود. لباس‌های خودش و لباس‌های تمام افراد خانواده را می‌شست. مادرش می‌گفت: شیرم حلالت باشد که این‌گونه کمکم می‌کنی.


زهرا حسن‌زاده، خواهر شهید نقل می‌کند: وقتی بچه‌هایم مرا اذیت می‌کردند و من عصبانی می‌شدم یا کتک‌شان می‌زدم ناراحت می‌شد و می‌گفت؛ چرا کلام زشت بر زبان جاری می‌کنید و کودکان را کتک می‌زنی. به جای آن نوار قرآن بگذارید تا قرآن یاد بگیرند. او از افراد چاپلوس، غیبت کن و افترا زن متنفر و به امر به معروف و راستگویی علاقه‌مند بود. به خواندن نماز به جماعت خیلی اهمیت می‌داد. برخی از عبادت‌هایش را در خفا انجام می‌داد تا ریا نشود. در هنگام مطالعه بیشتر کتاب‌های شهید مطهری، شهید بهشتی، علی شریعتی و آثار امام(ره) را مطالعه می‌کرد.


وی ادامه می‌دهد: از خصوصیات شخصیتی او شجاعت و مهربانی بود. فردی اجتماعی و خوش‌برخورد و در کارهای جمعی قاطع و با صلابت بود. انسانی فکور، کم حرف و پرکار محسوب می‌شد. در زمان انقلاب، هنگامی که امام می‌خواست به ایران بیاید، دو روز زودتر به تهران رفته بود برای استقبال امام(ره)، در همه راهپیمایی‌های زمان انقلاب فعالانه شرکت داشت. به اسلام، امام و علمای اسلام بسیار علاقه‌مند بود و از افراد ضد انقلاب بدش می‌آمد و می‌گفت؛ راه راه امام است و حرف حرف امام.


خواهر شهید یادآور می‌شود: به آیت الله بهشتی علاقه عجیبی داشت. او با انگیزه دفاع از اسلام و حفظ نظام جمهوری اسلامی و جانفشانی در این راه عازم جبهه شد. قبل از این که عضو سپاه شود، در شرکت راهسازی کار می‌کرد. با عضویت در سپاه در بیست‌ و‌ پنج سالگی به سوی جبهه‌ها شتافت. در جبهه مسئولیت فرماندهی گردان قمر بنی‌هاشم(ع) را به عهده داشت.


زهرا حسن‌زاده تأکید می‌کند: برادرم وقتی در مرخصی بود، سعی می‌کرد از خیابان‌های خلوت عبور کند چون می‌خواست خانواده شهدا او را نبینند، به خاطر این که شهید نشده بود احساس شرمندگی می‌کرد، حتی در موقعی که مجروح بود نیز همین کار را می‌کرد. به من سفارش می‌کرد بچه‌هایت را مذهبی بار بیاور تا در خط امام و اسلام باشند.


همرزمان شهید می‌گویند: در جبهه برای تشکیل جلسات دعاهای کمیل، توسل و زیارت عاشورا خیلی فعالیت می‌کرد و تأکید می‌کرد؛ نماز، سروقت و به جماعت خوانده شود. در جبهه سعی می‌کرد هیئت عزاداری تشکیل دهد و اکثراً قبل از عملیات هیئت درست می‌کرد. دوبار مجروح شد، یک بار در بستان و بار دوم در عملیات فتح‌المبین. بزرگ‌ترین آرزویش شهادت بود و آرزو داشت راه کربلا باز شود.


همرزمان شهید یادآور می‌شوند: از آن‌جا که در جبهه وظایف و مسئولیت‌ها مشخص بود، اگر کسی خارج از مسئولیت خود کاری می‌کرد ناراحت می‌شد و معتقد بود باید نظم رعایت شود. اگر از دست کسی عصبانی می‌شد، او را در جمع سرزنش نمی‌کرد بلکه او را در گوشه‌ای توجیه می‌کرد. از روحیه‌ای بسیار قوی برخوردار بود و در مواقع بحرانی صبور. اگر دشمن پاتک می‌زد، اصلاً روحیه خود را از دست نمی‌داد و به نحو‌ احسن فرماندهی خود را اعمال می‌کرد.


گفتنی است؛ شهید محمدحسین حسن‌زاده در تاریخ 19 بهمن 1361 و در عملیات والفجر مقدماتی هنگامی که وارد محور عملیاتی می‌شود، آتش دشمن بسیار شدید بوده و در اثر حجم بالای آتش با اصابت گلوله آرپی‌جی به شهادت ‌می‌رسد. پیکر شهید مدت‌ها در منطقه برجاماند و بیستم دی ماه 1369 پس از تفحص، در گلزار شهدای فیروزآباد شهرستان میبد به خاک سپرده شد.


انتهای پیام/4072/4100/


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته