دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
12 آذر 1397 - 05:08
سلسله گفتمان/3

بررسی تاریخی نظام آموزشی ایران و ایده دانشگاه‌ ایرانی

عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یک سلسله گفتمان به بررسی تاریخی نظام آموزشی ایران پرداخت.
کد خبر : 330902
_L3H3984.jpg

سید جواد میری در گفتگو با خبرنگار حوزه اندیشه گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، با بیان این پرسش که  پس از انقلاب برای ایده دانشگاه چه اتفاقی می‌افتد، اظهار کرد: دانشگاه به‌عنوان یک نهاد علمی به‌دنبال همان ایده‌آل‌های توسعه یا همان بحثی که حداقل در 100 ـ 150 سال اخیر ایرانی‌ها بعد از شکست‌های جنگ‌های ایران و روس و معاهدات بسیاری که به ایران تحمیل شد و  سپس به‌نوعی، خودآگاهی در بین ایرانی‌ها ایجاد شد که وضعیت‌ ما وضعیت مناسبی نیست، بود.


وی افزود: بعد از انقلاب فرهنگی در دهه‌های مختلف ممکن است الفاظ یا مفاهیم متفاوت شده باشد؛ مثلاً در حوزه علوم انسانی با مفاهیم اسلامی‌شدن، ولایی‌شدن، فقهی‌شدن، علوی‌شدن و چنین مفاهیمی وجود داشته و تلاش‌های مختلفی صورت گرفته است. به‌صورت بسیار کلی و عمده، مفهوم جدیدی خلق شد و آن «تمدن نوین اسلامی» است که به انحای مختلف می‌‌توان گفت با آن، ایده توسعه، نه‌تنها فاصله خیلی عمیقی پیدا کرده بلکه در جهت مخالف آن قرار گرفته و ایده توسعه را ذیل یکی از مؤلفه‌های تمدن نوین اسلامی می‌بیند، نه اینکه به‌عنوان مثال تمام کشور باید بسیج شود و به‌دنبال این برود.
 
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: یکی از اهداف «مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» است، برای اینکه بتوانیم در برابر دیگران قدرت خودمان را حفظ کنیم،  به این معنا که آن ایده کلی دانشگاه که ایده توسعه بود، یک افتراق عظیمی پیدا کرده و امروز دانشگاه‌های ما در یک سردرگمی بسیار عمیقی قرار گرفته است.


این پژوهشگر تصریح کرد: ایده تمدن نوین اسلامی ایده‌ای است که حاکمیت وضع می‌کند ولی بدنه دانشگاه چون در ذیل پارادایم‌ها «علم جهانی» قرار گرفته است. نه علم جهانشمول! بین جهانی و جهانشمول هم تمایز وجود دارد؛  علم جهانی همان علم و گفتمان‌هایی است که در جهان وجود دارد و تقریباً در همه‌جا پخش و منتشر شده است و دانشگاه‌های ایرانی تقریباً با آن نشئت می‌گیرد ولی حاکمیت، این نوع گفتمان‌ها را به‌گونه‌ای گفتمان‌های ترمز می‌داند.


 وی در ادامه توضیح داد: حاکمیت بر این باور است که علم جهانی باید به یک‌گونه‌ای در یک پروسه‌ای استحاله بشوند تا اسلامی بشوند و به‌عنوان مثال بتوانند در ذیل مفاهیم بومی قرار بگیرند. خود این بومی هم به‌نظر من یکی از معضلات و مشکلات بزرگ را برای ذهن ایرانی ایجاد کرده است. از دهه 40 شمسی در زمان محمدرضا پهلوی، داریوش شایگان کتاب «آسیا در برابر غرب» را می‌نویسد، سید حسین نصر نوعی از اسلامیزیشن (اسلامی کردن) را مطرح می‌کند. اسلامی کردن علم و معرفت را مطرح می‌کند.


این کارشناس خاطرنشان کرد: سیدحسین نصر می‌گوید ایده من به‌گونه دیگری بوده و با این اسلامی کردن علوم که امروز در ایران و دربسیاری از کشورهای اسلامی و حتی در غرب مطرح است، متفاوت است و بنیان‌های معرفتی‌ مدنظر است ولی به‌هرحال نوعی از بومی شدن مطرح بوده است.


دکتر سید جواد میری و دکتر امیر حسن خواجوی (بین خبر)میری گفت: مفهوم بومی شدن نوعی درونی‌کردن نگاه یوروسنتریک است.  در قرن پانزدهم و شانزدهم اروپایی‌ها شروع به اکتشافات و مسافرت‌هایی به اکناف و اطراف جهان و به‌تدریج آن پروسه استعمار و کلونیزیشن می‌کنند، اروپاییان خود را سوژه می‌بینند. یعنی می‌گویند ما مرکز عالم هستیم. نه‌تنها مرکز عالم هستیم، بلکه هر جای عالم هر کسی بخواهد خودش را بازتعریف بکند باید در نسبت با ما تعریف بکند.


وی در ادامه توضیح داد: به‌همین خاطر خود اروپاییان می‌شوند سوژه، یا به‌زبان شریعتی یک عده می‌شوند انسان، یک عده دیگری می‌شوند بومی. این بومی‌ها طبقه‌بندی دارند و در یک سطح نیستند. به‌عنوان مثال در طبقه‌بندی علوم انسانی چون ایده اولوسیون یا تکامل‌گرایی وجود دارد، همان‌گونه که به‌عنوان مثال یاخته‌ها پیشرفت می‌کنند و تکامل پیدا می‌کنند و به انسان می‌رسند، جوامع هم همین‌طور هستند.


این پژوهشگر در ادامه توضیح داد: اروپایی‌ها وقتی با جوامع مختلف در قرن‌های پانزدهم، شانزدهم و هفدهم مواجه می‌شوند، می‌بینند که یک‌سری جوامع هستند که در آنها مردم حتی لباس هم نمی‌پوشند و با یک تکه برگ دارند زندگی می‌کنند. شهر، کشور، قانون، ادبیات، فلسفه و علوم هم ندارند. آن‌ها را ابژه و بومی می‌نامند، این بومی‌ها را چه کسی باید مطالعه کند؟ یک شاخه‌ای از علم شکل می‌گیرد به‌نام آنتروپولوژی، یعنی انسان در بدوی‌ترین حالتش، انسان در ساده‌ترین حالتش، متخصصانی باید باشند به‌نام آنتروپولوکا که به‌صورت خیلی نادرست در ایران ترجمه شده به مردم‌شناسی یا انسان‌شناسی.


این عضو هیأت علمی ادامه داد: در دانشگاه‌های امروز ایران، کسی که انسان‌شناس، مردم‌شناس است دقیقاً همان کاری را انجام می‌دهد که یک جامعه‌شناس و علوم سیاسی انجام می‌دهد، ولی در طبقه‌بندی علوم در اروپای غربی، این آنتروپولوژی یک معنایی دارد و یک معنایی را مستفاد دارد و در مواجهه با یک سوژه غربی، سوژه اروپایی با یک انسانی که در بومی‌ترین و بدوی‌ترین حالت قرار گرفته است و جوامع بسیط و ساده این را آنتروپولوژی مطالعه می‌کند.


وی در ادامه تصریح کرد: اروپایی‌ها در مواجهه با کشورهایی مثل چین، هند، ایران، روسیه، عثمانی، صفویه که شعر، ادبیات، فلسفه و دستگاه دیوانسالاری، حکومت، ارتش، یعنی یک قدرت خیلی فائقه‌ای دارند؛ اروپایی‌ها دیدند اینها با آن بدوی‌ها خیلی متفاوت هستند اما حتی این‌ها با تمامی این پیشرفت، توسعه‌ای که دارند، جامعه بسیطی هم نیستند، ولی با ما فرق دارند؛ پس این کشورها نیز ابژه و بومی هستند. سوژه اروپایی باید آنها را مطالعه کنیم. اینها را مثلاً باید اورینتالیزم، ایندولوژی باید مطالعه کند که ذیل شرق‌شناسی قرار می‌گیرد.


میری با اشاره به اینکه تمامی این جوامع متنوع که تاریخ‌های متفاوت دارند، تصریح کرد: ولی با غرب متفاوت هستند، ابژه سوژه اروپایی می‌شوند. اینها را اورینتالیزم باید مطالعه کند که ما این را هم باز به اشتباه شرق‌شناسی ترجمه کرده‌ایم که این هم درست نیست. این «ما»ی اروپایی، مگر این «من» و «سوژه» اروپایی چی دارد که با دیگران متفاوت است؟ «منِ» اروپایی، سوژه اروپایی انقلاب علمی و ساینتفیک رولوشن را پشت سر گذاشته است و یک پولتیکال رولوشنی است که در آن به‌عنوان مثال دیگر فقط شاه سوژه نیست، مردم هم سوژه هستند، اراده ملی متولد شده است، و آن چیزی که به آن اصل روشنگری یا اینلاینتمنت می‌گویند.


این پژوهشگر گفت: انقلاب صنعتی، یک اتفاق دیگر هم در اروپا افتاده که در هیچ‌جای دنیا نیفتاده است اروپاییان بر  این باورند که  ما انسان‌هایی هستیم که توانسته‌ایم طبیعت را مقهور خودمان کنیم و بتوانیم از انرژی که در طبیعت وجود دارد برای پیشبرد اهداف اجتماعی خودمان استفاده بکنیم.


وی ادامه داد: «منِ» اروپایی و جامعه اروپایی را باید سوسیولوژی مطالعه کند، به‌عنوان مثال روان‌شناسی، سایکولوژی، اینها نیاز به این دارند که این علوم را مطالعه کند. یک تقسیم‌بندی علومی شکل گرفته و بر اساس آن است که انسان یا سوژه، «منِ» اروپایی است؛ بقیه چی هستند؟ بومی! شریعتی می‌گوید تا قبل از دیکلونازیشن یعنی سال‌های 1940 تا 1950، عملاً دنیا به دو قسمت تقسیم شده بود، یک عده خاص انسان بودند، یک عده عظیمی بومی بودند.


میری خاطرنشان کرد: این که ما بیاییم علوم را بومی کنیم، علومی باید باشند که از فیلتر ما رد شوند، بحث‌های انحرافی است به چند دلیل. یک دلیلش این است که اصلاً این بحث بومی و غیربومی خودش یک مبنای معرفتی بسیار نادرستی دارد که خود نیاز به تصحیح شدن دارد.


وی بیان کرد: بحث دیگر این است که علم کما هو علم، اگر به‌معنای معرفت و دانش باشد یعنی اینکه باید بتواند شمول بیشتری داشته باشد. اگر فقط یک علوم انسانی درست کنیم که خودمان را مطالعه کند، این که دیگر علم نمی‌شود، این ایدئولوژی است و  ابزاری برای انجام کاری است.


میری یکی از نقاط قوت پارادایم‌ها و گفتمان‌های جامعه‌شناسی «اروپایی» یا «یوروسنتریک» را این دانست که شمولی آن بیشتر است و گفت: نه‌اینکه  جامعه‌شناسی اروپا پیش‌داوری، قضاوت و تمایل مفروضات ازپیش‌تعیین‌شده ندارد، ولی شمولش بیشتر است. به‌همین‌خاطر وقتی به ایران وارد می‌شود، خیلی‌ها به آن تمایل پیدا می‌کنند. در چین هم می‌رود، خیلی‌ها به آن تمایل پیدا می‌کنند. چون مدل‌ها، فقط مدل این نیست که آدم چینی را بخواند، انسان مثلاً ایرانی اسلامی شیعی را فقط بخواند.


این جامعه شناس بیان کرد: اگر می‌خواهیم علمی را برسازیم این علم هرچقدر شمولش بیشتر باشد، امکان اینکه بتواند توسعه  بیشتری کند، دارد؛ مثل بازارها! اگر بازار ما فقط یک بازار متکی و مبتنی بر بازار درونی باشد. یعنی جنسی را درست کنیم که فقط ذائقه ایرانی بپسندد. این جنس خارج از اینجا، یک فرد عراقی آن را نمی‌پسندد، ولی هنر آنجاست که کفشی درست بکنید که هم در لندن آن را بپسندند و هم در ایران. این شمولش، این است که جهان‌شمول بودن آن بیشتر باشد.


در ادامه این سلسله گفتمان، نسبت ایده دانشگاه با مفهوم توسعه کشور مطرح و بحث می‌شود.


انتهای پیام/4084/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته