دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

تأسیس انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی +تصویر

«بیرون گود ایستادن با داخل گود بودن خیلی متفاوت است. ما نمی‌خواهیم هیچ‌کس روزهای سختی را که ما گذراندیم به تنهایی ازسربگذراند. برای همین تصمیم گرفتیم انجمن حمایت از قربانیان اسید پاشی را با همت جمعی از پزشکان، هنرمندان و... تأسیس کنیم.» این را معصومه عطایی، قربانی اسید پاشی و عضوهیات مدیره این انجمن تازه تأسیس می‌گوید، انجمنی که یک ماه از تأسیس آن می‌گذرد.
کد خبر : 184020

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از ایران، معصومه چند سال قبل توسط پدر شوهرش اسید پاشی شد. او در این حمله بینایی 2 چشمش را ازدست داد و صورت و بدنش هم بشدت سوخت و آسیب دید.
حالا او بریل آموخته و سفالگری می‌کند. به قول خودش کمی از روزهای سخت و عذاب‌آور را پشت سر گذاشته. همان روزهایی که مدام در خانه می‌ماند و دلش نمی‌خواست از پیله تنهایی‌اش خارج شود: «ثبت انجمن، نزدیک به یک سال طول کشید اما حالا آماده فعالیتیم و ازهمه خیران و هنرمندان می‌خواهیم یاری‌مان کنند.
همچنین از قربانیان اسید پاشی در سراسر کشور می‌خواهیم برای عضویت دراین انجمن اقدام کنند. آمار دقیقی از قربانیان اسید پاشی در دست نیست و شاید این انجمن نخستین گام‌ها را برای جمع‌آوری فهرست دقیق قربانیان بردارد.»
در میان اعضای هیأت مؤسس و هیأت مدیره انجمن حمایت از قربانیان اسید پاشی نام رضا درمیشیان، کارگردان فیلم لانتوری و نوید محمدزاده بازیگر این فیلم دیده می‌شود. لانتوری سال گذشته در سینماهای سراسر کشور اکران شد. این فیلم روایت زندگی «مریم» دختر روزنامه نگاری است که قربانی اسید پاشی می‌شود، اما در نهایت اسیدپاش فیلم، یعنی همان پاشای لانتوری را که نوید محمدزاده ایفاگر نقش آن است می‌بخشد.
سید کمال فروتن، فوق تخصص جراحی پلاستیک و محسن مرتضوی دیگر قربانی اسید پاشی هم اعضای هیأت مؤسس این انجمن هستند. معصومه کمی از خودش می‌گوید، زنی 33 ساله و مادر پسری 11 ساله. اوهم مثل خیلی‌ها قبل از حادثه اسیدپاشی صاحب یک زندگی عادی بود. آرایشگری می‌کرد و برای خودش آرزوهایی داشت تا روزی که پدرشوهرش با اسید زندگی‌اش را از این‌رو به آن رو کرد: «ما روزهای سختی را سپری کردیم؛ من، زیور، مهناز، سهیلا، محسن و... متأسفانه آمار قربانیان اسیدپاشی هر روز رو به افزایش است و مجازات بازدارنده‌ای هم برایش وجود ندارد. ما نمی‌توانیم در بخش قانونی ماجرا مداخله کنیم اما دست کم در این انجمن می‌توانیم در زمینه کمک‌رسانی به قربانی‌ها تلاش کنیم.


آدم‌هایی که شاید تا به حال هیچ‌کس نامی هم از آنها نشنیده باشد. درهمین مدت کوتاه که خبر تأسیس انجمن دهان به دهان پیچیده بود، زنان و مردانی از نقاط مختلف کشور با من تماس گرفتند و گفتند نیازمند کمک و حمایت جدی هستند. کسانی که حتی یک بار هم نامی از آنها در روزنامه‌ها برده نشده. آدم‌هایی که نیاز به مشاور، پزشک و وکیل دارند و بعد از حادثه کاملاً خانه نشین شده‌اند، خانه‌نشینی یعنی رها شدن. ما از طریق این انجمن می‌خواهیم افراد را از خانه‌نشینی و فراموش شدن نجات بدهیم.» معصومه معتقد است او و دیگر قربانیان که ماجرای مشابهی را پشت سر گذاشته‌اند بهترین راهنما برای کسانی هستند که این رنج را تحمل می‌کنند. چرا که هیچ کس جز کسی که این بحران را گذرانده، نمی‌تواند حال و روز یک قربانی اسید پاشی را درک کند.
هرچند آماردقیقی از قربانیان اسید پاشی وجود ندارد، اما هرماه خبرهای جسته گریخته‌ای از حمله‌های اسیدپاشی در سراسر کشور به گوش می‌رسد. همین چند روز پیش رئیس مرکز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشکی خوزستان خبراز 3 حادثه اسیدپاشی در منطقه باهنر شهر اهواز داد. البته کمتر کسی هم می‌تواند اسید پاشی‌های زنجیره‌ای در شهر اصفهان را از یاد ببرد. اسید پاشی‌هایی که هیچ وقت عاملانش به افکارعمومی معرفی نشدند و تنها گاهی خبر از آسیب دیدگان این ماجرا می‌شنویم. قربانیانی که بعد از گذشت 3 سال از ماجرا هنوز بیمارستان، خانه اصلی‌شان است.
سید کمال فروتن، فوق تخصص جراحی پلاستیک و از اعضای هیأت مؤسس این انجمن می‌گوید: «قربانیان اسیدپاشی یکی از شدیدترین انواع سوختگی و جراحت را تحمل می‌کنند و عملاً بعد از این ماجرا کسی از آنها حمایت نمی‌کند. هدف ما بازگرداندن این افراد به زندگی است. قربانیانی که نیازمند کمک حقوقی، پزشکی و مشاوره هستند. کسانی که نه تنها خودشان که خانواده‌شان هم بعد از این ماجرا دچار آسیب شدید می‌شوند. متأسفانه تعداد قربانیان اسید پاشی زیاد است اما آمارهای رسمی در این زمینه وجود ندارد یا انگار کسانی دلشان نمی‌خواهد آمار این حوادث اعلام شود. در سال 94 فقط در تهران 57 یا 58 نفر اسیدپاشی شدند که همین آمار نشان می‌دهد تعداد قربانیان در دیگر شهرها هم کم نیست. شاید این انجمن با فعالیت‌هایش بتواند در کاهش این آسیب نقش داشته باشد. همچنین انجمن جایگاهی است برای حمایت همه جانبه از قربانیان تا دوباره به زندگی بازگردند. خیلی از قربانی‌ها از زندگی و جامعه طرد می‌شوند و خودشان هم دل‌شان نمی‌خواهد وارد چرخه زندگی روزمره شوند. وظیفه ما در این انجمن بجز کمک پزشکی تغییر این نگرش‌هاست.» مریم زمانی، 38 ساله یکی از قربانیان اسید پاشی است که خیلی نامش در رسانه‌ها دیده نشده.


او و دخترش آرزو چند سال پیش توسط همسر برادرش در خانه‌شان با اسید سوزانده شدند: «همسر برادرم ساعت 3 نیمه شب اسید سولفوریک را روی سر و روی من و دخترم پاشید. هیچ وقت نفهمیدم انگیزه‌اش چه بود. 3 سال زندان رفت و بعد هم از برادرم جدا شد اما من و دخترم را برای همیشه درگیر و بیچاره کرد. خوشبختانه بینایی‌مان را از دست ندادیم اما صورت و گردن‌مان بدجوری سوخت. هنوز هم پلک چشم من و همین طور پلک‌های آرزو طوری به هم می‌چسبد که نمی‌دانیم دیگر باید کدام دکتر و جراحی را امتحان کنیم.» همه نگرانی مریم برای آرزو دختر 15 ساله‌اش است. او که در اوج نوجوانی از عمل‌های پی در پی خسته شده: «آرزو از 7 سالگی اتاق عمل را تجربه کرده و دیگر خسته شده. جراحی‌هایش واقعاً سخت است. کاش کسی به فکر این دختر باشد تا توی خانه نماند.» شاید انجمن حمایت ازقربانیان اسیدپاشی برای آرزو و آرزوها جایی برای شروع دوباره باشد. جایی که آنها بتوانند امید از دست رفته‌شان را دوباره بازیابند. محسن مرتضوی، دیگر قربانی اسید پاشی چند سال پیش در اداره‌ای که کار می‌کرد توسط یکی از همکارانش اسیدپاشی شد. به قول خودش با 4 لیتر اسید زندگی‌اش سوخت. محسن هم مثل معصومه و زیور و دیگر قربانیان اسیدپاشی بارها و بارها جراحی شده. او هم از اعضای هیأت مؤسس انجمن حمایت از قربانیان اسید پاشی است: «من، معصومه و دیگر قربانی‌ها گاهی می‌نشینیم و باهم حرف می‌زنیم که کدام پزشک بهتر عمل‌ می‌کند. اگر بتوانیم جمعی در این‌باره حرف بزنیم، راهکارهای بهتری هم پیدا می‌کنیم. ما حتی خیلی از قربانی‌ها را نمی‌شناسیم که بخواهیم این تجربه‌ها را به آنها انتقال دهیم؛ یعنی کاملاً رها شده‌ایم. مشکل اصلی ما رها شدن است. انگارهمه ما را فراموش کرده‌اند.» محسن هم توانسته بعد از سپری کردن رنج‌هایش دوباره تا حدی به جامعه بازگردد. این روزها کارگاه کوچکی برای معرق‌سازی دارد و آماده است تا به بقیه کسانی که این رنج بزرگ را تحمل می‌کنند کمک کند: «وقتی این حادثه برای ما اتفاق افتاد برای درمان و ادامه زندگی هیچ راهنما و مرجعی نداشتیم، نمی‌دانستیم باید پیش کدام دکتر برویم چون سوختگی با اسید کاملاً با سوختگی‌های معمولی متفاوت است. مثلاً هیچ‌کس قبول نمی‌کرد سر من را جراحی کند تا در نهایت دکتر فروتن را که یکی از بانیان انجمن است در یک کنگره دیدم و او قبول کرد سرم را جراحی کند. سوختگی با بنزین و آتش با سوختگی اسید کاملاً متفاوت است. اسید پوست و گوشت را می‌جود. قربانی‌ها بعد از حادثه مشکل طرد شدن از جامعه دارند و عملاً بیشتر آسیب‌دیدگان خانه نشین، منزوی و افسرده می‌شوند. برخی از خانواده‌های ما هم حاضر نیستند چهره جدیدمان را بپذیرند چه برسد به افراد جامعه. بیشتر ما مشکل شغل داریم؛ بیکاری واقعاً سخت است.
شاید این انجمن ما را از انزوا در بیاورد و دورهم بتواینم شغلی درست کنیم.» حرفهای محسن مرا یاد کافه‌ای در شهر آگرای هند می‌اندازد، کافه‌ای که توسط قربانیان اسیدپاشی اداره می‌شود. شاید آنها هم بتوانند در این انجمن شروعی تازه داشته باشند. شاید باهم بودن تحمل رنج‌های این آسیب را کمتر کند. شاید...


انتهای پیام/

برچسب ها: اسیدپاشی سوختگی
ارسال نظر
هلدینگ شایسته