دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
30 آبان 1395 - 14:38
سید میثم سیاسی نژاد*

راه عاشقی

از شهرهای انتهایی منتهی به مرز کم‌کم موکب‌ها و ایستگاه‌های خدمت به زائران به چشم می خورد. به مرز که می رسی حال و هوای آن جور دیگر است. موکب­‌ها چسبیده به هم یکی با چای و قهوه و دیگری با غذا و دیگری آب و دیگری خوردنی­های دیگر و صدای مداحی­های مختلف ایرانی و عربی.
کد خبر : 135807

یکی قرآن در دست دارد تا زائران را از زیر آن رد کند و یکی دیگر کفش­‌های زائران را واکس می­زند که گرد­و­خاک آن را بزداید و دیگری برای زائران اسفند دود می­‌کند. احساس خوبی به آدم دست می­دهد از این همه احترام و از اینجا می­فهمی که دیگر زائر حسین شده‌­ای و دلت برایش تنگ­تر و تنگ­تر می­‌شود.


پس از عبور مرز و رساندن خود به نجف باید خود را برای زیارت آقا امیرالمؤمنین آماده کنی. بنابراین به همراه سایر زائران از مسیری که دیگر اتومبیل­‌ها اجازه ورود ندارند و یا ترافیک بیش از حد، رسیدن به مرقد با پای پیاده را آسان­تر می­‌نمایاند به سمت حرم راهی می­‌شوی.


از کوچه­‌ها می­گذریم و به حرم می­رسیم، شلوغی حرم کمی انسان را گیج می‌­کند. اما با کمی طمأنینه خود را جمع­ و ­جور کرده و با تحویل وسایل به قسمت امانات و یا امانت نزد دوستی که در صحن حرم در حال استراحت است وارد شبستان حرم می­‌شوی.


اینجاست که عظمت مولای متقیان علی‌­بن ­ابی­طالب(ع) تمام وجودت را فرا می­‌گیرد و ناخودآگاه با سایر زائران شعار لبیک­ یا ­حیدر و یا حیدر حیدر سر می­دهی و همین­جور که مو به تنت سیخ شده با یک حال مثال نزدنی خود را به نزدیک ضریح مطهرش می­رسانی. چه زیبا صحنه‌­ها­یی از حال و هوای زائران آنجا می­‌ببینی. هرکس به کار خود مشغول است و به نوعی به مولای خود عرض ارادت می­کند و از او گدایی می‌­کند.


یکی با خواندن زیارت­نامه، یکی نماز، یکی با مداحی برای چند نفر از دوستان خود و یکی هم در گوش‌ه­ای با نگاه گره­‌خورده در ضریح و جنبیدن آرام لب­ها و اشک­هایی که از روی گونه‌­هایش را به پائین می­غلتند.


پس از زیارت حضرت امیرالمؤمنین(ع)،سری هم به قبرستان وادی­‌السلام و مسجد کوفه و مسجد سهله می­زنی و باید جائی برای استراحت تا صبح بیابی که البته پس از خروج از مسجد کوفه و سهله مردم آن منطقه با خواهش و التماس تو را به خانه‌­هایشان دعوت می‌­کنند تا شب را پس از صرف شام در آنجا سپری کنی. اینجا انتخاب با خودت است که در خانه­‌های عراقی بخوابی و یا در یکی از موکب­‌های مستقر در ابتدای مسیر کربلا. اما چیزی که بیشتر از همه جلب توجه می­ کند عشق­ و­ علاقه مردم عراق به زائران است که در ادامه بیشتر به آن خواهم پرداخت.


بعد از نماز صبح و صرف صبحانه پیاده روی خود را به سوی حرم عشق آغاز می‌­کنی. از ابتدای مسیر موکب­‌ها چسبیده به هم آماده سرویس دهی به زائران هستند که البته اکثراً عراقی و هر چندین کیلومتر یک موکب ایرانی مجهز مستقر است.


از خدمات در مسیر برایتان بگویم. از ماساژ و استراحت­گاه و سرویس ­بهداشتی گرفته تا انواع غذاها و آشامیدنی­ها ( مثل آش معمولی، آش نخود، حلیم، شلغم، حلوا، خرماارده، میوه، عدسی، انواع ­ساندویچ­ها ،کبا ب­ترکی ،کبا ب­معمولی ،ماهی، خورشت­لوبیا،خورشت ­قیمه، انواع ­مرغ، دمپخت، شیرینی، چای، قهوه، شیر گرم و...).


یعنی در واقع در طول مسیر برای استراحت و غذا هیچ مشکلی نخواهی داشت اما مهمترین نکته‌­ای که در این حرکت عظیم و بزرگ به چشم می­خورد به جان خریدن سختی­ها و مشکلات برای رسیدن به هدف است، چه برای زائران و چه برای صاحبان و دست‌­اندرکاران موکب­ها.


این چه حسی است که این همه جمعیت را با پای پیاده به اینجا کشانیده است،انصافاً و حقیقتاً تنها اسمی که می­شود روی آن گذاشت، جاده عــاشقی است.


تنها عشق است که می­تواند بهانه­‌ای برای این انسان­ها باشد. در طول مسیر به وفور با صحنه­‌هایی زیبا، معنوی، روح نواز و عاشقانه مواجه می­‌شوی که هر کدام عزم تو را برای رسیدن به هدفت استوارتر می‌­کند.


وقتی که خستگی راه بر بدنت غلبه می­کند و پاهایت کم­کم سُست می­ شود ناگهان پیرمرد و پیرزنی را می­بینی که عصا­ زنان و با کوله­‌ای بر پشت آرام­ آرام مسیر را می­‌پیماید و یا فردی که با پای شکسته و عصا­زنان از کنارت می­گذرد، دیگر بهانه­‌ای برای توقف نمی‌­یابی انگار جان دوباره‌­ای به پاهایت می‌­دهند و باز به راه خود ادامه می­دهی. اینجا سرشار از انرژی است، وقتی در گوشه‌­ای از مسیر می­نشینی و به خیل کثیر محبان اهل­‌بیت(ع) می‌­نگری لبریز از انرژی می‌­شوی و خستگی را به فراموشی می‌­سپاری.


در این مسیر به عظمت قدرت اهل­‌بیت(ع) پی می‌بری. اینجاست که می­دانی عشق به­ حسیـن یعنی چه؟


فردی که تمام طول مسیر را با پای برهنه در گرما و سرمای آسفالت، جاده را پیاده پیموده و کف پاهایش زخم شده و تاول زده که مجبور است برای راه رفتن از کناره­ های پایش کمک بگیرد را می­ بینی که آرام­ آرام با پرچمی بر دوش به سمت یار در حرکت است.


اینجا جـاده­‌ای است که هر گاه در طول شبانه ­روز دلت بخواهد به راحتی می­‌توانی زارزار گریه کنی و اشک بریزی. در واقع انگار تمام طول این مسیر جزء حرم آقا اباعبدالله الحسین­(ع)است و در واقع این جاده بین ­الحرمین است میان حرم پدر­ و­ پسرانش.


بعضی جاها از سخاوت و کریمی عرب­‌های عراقی و صاحبان موکب­‌ها بهت­‌زده می­‌شوی و بعضی­ جاها حتی به آن­ها حسادت می­کنی که با چه ارادتی به اباعبدالله به زائرانش خدمت می‌­کنند و تمام دار­ و ­ندار خودشان را در این ایام در اختیار زوار قرار می‌­دهند.


آن­ها با تمام وجود این کار را می­کنند و اعتقاد دارند که تا سال دیگر همین موقع به برکت حضرت امام­ حسین(ع) و ابالفضل ­العباس(ع) چندین­ برابر این را صاحب می­‌شوند و قطعا همین­‌گونه هم می­‌شود.


اینجا دریایی از عشق و سخاوت و کرامت و ایثار و آزادگی است که حداقل برای یک بار انسان باید آن را تجربه کند تا بداند که حب علی و خاندان او چه کارها که نمی‌­تواند بکند.


اما به عمودهای آخر که می­‌رسی دیگر کم­ کم خود را برای دیدن یار آماده می­کنی. از ورودی کربلا که وارد می­‌شوی در فکر لحظه رویت گنبد حرم حضرت اباالفضل العباس(ع) هستی تا اینکه پس از طی کردن چند خیابان گنبد و گلدسته­‌های حرم را می­‌بینی.


آنجاست که دیگر نمی­توانی راه بروی وسلام می­دهی و اشک می­ریزی و از او تشکر می­کنی که تو را دعوت کرده که به میهمانیش بیایی. در طول مسیر تا حرم هم همین طورچشمت به گنبد و گلدسته است و با خود می­گویی در حرم و بین­‌الحرمین حسابی اشک می­ریزم و برای غُربت حسین می­‌گریم، اما به محض ورود به حرم انگار که آبی بر روی آتش احساساتت ریخته می‌­شود و دلت چنان آرام می­گیرد که گویی تو همان انسان چند ­دقیقه قبل نیستی. اینجاهم به فکر محبین و زائران خود هستند.


صفای بـین‌­الحـرمـین هم خود حرف­ها دارد، در یک طرف گنبد­ و ­گلدسته سقای لب­‌تشنگان و در طرف دیگر گنبد ­و ­گلدسته مظلوم کـربلا. چه حال و هوایی دارد بـین الحـرمیـن.


*مدیر روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دشتستان- پیاده ­روی اربعین، آبان 95


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته