دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
فجر ۴۲ از نگاه آنا|

سلطنت «ملکه آلیشون» با کمک سفید برفی در فجر

سلطنت «ملکه آلیشون» با کمک سفید برفی در فجر
ملکه آلیشون ساخته ابراهیم نورآور محمد با وجود افزودن کاری نو به کارنامه تولیدات سینمایی نوجوانان به دلیل بی‌توجهی به جزئیات کار و استفاده از سوژه ها‌ی داستان ها‌ی والت دیزنی مورد نقد قرار گرفت.
کد خبر : 895579

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا ـ ونوس بهنود: در ششمین روز از چهل و دومین دوره جشنواره فیلم فجر، ملکه آلیشون اکران شد. فیلمی که فیلمنامه نویس، تهیه کننده و کارگردان آن یک نفر است و تا قبل از اکران تماشاگران را مشتاق دیدن خود ساخته بود که چطور ممکن است تمامی کار‌های یک فیلم را فقط یک نفر انجام داده باشد و از هیچ بازیگر چهره‌ای نیز استفاده نکند.

در عین حال که در طول اکران سالن مرکز همایش ها‌ی برج میلاد نیمه پر بود، ترک مکرر تماشاگران نشان می‌داد که تلاش ۱۰ ساله نورآور محمد با موفقیت مواجه نشده است. اما مهمترین مسائلی که پیرامون این فیلم مطرح شد چه بود؟

مشکلات جدی در طراحی لباس و گریم بازیگران

این فیلم یکی از قدم‌ها در حوزه فیلم ها‌ی فانتزی و خیالی است که این روز‌ها نمونه ها‌ی متعددی از آن در گوشه گوشه دنیا ساخته شده و بخشی نیز به حدی محبوبیت می‌یابد که تا مدت‌ها بازار را به دست می‌گیرد. اما در حین فانتزی بودن، موفقیت این فیلم‌ها در گرو‌این است که به تک تک جزئیات به خوبی اندیشیده شده و به اصطلاح کار مضحکی از آب در نیاید.

هر چند اقدام جسورانه کارگردان ملکه آلیشون، در ورود به این نوع از فیلم سازی ستودنی است، اما ضعف ها‌ی جدی در انتخاب لباس و گریم بازیگران در دقایق اول تماشاگر را از روی صندلی بلند می‌کند. قهرمان داستان پسربچه‌ای است که با کت و شلوار لی در جنگل با پدربزرگ خود زندگی می‌کند و پدربزرگ در چهره هیچ نشانی از پیری ندارد و تنها موهایش طلایی است.

مادر پسر از لباس ها‌ی امروزی به تن دارد و کلاهی بافتنی به سبک زنان اروپایی در قدیم به سر گذاشته است. ملکه آلیشون از زیر لباس خود بلوزی پوشیده است تا به نوعی پوشش ساق دستش باشد. مجموع این جزئیات از سوی خبرنگاران نیز به عنوان نقدی بر فیلم مطرح شد، اما کارگردان معتقد است لباس‌ها‌یی را به تن بازیگران خود داده که مرسوم است.

استفاده از داستانی تایوانی در جشنواره ایرانی
در عین حال مخاطبان از دقایق ابتدای تماشای فیلم می‌پرسند که ملکه آلیشون کیست؟ و داستان در کجا اتفاق می‌افتد؟ اگر ایرانی است این چه لباس‌هایی است و اگر خارجی است چرا یک ایرانی آن را ساخته است؟ به گفته کارگردان آلیشون درختی سه هزار ساله در تایوان است که به دلیل بی‌توجهی از بین می‌رود و من این موضوع را دستاویز ساخت فیلم برای کودکان کردم تا محافظت از طبیعت و درختان را به آنها تاکید کنم.

اما زمانی که از وی سؤال می‌شود چرا از موضوعی غیر بومی استفاده کرده است، می‌گوید تمام داستان ایرانی شده است و حتی اسامی بازیگران در فیلم همه ایرانی است.

این اظهارات که البته قابل قبول نیست در حالی مطرح می‌شود که سالانه حدود ۱۷ هزار هکتار جنگل در‌ایران از بین می‌رود و مطابق اعلام مسئولان دلیل اصلی آن خطا‌های انسانی است؛ اما کارگردان این فیلم در طول ۱۰ سال اخیرکه مشغول ساخت فیلمی مربوط به از بین بردن درختان بوده است اگر تنها یک بار اخبار داخلی را مرور می‌کرد می‌توانست به جای دستاویز قرار دادن یک موضوع تایوانی از معضلات درختان در داخل کشور فیلم بسازد.

صحنه ها‌ی سفید برفی و قلب زندگی موانا

در عین حال که کارگردان ساخت صرفاً یک موضوع غیر بومی را قبول ندارد در سراسر فیلم او از عناصر و موضوعات انیمیشن‌ها و داستان ها‌ی والت دیزنی استفاده شده است. تا جایی که ملکه آلیشون به پسر کوچک مأموریت می‌دهد که قلب جنگل را از دست شیطان خارج کرده و به جای اصلی خود بازگرداند. اتفاقی که در موانا دیده می‌شود و جالب آنکه حتی رنگ سنگی که قرار است نجات یابد نیز به مانند این انیمیشن سبز رنگ است.

در جایی جادوگر برای ربودن سنگ به شکل پیرزنی به خانه پسر بچه می‌رود و درست مانند جادوگرسیندرلا از او کمک می‌خواهد تا انسانیت او را بسنجد و با مادر پسرک حرف می‌زند. شگفتی سازترین قسمت فیلم به صحنه ها‌ی برش‌خورده فیلم سفید برفی و شکارچی ساخته روپرت سندرز در سال ۲۰۱۲ برمی‌گردد که می‌خواهد جنگل را ترسانک نشان دهد. کارگردان در پاسخ به خبرنگار آنا اذعان کرد که از‌این صحنه‌ها استفاده کرده چرا که دست تنها بوده است.

اما این فرایند طولانی ۱۰ ساله در ساخت و در ادامه بی‌توجهی به‌این واقعیت که مخاطبان این فیلم انیمیشن‌ها‌یی مانند موانا را دیده‌اند و حالا نمی‌توانند این تکرار را بپذیرند، از ضعف‌ها‌یی بود که حتی نحوه انتخاب فیلم از سوی هیئت داوران را نیز زیر سؤال می‌برد و آن‌اینکه آیا هیئت داوران متوجه استفاده از سوژه و صحنه سایر فیلم‌ها در‌این فیلم نبوده‌اند و‌آیا فقر تولیدات در حوزه کودکان به حدی است که هر اثری پذیرفته می‌شود؟

فقر تولید در حوزه کودک

شاید بتوان گفت سینمای ایران بیش از همه بی‌توجه به کودکان بوده است.در سال‌ها‌ی اخیر حرکت‌ها‌یی از سوی فیلم سازان برای ساخت اثر در حوزه کودک دیده می‌شود اما واقعیت ‌این است که همین ‌بی‌دقتی در پرداخت سوژه و ضعف نویسندگی تمامی‌ زحمات کارگردانان را به اثری که کودک نمی‌پسندد تبدیل می‌کند.تا جایی که کودکان‌ایرانی حتی یک قهرمان در فیلم‌ها‌ و انیمیشن‌ها‌ی خود ندارند اما در نمونه‌ها‌ی خارجی تا دلتان بخواهد برایتان اسم می‌برند.

اغلب فیلم و کارتون‌ها‌یی که تولید می‌شود ‌بی‌توجه به دنیای کودک و صرفاً با هدف دریافت تایید است.‌این در حالی است که‌این خطه مملو از افسانه‌ها‌ و اسطوره‌ها‌ی آموزنده است و تنوع اقوام موجب شده‌این تعدد چند برابر شود. داستانی مانند السا و آنا که مشابه آن اسطوره‌ای در بین ترک زبان‌ها‌ است، نمونه‌ای از ‌بی‌توجهی ما به گذشته پربار و استفاده آن ور آ‌بی‌ها است.ملکه آلیشون هرچند با کمک پسربچه در جنگی که چند دقیقه بیشتر به طول نینجامید توانست سنگ زندگی را نجات دهد اما وقتی موفق شد لنز چشمان خود را عوض کرده بود.

موضوعی که از دید یک کودک هم پنهان نمی‌ماند. مانند پدربزرگ که وقتی با دخترش خداحافظی می‌کند موهای براق مشکی خود را از پشت بسته است و به یکباره موی ابرو و سرش طلایی رنگ می‌شود.باشد که ‌این تجربه‌ها‌ ما را به سمت تولیدات بهتر ببرد و کودکان از والدین خود بخواهند که لوازم تحریر فلان قهرمان بومی ‌را برایشان بخرند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته