دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

روایت یک آزاده از اوضاع نامطلوب بهداشتی در زندان‌های رژیم بعث عراق

روایت یک آزاده از اوضاع نامطلوب بهداشتی در زندان‌های رژیم بعث عراق
حسینعلی قادری از آزادگان دوران دفاع مقدس می‌گوید: بعثی‌ها به هر ۱۵ اسیر ایرانی، یک نصفه تیغ می‌دادند تا مو‌های سرمان را بتراشیم. این تیغ کُند می‌شد و پوست سرمان را می‌کند. طوری که برخی از اسرا موقع تراشیدن مو‌های سرشان گریه می‌کردند.
کد خبر : 881087

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، وقتی پای صحبت اسرا می‌نشینیم، از ظلم بعثی‌ها می‌گویند. ظلمی که بی‌نهایت بود. انگار برخی از افسران بعثی بویی از انسانیت نبرده بودند.

یکی از مسائل مهم برای هر انسانی در هر نقطه از کره زمین، رعایت بهداشت است. بعثی‌ها حتی در این مسئله هم به اسرای ایرانی ظلم می‌کردند. از اسارتگاه‌های پُر از شپش گرفته تا زخم‌هایی که عفونت می‌کرد و گاهی اسرا را دچار نقص عضو می‌کرد و حتی برخی بخاطر زخم‌ها و شکنجه‌ها و عدم رعایت بهداشت در غربت به شهادت می‌رسیدند.

«حسینعلی قادری» یکی از آزادگان دوران دفاع مقدس است که از اوضاع نامطلوب بهداشتی  در اردوگاه های رژیم بعث عراق می‌گوید.

هر ۱۵ اسیر با نصف تیغ سرمان را می‌تراشیدیم

در دوره اسارت که بودیم، در اسارتگاه‌ها شپش زیاد بود و باید نظافت بیشتری داشتیم. بعثی‌ها هم به این بهانه ما را اذیت می‌کردند. به طور مرتب باید پتو‌ها را مقابل آفتاب پهن می‌کردیم و تا غروب که یک آفتابی به پتو‌ها بخورند. کم‌کم وضعیت بهداشتی بهتر شد و شپش‌ها کم شدند.

یک دوره‌ای بعثی‌ها برای اسرا تیغ آوردند و گفتند: «مو‌های سرتان را هر دو هفته یک بار با تیغ بتراشید.» این کار‌ها اجبار بود. روز اول آمدند و نفری یک نصف تیغ دادند و سر و صورت را زدیم و مشکل خاصی نداشت. از روز‌های بعد به محض اینکه مو‌های سرمان را تیغ می‌زدیم، بعثی‌ها می‌آمدند و تیغ‌ها را جمع می‌کردند.

روز‌های بعد آمدند و گفتند: «به هر ۱۵ ـ ۱۲ اسیر نصف تیغ می‌دهیم» نصف تیغ برای تراشیدن مو‌های سر ۱۵ نفر خیلی بی‌انصافی بود. اصلا تصورش هم سخت است. نصف تیغ را یک نفر استفاده می‌کرد، تیغ کند می‌شد. از طرفی ۱۵ نفر همین نصف تیغ را استفاده می‌کردند، نه بهداشتی بود و نه اینکه تیغ، تیز بود.

در واقع آن تیغ تبدیل به یک تکه حلب شده بود. برخی از اسرا وقتی سرشان را با این تیغ‌ها می‌تراشیدند، گریه می‌کردند. در واقع تیغ نمی‌زدند با حلب مو‌های سرشان را می‌کندند. اسرا با زور تیغ را روی سرشان می‌کشیدند و گاهی پوست سرشان کنده می‌شد. وقتی تیغ زدن تمام می‌شد، سر‌های همه ما خون‌آلود بود.

یکی دیگر از ظلم‌های بعثی‌ها به اسرا این بود که آن‌ها بعد از تراشیدن مو‌های سرمان، می‌آمدند و تیغ‌ها را جمع می‌کردند. اگر موقع جمع کردن تیغ‌ها نصف تیغ گم می‌شد، کل آسایشگاه می‌رفت زیر شکنجه. به همین خاطر اسرا حواسشان بود که نصف تیغ گم نشود و حتی اگر شکسته باشد، تکه‌هایش را باید تحویل می‌دادیم.

نزدیک به یک سال تا یک سال و نیم با این تیغ‌ها مکافات داشتیم. بعد‌ها دیگر به هر نفری نصف تیغ می‌دادند. البته خبری از آب گرم نبود و باید با آب سرد، سرمان را خیس می‌کردیم که در زمستان، سختی خودش را داشت.

وقت استحمام برای هر اسیر فقط ۵ دقیقه بود

بعد از گذشت حدود یک سال و چند ماه، کم‌کم وضعیت بهداشتی ما بهتر شد. حالا آبی داشتیم و سرویس بهداشتی و حمامی. این را هم برایتان توصیف می‌کنم تا این بهتر شدن را بدانید چطور بود! در هفته یک بار می‌توانستیم به حمام برویم. آن هم با آب سرد. در تابستان می‌شد تحمل کرد، اما در زمستان تا مغز استخوانمان یخ می‌زد.

برای استحمام از شامپو و صابون خبری نبود. فقط ۵ دقیقه فرصت داشتیم که بدنمان را بشوییم. مثلا به هر آسایشگاه که اول‌های اسارت ۶۰ـ ۷۰ نفر بودیم و بعدا تعدادمان در هر آسایشگاه به ۱۲۰ـ ۱۴۰ نفر رسید، فقط نیم ساعت فرصت می‌دادند، حمام بروند و بعد نوبت آسایشگاه بعدی می‌رسید.

باید یک مسئول بطور منظم زمان‌بندی می‌کرد تا همه اسرا بتوانیم از حمام ۵ دقیقه‌ای استفاده کنیم. مسئول حمام به محض اینکه زمان‌مان تمام می‌شد، می‌گفت: «زمانتان تمام شده، بیایید بیرون و نوبت آسایشگاه بعدی است» حالا چه به همه نوبت رسیده بود یا نرسیده بود؛ بالاخره باید آن آسایشگاه بعدی هم از حمام استفاده می‌کرد. این قوانین برای استفاده از دستشویی هم بود. همین عدم رعایت مسائل بهداشتی موجب شد که بیشتر اسرا در اسارت و بعد از بازگشت به ایران دچار بیماری‌های متعددی از جمله بیماری گوارشی شوند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته