دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
گزارش آنا از رونمایی کتاب «چقدر جای تو خالی است»

روایت صادق آهنگران از قطعه معروف «کربلا منتظر ماست بیا تا برویم»

روایت صادق آهنگران از قطعه معروف «کربلا منتظر ماست بیا تا برویم»
حاج صادق آهنگران در آیین رونمایی از کتاب «چقدر جای تو خالی است» و نکوداشت مرحوم ابوالقاسم حسینجانی از چگونگی آماده سازی قطعه معروف «جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم» با شعری از این شاعر فقید گفت.
کد خبر : 880932

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، آیین رونمایی از کتاب تازه انتشار یافته‌ «چقدر جای تو خالی است» اثر مرحوم استاد ابوالقاسم حسینجانی شامگاه جمعه سوم آبان ماه، با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و هنر حوزه ایران فرهنگی با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار به میزبانی گروه بین المللی هندیران برگزار شد.

علیرضا قزوه شاعر و رئیس مرکز شعر و موسیقی و سرود سازمان صدا و سیما با اشاره به تاریخچه مختصری از سیر زندگانی و شخصیت مرحوم حسینجانی بیان داشت: سخن از شاعری است که درد همزاد اوست. شاعری با نام بزرگ ابوالقاسم که حیاتش چونان مراد و سرور خویش محمد مصطفی (ص) از همان اوان کودکی با یتیمی گره خورده بود و از همان ابتدای زندگی، درد و رنج و کار و اندوه، همسایه دیوار به دیوار دلش شده بود. سخن از مردی است که این همه راه را از نوجوانی تا هفتاد و سه سالگی با پای درد و عشق آمد. هیچ وقت سیر نخورد و سیر نخوابید و از اندوه یتیمان خاک دور نماند و گول زرق و برق‌های زندگی را نخورد. مردی از جنس نماز و روزه و زیارت عاشورا و نهج البلاغه و قرآن که ساده لباس می‌پوشید، و ساده اما با تفکر سخن می‌گفت و می‌سرود.

مردی که شبیه خودش بود

وی افزود: مرحوم حسینجانی شخصیتی بود که یادش هنوز با ماست و حرف‌هایش از جنس عشق و شور و سرمستی و تازگی است. مردی که برای هر سخنش پشتوانه‌ای از قرآن و نهج البلاغه و صحیفه داشت و صفحه صفحه نوشته‌هایش لبریز از نور و پاکی بود. آنان که این بزرگ مرد را می‌شناسند ، می‌دانند که او چقدر شبیه خودش بود.

در ادامه حاج صادق آهنگران حماسه‌خوان و صاحب نواهای ماندگار روزهای جبهه و جنگ ضمن عرض تسلیت به مناسبت واقع شدن در ایام نخستین سالگرد رحلت استاد مرحوم ابوالقاسم حسینجانی ، و همچنین عرض تبریک به جامعه ادبی و اهل فرهنگ به مناسبت چاپ کتاب وزین چقدر جای تو خالی است، اظهار کرد: در دوران دفاع مقدس و در جبهه‌ها مداحی‌ها و حماسه خوانی‌ها به سبک سینه زنی و سنتی آن جریان داشت. برای رحلت حضرت امام قطعه «کاروان رفته منزل به منزل» با موسیقی ساخته شد ولی همچنان کار به این شیوه و همراه با موسیقی با اختلاف نظرها و تردیدهایی همراه بود. تا اینکه قطعه «جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم» با شعری از استاد مرحوم حسینجانی ضبط و با استقبال فوق العاده‌ای همراه و گل سر سبد و سرآمد کارهایی از این دست شد.

آهنگران افزود: قطعه «جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم» یک کار کامل بود که هم از حزن می گفت و هم از حماسه، هم از کربلا و آقا امام حسین(ع) می گفت و هم از حضرت زهرا (س) و حضرت زینب(س) و حضرت عباس(ع). ساخت موفق این قطعه تمام تردیدها و اختلاف نظرها را پیرامون ساخت کارهای استودیویی ـ عاشورایی برطرف کرد و راه را برای ادامه و استمرار  آفرینش چنین آثاری هموار کرد.

رضا اسماعیلی شاعر و پژوهشگر ادبی کشورمان در سخنان خود شادروان حسینجانی را شاعری حکیم و دانشور خواند و گفت: استاد حسینجانی برای کلمه و کلام رسالت قائل بود. رسالتی از جنس رسالت پیامبران. هدف او در شعر فاصله گرفتن از «شاعر عادتی» و رسیدن به مرز «شاعر عقیدتی» و «معرفتی» بود. تلاش مقدس او در عرصه شعر پرهیز از «عقل ستیزی» و «عقل گریزی» شاعرانه، و ایجاد تعامل و پیوند بین «عقل و احساس» بود.

اسماعیلی تأکید کرد: ما در آیینه جان سروده های او که رستاخیزی از بیداری ست، سیمای فرهیخته انسانی را به تماشا می نشینیم که از معبر عشق، به سرمنزل «عقل» می رسد و از شجره طیبه «حکمت و معرفت» میوه «دانایی و توانایی» می چیند.

به دنبال رد پای انسان با شبچراغ شعر و شعور 

وی ادامه داد: مولف «حسین، احیاگر آدم» با شبچراغ شعر و شعور به دنبال رد پای انسان بود. انسان اصیل و سربلندی که به مدد انتخاب مسئولانه از زندان های غفلت و عادت و طبیعت سر بر آورده و ردایی از جنس رسالت و تعهد بر دوش دارد.

حسینجانی بر این اعتقاد و باور بود که شعر تنها در التذاذ هنری، سخنوری و صنعت گری خلاصه نمی‌شود، و علاوه ‌بر التذاذ هنری و تحریک احساسات، باید ما را به تفکر شاعرانه و «اندیشیدن» دعوت کند، به رستاخیزی روحی و تحولی انسانی و معنوی.

این پژوهشگر ادبی در پایان اضافه کرد: از منظر اسلام نیز، شاعر آیینی اصیل کسی است که شعرش حاصل جمع «تعهد ادبی» و «تعهد دینی و انسانی» باشد. تعهد ادبی یعنی «چگونه گفتن»، یعنی صورت و ساختار و تکنیک. «تعهد دینی و انسانی» نیز یعنی در کنار چگونه گفتن، به «چه گفتن» بها دادن. یعنی شعرمان محصول تلفیق هنرمندانه «فرم و محتوا» و آمیزه‌ای مقبول از «چگونه گفتن» و «چه گفتن» باشد. یعنی ساختار، تکنیک و مولفه های زیباشناختی را در خدمت و استخدام مضمون و محتوای فاخر و ارجمند در آوردن. یعنی به شعر به چشم هدف «غایی و نهایی» نگاه نکردن، بلکه از هنر شعر به عنوان وسیله‌ای برای ابلاغ پیام‌های انسانی و اخلاقی بهره گرفتن. و استاد ابوالقاسم حسینجانی اینچنین بود.

سید مسعود علوی تبار شاعر در ابتدای سخنان خود به معرفی کتاب مذکور پرداخت و اظهار داشت: کتاب «چقدر جای تو خالی است..» برگزیده‌ای است از آثار مرحوم استاد ابوالقاسم حسینجانی که در نخستین سالگرد رحلت آن مرحوم  از میان یادداشت ها، روزنامه ها، و کتاب‌های ایشان توسط انتشارات شاعران پارسی زبان انتشار یافته است. این کتاب در سه فصل کلی نثرها یا همان یادداشت ها، اشعار، که شامل اشعار کلاسیک و نو است، و کاریکلماتورها ، در قطع رقعی و در ۱۶۸صفحه تدوین و به چاپ رسیده است.

راز مانایی مرثیه «خونخواهی آب»

علوی تبار در ادامه در رابطه با راز مانایی مرثیه «خونخواهی آب» بیان داشت: اشعار و آثار معدودی همیشه قادر هستند در ذهن و در حافظه جمعی طیف وسیعی از مخاطبین و مردمان یک ملت نفوذی ماندگار داشته باشند.  یکی از این آثار به گواهی استقبال عموم اثر معروف «جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم» از زنده یاد استاد ابوالقاسم حسینجانی است.

وی ادامه داد:  این غزل به زیبایی در سال ۱۳۷۲ با آهنگسازی سید محمد میر زمانی، با ناله‌ها‌ی زیر و بم نی و صدای محمد صادق آهنگران همراه شد ، در این کار هارمونی شگفت انگیز مجموعه ی شعر، صدا، و ملودی، یک اثر واحد هنری را خلق کرده که تأثیراتش در عمق جانها نفوذ کرده است. این موسیقی ماندگار عاشورایی، دریچه ای است که از زوایای آن رخداد عاشورای سال ۶۱ هجری در پیش چشمهای فطرت های آگاه قابل مشاهده شده است. طنینش دلها را تهییج و سوز ابیاتش نبض احساسات را به دست گرفته و روح را درگیر و مبتلا ساخته است.

وی در خاتمه تصریح کرد: پذیرش این اثر که برون داد اندیشه و علقه های مذهبی شاعر است در جامعه فرهنگی ما به گونه است که شاخص ترین و آشناترین پیام و شعار دلدادگان حسینی جهت اعلان حضور در راهپیمایی عظیم اربعین، یعنی «کربلا منتظر ماست بیا تا برویم» از آن گرفته شده است.

در ادامه برنامه سید مهدی طباطبایی شاعر و پژوهشگر ادبی غزل «خون‌خواهی آب» را این گونه تشریح کرد: وقتی غزل« خون‌خواهی آب» را می‌خوانیم، احساس‌مان بر این است که بغضی فروخفته از گلوی تاریخ بیرون می‌‌آید و همه را به خویش می‌خواند. جاده و اسب نمادهایی هستند که به‌خودی‌ خود از طلب خبر می‌دهند، امّا شاعر به این حد قانع نیست و دعوتش را بر زبان جاری می‌کند تا تأثیر بیشتری داشته باشد. بر همین اساس، «بیا تا برویم» آوایی می‌شود که نه تا پایان غزل، که تا پایان تاریخ بشر امتداد می‌یابد و کربلا نه یک سرزمین که یک جهان‌بینی است که همۀ مقوله‌ها در آن تفسیر و تعبیر ویژه‌ای می‌یابند. جالب این‌که از همین بیت نخست خارخار «کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا» در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد و او را به این نکته رهنمون می‌شود که کربلا و عاشورا در رگ‌های زمانه ساری و جاری خواهد بود.

طباطبایی با قرائت بیت «ایستاده‌ست به تفسیرِ قیامت زینب؛ آن سوی واقعه پیداست! بیا تا برویم» ادامه داد: تناسب واقعه و قیامت و ایهامی که در واژۀ قیامت دیده می‌شود، بیت را به اوج می‌رساند. از منظری شاعرانه می‌توان گفت که «إذا وَقَعَتِ الواقِعة» یک بار در هستی جلوه‌گر شده است و شاعر که شاهد این ماجراست، همه را به دیدن آن فرامی‌خواند.

«خاک در خون خدا می‌شکفد، می‌بالد!؛آسمان غرقِ تماشاست…بیا تا برویم» آنچه به ما گفته‌اند بی‌ارزشی زمین و ارزیدنی‌بودنِ آسمان است، امّا این‌بار واقعه‌ای در زمین رخ داده که آسمان را نیز محو تماشای خود کرده است و آن بر زمین ریختن خون خداست که شکوفایی زمین را به دنبال خواهد داشت. در این بیت نیز نباید از ایهام بسیار زیبای «خون خدا» و اشارۀ آن به «ثارالله» غافل ماند.

ابوالقاسم حسینجانی؛ فرزند دریا و پرورده دامان کوه 

ایرج قنبری شاعر پیشکسوت، مرحوم حسینجانی را میرزای شعر گیلان و شاعری از نسل سلمان ، رحمدل، و بهمن صالحی دانست و عنوان کرد: او فرزند دریا بود و پرورده دامان کوه . از این‌رو شعر او آمیزه ای از جوشش بود و تپش. برخاستن را از درختان کوهزاد آموخته بود و رفتن را از چشمه‌های دریازاد. ضلاع و ابعاد اندیشه او تنها منصر به شعر نیست او ضمن اینکه شاعری دردمند و بزرگ‌مردی عاشق است در گونه های مختلف ادبی نیز درخششی ممتاز داشته است . نقدهای ادبی ، پژوهش های دینی و معرفتی و تحلیل های اجتماعی اش مبین درک عمیق و نگاه ژرف اندیش اوست .

قنبری ادامه داد: حسینجانی از شمار شاعرانی ست که قلمش همواره در خدمت انسان دردمند معاصر و ارزش های اسلامی و معنوی بود . هیچ گاه دست از مکاشفه بر نمی داشت او حنجره تمام نسل های سوخته و وجدان های بیدار بود . صبورانه اندوه زخم های زمین را به دوش می کشید و فکورانه آن را به قلم می آورد.

حسین کشتکار خواننده بوشهری طی سخنانی بیان داشت: زنده نام استاد ابوالقاسم حسینجانی به یقین از مفاخر و چهره‌های فراموش نشدنی فرهنگ و ادب ایران زمین علی‌الخصوص فرهنگ و ادب عاشورائی است. اشعاری چون «کربلا منتظر ماست بیا تا برویم»، «کنار دل و دست و دریا، ابالفضل» و موارد فراوان دیگری از این قبیل، از جمله آثار پربار و ارزشمند ایشان است که با شور و معرفتی حسینی تا همیشه در دل دلدادگان فرهنگ عاشورائی پژواکی ابدی خواهد داشت.

حسین کشتکار تصریح کرد:  مسلماَ توفیقی است الهی و نگاه ویژه آقا امام حسین(ع) است که کاری همانند «کربلا منتظر ماست» در  گستره‌ای فراگیر، دل‌های دلسوختگان کربلائی را به تسخیر خود درآورده است.

ویژگی‌های چهار گانه‌ کتاب «چقدر جای تو خالی است..»

سید حکیم بینش شاعر افغانستانی  برای دوبیتی های کتاب «چقدر جای تو خالی است..» ویژگی‌های چهار گانه‌ای را برشمرد و عنوان کرد: اولین ویژگی مهم دوبیتی‌های استاد حسینجانی فضای این دوبیتی‌هاست. فضای این دوبیتی‌ها به گونه‌ای است که مخاطب خیلی زود با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کند؛ یک فضای صمیمی و عاطفی که گویا مخاطب هم آن‌ها را تجربه کرده است؛ یعنی مخاطب با شاعر همزاد پنداری می‌کند. ویژگی‌ دوم دوبیتی‌های استاد حسینجانی در کتاب «چقدر جای تو خالی است..» زبان سادۀ آن است. شاعر زبان شعرش را دچار تکلف و دست‌انداز نمی‌کند. زبان شکل طبیعی خود را دارد و بیان به شدت عاطفی است.

زیبا فلاحی پژوهشگر ادبی  گفت: واقعیت آن است که کمتر شاعر ی با شعار خود در کوشش هستی شریک می گردد. رفتن در زندگی با پای حقیقت شرح واقعه ای دیگر از تفاوت با دیگران داشتن است.

ساعده موافق پژوهشگر ادبیات پایداری گفت: استاد ابوالقاسم حسینجانی در آن هنگام که وطن مشغول شکل دادن نهضت انقلاب بود ، کتاب «حسین احیاگر آدم» را منتشر کرد. کتابتی در مورد ثارالله که خاک به سبب وجود او بر خود می‌بالید و او آمده بود تا آدم را برای جهانیان زنده کند، ذچرا که او وارث آدم علیه السلام بود.

در انتهای این نشست غزلی از سعیده حسینجانی برای پدر مرحومشان  استاد ابوالقاسم حسینجانی تقدیم شد:

به مقصد می‌رسد تقدیر روزی زودتر از ما

همیشه عاشقي كردی ولی پرسودتر از ما

همیشه تا زمان بوده زمین بوده همین بوده

تو اما زودتر رفتی تو اما زودتر از ما

به دریا وصل خواهد شد تمام رودها روزی

تو بودی چشمه چشمه صدبرابر رودتر از ما

تماشا بود و دل بود و یقین بود و شهود اما

از آن آبان که آمد، رفت دل مشهودتر از ما

شبی در سعد بعثت چشم واکردم به این دنیا

سعيده خواندی‌ام ای طالعت مسعودتر از ما

به هستت تا ابد ایمان و باور دارم و امروز

نبودت را نبودی نیست؛ بودی بودتر از ما

تو در جغرافيای رازهايت بال واكردی

ندارد صفحه تاريخ جانفرسودتر از ما

نوای نی می آید جاده ها آماده ی راهند

سحر آوازخوانی می‌رسد داوودتر از ما

محمد مهدی عبداللهی

در کوچه باغ خاطره،چشم انتظار بود

مثل نسیم رفت و زمان بی قرار بود

رگبار غم وزید از آنسوی آسمان

وقتی که قلب تنگ زمین در فشار بود

 باران گرفت و چشم فلک لاله پوش شد

همچون گلاب، رونق سنگ مزار بود

پرزد ولی زبان غزل دم گرفت و گفت:

«قاسم» برای اهل ادب، افتخار بود

ابيات ناب او، همه با عشق جان گرفت

آیینه بود عاشق صبح بهار بود

بازاین چه شورش است که در جان

«قاسم» است -

آرى حسينجانىِ جان، محو یار بود

با شور کربلا همه شب نوحه می سرود

الحق برای اهل ولا اعتبار بود

باید سرود زندگی اهل درد را

از او که مثل آینه ای بی غبار بود

اى كربلا! كه منتظر شاعرانه اى

شاعر براى ديدن تو بى قرار بود

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته