دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
نقدی بر فیلم سینمایی «هتل»؛

بخند به روی گیشه، گیشه به روت بخنده!

بخند به روی گیشه، گیشه به روت بخنده!
شاید، صرف اینکه یک کار کمدی بتواند با شوخی‌های کلامی یا طنز موقعیت مخاطبش را سرگرم کند، کار خودش را درست انجام داده است؛ اما گاهی اوقات کمی بدبینی می‌تواند مفید باشد و در این مورد خاص باید به رشد قارچ‌گونه کار‌های کمدی بدبین بود.
کد خبر : 878126

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، این روز‌ها بار اصلی فروش در سینمای ایران بر گردن سینمای کمدی است، سینمایی که در سال‌های اخیر صرفاً روی کاکل چند فیلمساز و چند هنرپیشه چرخیده و همین آثار با توجه به اینکه همیشه به کفِ حداقلی فروش می‌رسند، مورد تایید و مورد نظر سینماداران هستند و به همین دلیل است که می‌بینیم در طول سال همواره دو، سه فیلم کمدی با سر و شکلی شبیه به هم، روی پرده سینما‌ها خودنمایی می‌کنند.

فیلم سینمایی «هتل» یکی از جدیدترین آثار این ژانر است که حالا با عبور از مرز ۱۰۰ میلیارد تومان در فروش گیشه به دومین فیلم تاریخ سینمای ایران پس از «فسیل» تبدیل شد که وارد باشگاه ۱۰۰ میلیاردی‌ها می‌شود، رقمی که شاید در سال‌های خیلی دور یک رویای دست نیافتنی برای اکران محسوب می‌شد؛ اما با توجه به روند تولید فیلم‌های کمدی و البته افزایش قیمت بلیت سینماها، باید از امسال شاهد رسیدن فیلم‌های زیادی به این رقم باشیم.

«هتل» به کارگردانی مسعود اطیابی بازی پژمان جمشیدی، محسن کیایی، ریما رامین‌فر و صدف اسپهبدی در چهل روز اول اکرانش توانست بیش از ۲ میلیون و ۲۳۰ هزار مخاطب را به سینما‌ها بکشاند، رقمی که به نسبت میزان مخاطبان آثار سینمای ایران در سال‌های اخیر عدد قابل دفاعی است و با توجه به پرفروش بودن کار تا به اینجا به نظر می‌رسد همچنان هم باید در انتظار بالاتر رفتن آن باشیم.

بخند به روی گیشه، گیشه به روت بخنده!

«هتل» سرشار از طنز موقعیت

در فیلم جدید مسعود اطیابی شما لحظات فراوانی را می‌بینید که شخصیت‌های اصلی داستان بدون گفتن دیالوگ و فقط با قرار گرفتن در موقعیت‌های خنده‌دار، تماشاگرانشان را با خود همراه می‌کنند. این شاید برگ برنده اصلی «هتل» باشد که برای خنداندن مخاطبش فقط به دنبال شوخی‌های کلامی و اروتیک نرفته (که البته موارد کوچکی وجود دارد) تمرکز اصلی خود را روی موقعیت‌سازی قرار داده است؛ اما چیزی که درخصوص این فیلم کمی مخاطبش را اذیت می‌کند این است که از این تمرکز در زمینه فیلمنامه اصلاً استفاده نشده و «هتل» قصه روان و فیلمنامه مستحکمی ندارد.

این فیلم سبک روایی متفاوتی دارد و به ویژه در نیمه ابتدایی داستان تماشاگر را دائماً با «فلاش بک» و «فلاش فوروارد» سردرگم می‌کند. اما به نظر می‌رسد اطیابی به این نتیجه رسیده که این نوع روایت خیلی هم با فضای فیلمش همخوانی ندارد و هرچه جلوتر می‌رویم دیگر خبری از این سبک نیست و چیزی از گذشته شخصیت‌ها نمی‌بینیم. پایان‌بندی کار هم بیشتر به سرهم‌بندی می‌ماند و بسیاری از خرده‌روایت‌هایی که در دل همین قصه نیم‌بند مطرح می‌شود، بدون پرداخت درستی رها می‌شود. انگار که خود فیلمساز هم می‌دانسته مخاطب از او انتظار ویژه‌ای ندارد و قرار نیست با یک پایان‌بندی ویژه کارش را به اتمام برساند.

صرفا برای خنده!

زمانی که تئاتر‌های کمدی در سال‌های اخیر رونق گرفته بود، برخی بر این باور بودند که گرایش بیش از اندازه مخاطبان به سمت این دسته از آثار نمایشی، باعث کمرنگ شدن آثار هنری بر صحنه‌های تئاتر می‌شود و کم کم سالن‌های کمدی به مقصد اصلی تئاتردوستان تبدیل می‌شود؛ اما عملاً این اتفاق رخ نداد، این درست است که تئاتر‌های کمدی همواره پرطرفدار است و معمولاً هم اکثر آن‌ها با اقبال عمومی به روی صحنه می‌رود؛ اما گسترش این آثار لطمه چندانی به هنر تئاتر ایران نزد و همچنان سالن‌های اصلی نمایش کشورمان در اختیار آثار فاخر و قابل احترام است.

شیوع عجیب و غریب فیلم‌های کمدی با محتوایی شبیه به هم که صرفاً بازیگران ثابتی را بین خود جابه‌جا می‌کنند (کارنامه هنری پژمان جمشیدی، محسن کیایی، احمد مهرانفر، نازنین بیاتی، بهرام افشاری، امیر جعفری و بازیگرانی از دست را مرور کنید تا ببینید در همین پنج سال گذشته چند فیلم کمدی با حال و هوایی شبیه به هم داشتند) این باب را برای برخی دوستداران سینما باز کرد که این فیلم‌های کمدی شرایطی شبیه به نمایش‌های کمدی را به وجود آورده‌اند و نباید نگران رشد آن‌ها در سینمای بدنه بود. طبق این تئوری تماشاگرانی که صرفاً به دنبال خندیدن هستند و داستان فیلم، کارگردانی و دیگر ریزه‌کاری‌های هنری برایشان اهمیت چندانی ندارد، مخاطبان اصلی این آثار هستند.

اگر خوشبینانه به این ماجرا نگاه کنیم، شاید این نظریه قابل پذیرش باشد و در نهایت به این برسیم که کمتر کسی از یک فیلم کمدی انتظار بالایی دارد و صرف اینکه یک اثر بتواند با شوخی‌های کلامی یا طنز موقعیت مخاطبش را سرگرم کند، کار خودش را درست انجام داده است. اما گاهی اوقات کمی بدبینی می‌تواند مفید باشد و در این مورد خاص باید به رشد قارچ‌گونه کار‌های کمدی بدبین بود، چون در این میان چند عنصر دیگر وجود دارد که می‌تواند شرایط را با آنچه که در تئاتر کشور گذشت، متفاوت کند.

بخند به روی گیشه، گیشه به روت بخنده!

از سینماداران پولکی تا شکاف در جان سینما

اولین گروه تاثیرگذار در این میان سینماداران هستند. در طول سال‌های اخیر کار‌های کمدی به واسطه فروش بالایی که داشتند پرچمداران سالن‌های اصلی سینما در سراسر کشور بودند و کمتر پیش آمده که یک فیلم غیرکمدی مثلا چند هفته یا چند ماه به عنوان فیلم اصلی اکران در سینما‌ها حضور داشته باشد. (مگر فیلم‌های برخی از ارگان‌ها و سازمان‌ها که در سینما‌های خودشان فیلم اصلی اکران بودند) سینمادار وقتی می‌بیند با اکران یک کمدی هرچند ضعیف و بی‌کیفیت می‌تواند به حداقل فروش برسد، برخی سانس‌ها سالن را پر کند و به کسب و کار خود رونقی دهد، چرا باید ریسک کند و این قبیل فیلم‌ها را با آثار اجتماعی، اکشن، درام و... جابه‌جا کند؟

عنصر بعدی گرایش فیلمساز‌ها به سمت ساخت آثار کمدی است. در حال حاضر شرایط در سینمای ایران به گونه‌ایست که چند کارگردان جریان اصلی را در دست گرفته‌اند و سالی دو سه فیلم می‌سازند و رقم‌های نجومی و میلیاردی به جیب می‌زنند. فیلمساز‌هایی مثل مسعود اطیابی و کریم امینی که حتی در برخی از ایام سال دو فیلمشان به صورت همزمان به روی پرده بوده از این دست کارگردان‌ها هستند، افرادی که یک سیستم برنده را به دست آورده‌اند و تا سینما را با آن سیستم ناک اوت نکنند، دست از ساخت فیلم کمدی (با بازیگران یکسان و لوکیشن‌های خوش رنگ و لعاب خارجی و داخلی) برنمی‌دارند.

در طول سال‌های اخیر بسیاری از فیلمسازان قدیمی و خوش سابقه در زمینه ساخت آثار اجتماعی خوش ساخت یا دست از فیملسازی کشیده‌اند یا فیلم‌هایی ساختند که با وجود داشتن حداقل‌های هنری، نتوانستند از پس کمدی‌ها بربیایند. در این میان نباید از ممیزی‌های سنگین و وجود شکاف عمیق در جامعه سینمای ایران نیز غافل شد. کمتر کسی است که اخبار و شرایط موجود در سینمای ایران در دو سه سال گذشته را مرور کرده باشد و به وجود این شکاف (که روز به روز عمق آن بیشتر هم می‌شود) اذعان نداشته باشد. دودستگی موجود در سینمای ایران بسیاری از چهره‌های هنری را به انزوا کشانده و مسیر را برای کسانی هموار کرده که شاید در شرایط عادی، فرصت چندانی برای عرض اندام نداشتند و نمی‌توانستند خود را از زیر سایه بزرگان هنر هفتم بیرون بکشند.

شبکه نمایش خانگی و دزدیدن ستاره‌ها

کوچ آرتیست‌های مطرح به شبکه نمایش خانگی نیز می‌تواند یکی دیگر از دلایل کم رونق شدن سینما و به تبع آن پرفروش شدن فیلم‌های کمدی باشد. نگاهی به سریال‌های پلتفرم‌های آنلاین در یکی دو سال گذشته بیاندازید و ببینید که بازیگران و کارگردان‌هایی که آثاری در این ایام داشتند، چه نام‌های بزرگی بودند، نام‌هایی که حتی مدتی است در جشنواره فجر نیز خیلی از آن‌ها را نمی‌بینیم.

در میان بررسی عوامل اقبال آثار کمدی می‌توان سهمی هم برای مخاطبان در نظر گرفت، اما بی‌انصافی است اگر با عباراتی مثل «ذائقه مخاطب» و «فیلم‌های مخاطب پسند» پرفروشی این قبیل آثار را به گرایش تماشاگران سینما نسبت دهیم. در طول سال‌های اخیر که همیشه فیلم‌های کمدی پرچمداران فروش سالیان سینما‌ها بودند، هر وقت یک یا چند فیلم اجتماعی خوش ساخت به نمایش درآمده، مردم از آن استقبال کردند و در باجه‌های بلیط‌فروشی برای آن صف بسته‌اند. پس نباید به واسطه پرفروش‌تر بودن فیلم‌های کمدی به این نظریه دلخوش بود که، چون مردم به این آثار اقبال بیشتری دارند، سینمای ایران نیز ناچار به سمت ساخت کمدی‌های بفروش رفته است. مثال‌های نقض در این زمینه بسیار زیاد است، مخاطبان سینمای ایران بار‌ها نشان دادند که سره از ناسره را خوب تشخیص می‌دهند و می‌توانند با حمایت از یک فیلم خوب آن را در میان آثار پرفروش سال قرار دهند، اتفاقی که به کرات شاهد آن بودیم.

در چنین شرایطی است که باید نگران حال و روز سینمای ایران بود، سینمایی که ستارگانش را قتل، خودکشی، بیماری، اختلاف نظر، یا مهاجرت از او گرفته و حالا در دستان کسانی قرار گرفته که از هنر هفتم فقط پول آن را می‌بیینند و به دنبال شکستن رکورد‌های چند صد میلیاردی هستند تا جیبشان تپل‌تر از قبل شود.

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته