دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

«خیمه ماهتابی» به شهادت دردانه سیدالشهدا رسید

«خیمه ماهتابی» به شهادت دردانه سیدالشهدا رسید
داستانِ نوجوان «خیمه ماهتابی» با محوریت اتفاقات واقعه عاشورا از زبان خیمه حضرت زینب (س) نوشته فاطمه‌سادات موسوی و با تصویرگری لیلا تیموری‌نژاد توسط نشر شهید کاظمی منتشر شد.
کد خبر : 864643

به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، داستانِ بلند «خیمه ماهتابی» نوشته فاطمه‌سادات موسوی توسط نشر شهید کاظمی منتشر شده است.

این کتاب در هفتادوشش صفحه نگارش شده و دو خط داستانی هم‌زمان دارد؛ یک خط فانتزی و یک خط تاریخی. در خط فانتزی قهرمان داستان که خیمه‌ای با توانایی‌های خاص و شگفت‌انگیز است، معرفی می‌شود. خیمه صدا‌های روی زمین و زیر زمین را می‌شنود، اتفاقات اطرافش را می‌بیند و بسیار فضول و حواس‌جمع است. همین ویژگی‌های قهرمان باعث می‌شود خیمه این قابلیت را داشته باشد که مخاطب را به سفر تاریخی و پرماجرایی ببرد که به سرزمین کربلا ختم می‌شود.

جهانی که نویسنده در داستان خلق کرده متناسب با کودکان و نوجوانان است. سبک داستان‌پردازی این کتاب قدرت آن را دارد که ذهن مخاطب را قلقلک بدهد و با نثری خودمانی و روان او را همراه کند. خواننده به دنبال سرنوشت خیمه و اتفاقاتی که در انتظارش هست می‌رود. سفر به کجا ختم می‌شود؟ داستان صاحب خیمه چیست؟ قدرت‌های خیمه چطور به کمکش می‌آیند؟ چه چیزی در انتظار کاروان است؟

«خیمه ماهتابی» ده فصل دارد و در ده روز اول محرم، احوالات کاروان امام حسین علیه‌السلام را برای نوجوانان روایت می‌کند. داستان از سرپیجی اسب امام حسین علیه‌السلام شروع و به مجالس روضه امروزی ختم می‌شود. کتاب علاوه براینکه رسالت روایتگری دارد؛ اما قرار نیست در تاریخ متوقف شود. تحول خیمه و قدرت‌هایش باعث اتفاقاتی می‌شود که کودکان نسل‌های بعدتر هم امکان همذات‌پنداری با قهرمان را دارند.

لیلا تیموری‌نژاد تصویرگری کتاب را برعهده داشته و توانسته با طراحی حرفه‌ای و ظریفی، حال‌وهوای ملموس‌تری برای رده‌سنی «ب» و «ج» خلق کند. این کتاب به تمام کودکان و نوجوانانی که علاقه‌مند به داستان‌های ماجراجویی و تاریخی توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب آمده است: «من یک خیمه هستم؛ اما نه یک خیمه معمولی. کمی کنجکاو هستم و خیلی خیلی حواس‌جمع. نخی که با آن درست شدم به من قدرت‌های شگفت‌انگیزی داد. یک جور‌هایی شبیه آدم‌ها شدم. «خانم زینب» صاحبم، اسمم را گذاشت «ماهتابی». هر وقت اسم ماهتاب یادم می‌آمد، نخ‌هایم درخشان‌تر و براق‌تر می‌شدند، مثل ماهتابی که توی آسمان برق می‌زند و همه جا را پر از نور می‌کند. آماده‌اید داستان خانواده‌ای که با آن‌ها به سفر پرماجرایی رفتم را برایتان بگویم؟! شک ندارم خوشتان می‌آید.»

علاقه‌مندان برای مشاهده و تهیه این کتاب ارزشمند، می‌توانند از وبگاه من و کتاب manvaketab.ir و همچنین از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه کنند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته