دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

مصطفی زمانی: بازیگران پیچیدگی سیاست را دوست دارند

مهربانو ابدی‌دوست در ویژه‌نامه نوروزی روزنامه فرهیختگان به بهانه سریال خانگی «شهرزاد» با مصطفی زمانی بازیگر این سریال گفت‌وگو کرده است.
کد خبر : 73476

به‌گزارش گروه فرهنگی آنا متن این گفت‌وگو به شرح زیر است:


یک دهه پیش فرج‌الله سلحشور، مصطفی زمانی بازیگر را با سریال چهل‌وپنج قسمتی «یوسف پیامبر» به مخاطبان تلویزیون و سینمای ایران معرفی کرد. از آن تاریخ تا به امروز این بازیگر دهه شصتی متولد فریدونکنار در بیش از 20 فیلم سینمایی بازی کرده است، اما هیچ‌وقت آن محبوبیت سریال «یوسف پیامبر» دوباره برایش تکرار نشد تا اینکه حسن فتحی برای نقش فرهاد در سریال شبکه خانگی شهرزاد به سراغش رفت و یک بار دیگر مصطفی زمانی مزه محبوبیت و شهرت میلیونی را چشید. مصطفی زمانی که این روزها برای همایون اسعدیان در فیلم «یک روز خوب» نقش یک خبرنگار را بازی می‌کند، خودش معتقد است سختگیری‌های زیادی برای انتخاب نقش‌هایش داشته است. با او در پشت صحنه فیلم جدیدش که اتفاقا در تحریریه روزنامه «فرهیختگان» فیلمبرداری می‌شد، به گفت‌وگو نشستیم.


جذابیت نقش خبرنگار در فیلم «یک روز خوب» چه بود که توجه شما را جلب کرد؟


اول از همه وجود همایون اسعدیان. فیلمنامه‌ای که من خواندم قصه‌ای داشت که حتما یک اتفاق خیلی ویژه نباید برایش می‌افتاد. باید بگویم معضلی که به‌عنوان یک بازیگر ممکن است با آن مواجه ‌شوم، این است که اصلا افراط و تفریط را در نقش‌ها نمی‌فهمم؛ یعنی احساس می‌کنم دنیای واقعی یک مقدار طبیعی‌تر از چیزی است که روی پرده اتفاق می‌افتد. یعنی آدم‌ها این‌قدر المان‌ها و نشانه‌های خاص خودشان را ندارند. مخاطب غالب فیلم‌های ما آدم‌های معمولی جامعه هستند و باید آنها را خوب روایت کنیم. بیشتر نقش‌های فعلی سینمای ایران یا معتادند یا عاشق. اما نقش من در فیلم همایون اسعدیان هیچ‌یک از اینها نیست. نقش یک روزنامه‌نگار است. یک آدم از طبقه متوسط جامعه که هر روز یک قصه‌ای و مشکلی دارد. برای من جذابیت این نقش این بود که هیچ‌چیز ویژه‌ای نداشت.


در این چند سال احتمالا با خبرنگاران زیادی روبه‌رو شده‌اید. می‌خواهیم بدانیم با توجه به برداشتی که از این ملاقات‌ها داشته‌اید، چه چیزی را به نقشتان اضافه کرده‌اید؟


اطرافیان و روزنامه‌نگاران به دلیل اینکه بیشتر با تئوری سر و کار دارند، گاهی یادشان می‌رود که جانب انصاف را در نقدشان رعایت کنند. آنها از دور دستی بر آتش دارند. نوشتن و خواندن اساسا در هر حوزه‌ای مستلزم این است که شما باید موقعیت را شبیه‌سازی کنید. بعضی‌وقت‌ها نقد‌هایی را می‌بینم که خیلی شخصی است؛ نقد تخصصی کم داریم. ولی بعضی‌مواقع نقد‌ها سلیقه‌ای است، یعنی بدون اینکه شما در جهان‌بینی آدم‌ها بتوانید دخالتی بکنید، آنها را نقد کنید. در این هفت‌هشت سالی که در سینما و تلویزیون کار می‌کنم، حوزه نقد را هم رصد کرده‌ام. آدم‌های بسیار باسوادی که در حوزه نقد بوده‌اند، به دلیل اینکه اصلا موقعیت‌های مالی ویژه نداشته‌اند، کارشان را کنار گذاشته و به کارهای دیگری مشغول شده‌اند. ولی امروزه با خبرنگارهایی مواجه هستیم که می‌خواهند منتقد هم باشند. این دو مقوله، دو دنیای متفاوت دارند. خبرنگارها اغلب مساله روز و لایه‌های سطحی جامعه را در مصاحبه‌هایشان دنبال می‌کنند. وقتی خبرنگار هم دغدغه سطح جامعه را دارد و هم می‌خواهد آن را به عمق و ریشه فرهنگی نسبت دهد، خیلی مایل به مصاحبه با چنین خبرنگاری نیستم. اساسا مشخص نیست حوزه‌ای که اغلب‌شان می‌خواهند راجع‌به آن گپ بزنند، چیست. تکلیف‌شان با خودشان هم معلوم نیست. این دسته از خبرنگاران من را متقاعد می‌کنند که مصاحبه نکنم. بعضی از منتقدانی که با من مواجه می‌شوند، آنهایی هستند که دوست دارند جایگاه من را داشته باشند و ندارند. با این خبرنگاران هم نمی‌توانم مصاحبه بکنم. آنها درواقع به‌ دنبال به‌دست‌آوردن جایگاه تو هستند و نه کار نقد و نقادی و پرسشگری.


به خاطر همین موضوع بود که بعد از بازی در سریال یوسف مصاحبه نکردید.


من هم با خودم خلوت می‌کنم و می‌بینم به اندازه‌ای که باید، مصاحبه کرده و حرف زده‌ام. به اندازه‌ای که لازم بوده است مصاحبه کرده‌ام و فکر می‌کنم توانسته‌ام تاثیر داشته باشم.


وقتی شما به کرات دیده می‌شوید و طرفدار دارید، به همان اندازه هم مخاطبان تمایل دارند مصاحبه‌هایتان را بخوانند.


مردم خیلی چیزها را دوست دارند که اشتباه است. من حاضر نیستم به خاطر تمایل مخاطبان دائما مصاحبه کنم. آن هم وقتی پرسش‌ها تکراری باشد و بخواهند بفهمند که مثلا چطور شد برای یک نقش انتخاب شدم. هنوز بعد از آن همه سال وقتی به من می‌رسند می‌خواهند همین را بپرسند. آنها می‌خواهند بفهمند چطور این نقش را بازی کرده‌‌ام و من باید درباره خوب یا بد شدن اجرای نقشی حرف بزنم که قبلا با مردم گپ زده‌ام. من نمی‌توانم همان چیزی را توضیح بدهم که در هنگام اجرا به آن رسیده‌ام. تلاشم را کرده‌ام تا نقش را دربیاورم و الزاما همیشه نمی‌توان توضیح داد که چطور این فرآیند اتفاق افتاده است. یک فیلمنامه‌ای را خوانده‌ام و با توجه به دریافت‌هایم به نقش رسیده‌ام. اما شاید نتوانم این فرآیند را توضیح بدهم. حرف زدن درباره لحظه‌ای که یک نقش را می‌فهمی هم کار راحتی نیست. دلم هیچ‌وقت نمی‌خواست سوار آن موجی شوم که مردم خیلی خوششان می‌آمد. اینها هزینه‌هایی است که دائم دارم پرداخت می‌کنم.


برای همین نقش‌هایتان را با وسواس انتخاب می‌کنید، با توجه به اینکه شنیده‌ام پیشنهاد بازی نیز زیاد دارید؟


اعتقادی ندارم چه چیزی خوب است. ولی تجربه و جهان‌بینی آدم‌ها را که می‌بینم می‌توانم تشخیص دهم که چه چیز بد است. من فقط فیلمنامه‌هایی را کار نکرده‌ام که مطمئن بودم خیلی بد است، وگرنه من هیچ‌وقت نتوانستم تصمیم بگیرم و بفهمم که این فیلمنامه خوب است. سه تا چهار سال اخیر معضل اقتصادی در سینما خیلی زیاد بود و فیلم‌ها اکثرا سفارشی بودند یا اینکه سفارش بخش خصوصی بودند که آنها هم برای گیشه بود. ما هم برای اینکه آن وسط له نشویم سعی کردیم کار خیلی بد نکنیم.


شما کارتان را با بازی در سریال «یوسف پیامبر» شروع کردید و ناگهان تبدیل به چهره‌ای پرطرفدار شدید. از سال 83 زمان پخش این سریال تا سال 88 در هیچ فیلم یا سریالی بازی نکردید. تا انتخاب بعدی‌تان که بازی در فیلم «آل» بهرام بهرامیان بود، مدت‌ها طول کشید تا به سینما بیایید. از آن تاریخ تا به امروز در چیزی حدود 20 فیلم بازی کرده‌اید که اغلب هم نقش‌های فرعی هستند. مثلا در فیلم «خط ویژه» مصطفی کیایی. چه اتفاقی افتاد که این نقش‌ها را انتخاب کردید؟


واقعیت این است که من در «خط ویژه» پیشنهاد نقش دیگری داشتم. به کارگردان گفتم من می‌خواهم این نقش را بازی کنم؛ او گفت این نقش برای تو چیزی ندارد. گفتم من برای اولین‌بار می‌خواهم این نقش را بازی کنم. دلم می‌خواهد نقش‌هایی را بازی کنم که هیچ پیش فرضی از قبل درباره آنها ندارم. دوست دارم یک‌سری از آدم‌های معمولی را خوب بازی کنم. این چیزی است که من چند سالی است دنبالش هستم و دارم تلاش می‌کنم به بهترین نحو ممکن یک آدم معمولی را بازی کنم. دوست دارم نقش‌هایی را که بازی می‌کنم بی‌مزه نشود و در عین حال یک حالت افراطی هم پیدا نکند.


موافقید که بعد از بازی در این سریال می‌توانستید به یک چهره شاخص تبدیل شوید و در کار‌های خیلی بهتری بازی کنید؟


بله. نقش‌هایی بودند که مخاطب عام بیشتر از آن لذت می‌برد، اما نه به این معنی که خودم راضی باشم.


یعنی از شهرت بدتان می‌آید و دوست ندارید ستاره شوید؟


در فرهنگ ما ستاره شدن هم سخت است، هم راحت. چون هیچ مسیر خاصی ندارد. ستاره شدن زمانی برایم ارزش دارد که خودم برای آن برنامه‌ریزی کنم.


شده در فیلمی دیده شده باشید، اما راضی نباشید؟


بله. فیلم «بوی گندم». برای این فیلم تجاری، عکس‌های من را به تمام در و دیوار چسباندند. هر کجا می‌رفتم عکس خودم را به در و دیوار می‌دیدم. به کارگردانش گفتم جایی که می‌خواهی دیده شوی تو را نمی‌بینند و جایی که نمی‌خواهی دیده شوی، بسیار دیده می‌شوی.


از سال 1388 به بعد تقریبا هر سال چند فیلم بازی کرده‌اید و این روند همین‌طور که به جلو می‌آیید، کمتر می‌شود و نقش‌هایتان هم کوتاه‌تر است. علتش چیست؟


هفت‌هشت فیلم بازی کردم که خودم هم از این نقش‌ها راضی بودم. از یک جایی تصمیم گرفتم به خودم استراحت بدهم. بعد از «جیب بر خیابان جنوبی» بود که این اتفاق افتاد. فیلمی بود که دوستش نداشتم. تجربه اصلا خوبی برایم نبود. آن فضای کاری را دوست نداشتم. یک استراحت چندماهه به خودم دادم تا بفهمم که آیا در این مسیر جدیدی که انتخاب کرده‌ام حوصله کارکردن دارم یا نه. خیلی برایم اهمیت ندارد که دیگران درباره بازی و کارم چه می‌گویند. ولی خیلی وقت‌ها هم پیشنهاد‌هایی که به شما می‌شود، برای پیشنهاد‌دهنده اهمیت دارد که دیگران راجع‌به شما چه می‌گویند. باید با این معضل کنار بیایید و ببینید شجاعت این را دارید یا نه. از آنجایی که شجاعت هیچ‌کاری را نداشتم، راهی جز این نداشتم که به خودم استراحت بدهم و چندوقتی پیشنهادی را قبول نکنم.


زمانی که برای نقش یوسف انتخاب شدید چه‌کار می‌کردید؟


در حال تحصیل بودم. لیسانسم را سال 84 گرفتم. ورودی سال 88 برای فوق لیسانس در رشته مدیریت تکنولوژی صنعتی هستم. سه سال است که وقت نداشتم پایان‌نامه‌ام را انجام بدهم. از آن طرف هم منصفانه ندیدم که پایان‌نامه‌ام را بخرم یا به کسی سفارش دهم که بنویسد. حالا نمی‌دانم با توجه به قوانین دانشگاه آزاد اسلامی بعد از چند سال اصلا قبول می‌کنند ادامه بدهم یا نه. قبول هم نکنند به همین مدرک لیسانسی که دارم، اکتفا می‌کنم.


درس خواندن چه تاثیری در هنر بازیگری دارد. خیلی‌ها معتقدند که هنر اکتسابی است.


دانشگاهیان معمولا قشر به‌روز اجتماع هستند. یکی از اتفاقات خوبی که با دانشگاه آزاد اسلامی افتاد این بود که امکان تحصیل را برای همه فراهم کرد. اتفاق خیلی خوب دیگری که با دانشگاه آزاد اسلامی افتاد نیز این بود که کیفیت فرهنگی اجتماع بالا رفت. به نظر من دانشگاه آزاد اسلامی در بالا بردن کیفیت فرهنگی جامعه بیشتر نقش داشته است تا به لحاظ علمی. از نظر علمی به این مجموعه دانشگاهی نقد وارد است. بعضی دانشگاه‌های شهرهای بزرگ ما کیفیت علمی‌شان بالاست، اما خیلی از شهر‌های کوچک ما دانشگاه آزاد اسلامی دارند و کلا استادان در حوزه علمی بزرگی فعالیت نمی‌کنند. دانشگاه آزاد اسلامی باعث رشد فرهنگی قشر جوان ایران شد.


در سریال شهرزاد نقش شما با سیاست آمیخته شده است. خودتان هم دغدغه‌های سیاسی دارید؟ سیاست چقدر برایتان مهم است؟


مردم ایران مخصوصا جوانان سیاسی هستند و اگر بازیگری چیزی از سیاست نداند، جامعه را نمی‌شناسد. تصمیماتی که سیاستمداران در این مملکت می‌گیرند بر زندگی افراد بسیار تاثیر‌گذار است. حوزه سیاست یک پیچیدگی جذابی دارد که اساسا ما بازیگران این پیچیدگی را دوست داریم. البته ممکن است این تمایل را پنهانش کنیم. اما باید اینها را بشناسیم؛ ما اصلا بازیگر شده‌ایم تا شخصیتی را بازی کنیم که عینیت ندارد و طوری ایفای نقش کنیم که شما بگویید این شخصیت وجود داشته است. یعنی باورش کرده‌اید. بنابراین ما باید دروغی را باورپذیر کنیم. سیاستمداران کار خودشان را می‌کنند، ما هم در سینما با بازی در نقش‌شان، مچ آنها را می‌گیریم.


شهرزاد را چند ماه کار کردید؟


9 ماه درگیر شهرزاد بودیم.


آیا کارکردن در سریال باعث شد در سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر حضور نداشته باشید؟


بعد از آن هم بلافاصله فیلمی را کار کردیم به نام «آهای عبدالحلیم» به کارگردانی احسان عبدی‌پور. مثل اینکه هیات داوری جشنواره فیلم فجر متقاعد نشد این فیلم را برای بخش سودای سیمرغ انتخاب کند. اولین سالی بود که دوست داشتم بروم هر بیست‌ودو فیلم را تماشا کنم و ببینم با سلیقه هیات‌داوری چقدر اختلاف دارم. بعد از این همه سال متوجه نشده‌ام که سلیقه داوران چگونه است و انتخاب‌ها چگونه انجام می‌شود. البته برای خودم راه یافتن به جشنواره زیاد مهم نبود، ولی دوست داشتم کار عبدی‌پور در جشنواره دیده شود.


هم‌اکنون که جایزه‌ها را دیدید کنجکاوتر نشده‌اید؟


نه. قبل از جشنواره همه می‌دانیم که چه اتفاقی دارد می‌افتد. خیلی از اتفاقاتی که در حوزه سیاست می‌افتد، برای شما شک‌بر‌انگیز نیست؟ هست. چون شما به‌عنوان یک خبرنگار خیلی چیزها را می‌دانید. ما هم در سینما همین‌طورهستیم. تقریبا خیلی چیزها را از قبل می‌دانیم. منتظر می‌مانیم تا فیلم‌ها اکران شود، بعد قضاوت کنیم.


شما در سریال شهرزاد هم نقش روزنامه‌نگار را بازی می‌کنید.


ولی این دو نقش کاملا با هم فرق دارند.


چه فرقی؟ و خودتان چقدر سعی کرده‌اید که دوباره فرهاد سریال شهرزاد را در سینما تکرار نکنید.


نظر شخصی من این است که بازی در سینما با بازی در سریال کاملا متفاوت است. سریال یک نوع کلی‌ گویی و کلی‌ بازی کردن دارد. شما فرصت زیادی دارید تا یک شخصیت را بازی کنید. در این زمان طولانی می‌توانید خیلی از اتودها را آنجا بزنید و اشتباهات‌تان خیلی سنگین تمام نمی‌شود. اما در سینما این فرصت را ندارید. در سینما جزئیات بیشتر از سریال دیده می‌شود و همین باعث می‌شود که برای بازی در سینما ریزبین‌تر باشی. البته باید زمان رسیدن به این جزئیات را داشته باشی که خیلی وقت‌ها این مجال برای بازیگر فراهم نیست.


چه شرایطی باید فراهم شود؟


سینما و بازیگری فرهنگی است که زیاد قدیمی نیست و آن‌چنان با فرهنگ ما عجین نشده است. سینما فرهنگ جدیدی با خودش می‌آورد. از سوی دیگر فیلترهای زیادی وجود دارد که تو نمی‌توانی هرآنچه باید و شاید بگویی. برای همین است که وقتی دیالوگ‌های یک نقش را می‌گویم، فکر می‌کنم انگار دیالوگ‌های یک آدم غریبه است. در صورتی که باید مقداری این فیلترها برداشته شود و راحت‌تر بتوانیم حرف بزنیم؛ به‌طوری که همان نقش و شخصیت و آدم در جامعه حرف می‌زند.


این فیلتری که شما از آن می‌گویید بعضی اوقات در فیلم‌هایی برداشته شده است. مانند فیلم«ابد و یک روز».


ما در بستر جامعه‌ای که زندگی می‌کنیم، هیچ وقت با استثنائات نباید کنار بیاییم. «ابد و یک روز» یک اتفاق است. یک کارگردان جوان ظهور کرده است و معلوم نیست بعدها چه سرنوشتی پیدا کند و چه محدودیت‌هایی سر راهش قرار بدهند. کماکان که همین فیلم نیز دارد به‌شدت از طرف جناح محدود‌کننده سرکوب می‌شود. واکنش‌ها هم به این اتفاق از همان زاویه‌ای است که فیلتر کمتری داشته است. در سینما باید شرایطی را فراهم کنیم که فیلم‌های از جنس «ابد و یک روز» یا امثال آن به یک استنثا تبدیل نشود و بشود قاعده و هر سال پنج تا 10 فیلم از این دست داشته باشیم. در هر سالی یکی از این پدیده‌ها داشته‌ایم که بعد محو شده‌اند یا کارهای بهتری از فیلم‌های خوب‌شان نساخته‌اند. باید شرایطی فراهم شود که فیلمساز در بستری عادی و معمولی بتواند به چنین موقعیتی دست یابد، نه اینکه برای به‌دست‌آوردن این جایگاه بجنگد.


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته