دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
16 شهريور 1399 - 12:33
یوسفی در گفتگو با آنا مطرح کرد؛

کارکردهای معلمی و مدارس متناسب با چشم‌انداز آینده آن‌ها

یک مدرس دانشگاه فرهنگیان به کارکردهای معلمی و مدارس متناسب با چشم‌انداز آینده آن‌ها پرداخت.
کد خبر : 512111
7630365459606032495.jpg

به گزارش خبرنگار حوزه آموزشی و پژوهشی گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، آموزش و پرورش یکی از مقوله‌های مهم کشور است که مسئولان باید نسبت به سند تحول بنیادین آموزش و پرورش اهتمام ویژه‌ای داشته باشند و بند به بند آن را عملیاتی کنند.
یکی از موضوعات مهم وزارت آموزش و پرورش، آموزش دادن صحیح به دانش‌آموزان در شرایط مختلف کشور است تا فرزندان این مرز و بوم آینده‌ای درخشان برای کشور به ارمغان بیاورند. برای جویا شدن از کارکردهای معلمی و مدارس متناسب با چشم‌انداز آینده آن‌ها با علیرضا یوسفی، مدرس دانشگاه فرهنگیان بوشهر دارای دکتری رشته برنامه‌ریزی درسی به گفتگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
آنا: درباره کارکردهای معلمی و مدارس متناسب با چشم‌انداز آینده آن‌ها توضیح دهید.
یوسفی: هم‌اکنون شاهد تغییرات روزافزونی در حوزه اقتصادی، سیاسی و... هستیم، به‌طور مثال جنگ میان قدرت‌های بزرگ شرق و غرب مانند چین و آمریکا بالا گرفته و از لحاظ مذهبی عده‌ای حرف از شواهد آخرزمانی می‌زنند و از منظر جامعه‌شناسی و روانشناسی همه خبر از دگرگونی بزرگی دارند به‌طوری‌که در حال ورد به تغییرات شدیدی می‌شویم که همه کاسه چه کنم دست گرفته‌اند.



در این فضا دانستن و پیش‌بینی آینده بسیار مهم است و اهمیت این مبحث به این است که قرار است چشم‌اندازی برای آینده ترسیم کنیم. براین اساس چهار حوزه که در آن‌ها تغییرات بسیار شدید است را برشمرده و با بررسی مولفه چهارم به‌نام آموزش با هم بررسی خواهیم کرد که ببینیم چه آینده‌ای برای معلمی و مدرسه‌داری متصور خواهد بود
چهار حوزه تغییرات و تحولات آینده شامل تغییرات مالی و بانکی، مبحث پزشکی، حقوق و آموزش است. زمانی مدیران مدرسه اجازه نمی‌دادند که لپ‌تاپ و موبایل وارد مدرسه شود درحالی‌که امروز تبلت و  موبایل‌ها و صاحبان آن‌ها هستند که نیاز است اجازه دهند که برنامه مدرسه در آن‌ها نصب شود.
زمانی بود که دانش‌آموزان باید می‌آمدند پای منابر اساتید تا کسب فیض و تلمذ کنند درحالی‌که الان به واسطه آموزش الکترونیکی، مجازی و حاکم شدن فضای سایبری بر زندگی، این اساتید و معلمان هستند که خانه بچه‌ها می‌روند؛ می‌بینید خیلی چیزها وارونه شده که دیگر هرگز به حالت قبل برنخواهد گشت و به این دلیل به حالت اول برنمی‌گردد که قبلا مسائل، بخش‌های کوچی از دنیا را درگیر می‌کرد و در کل دنیا ساری نمی‌شد.
برای مثال مسئله کرونا همه مذاهب، همه اهل سیاحت، گردشگری و... را وادار کرده که نسبت به عملکرد خودشان محدویت ایجاد کنند، یعنی نه فقط یک نکته از دنیا بلکه کل جهان را ناگزیر کرده که به صورت حضوری آموزش نداشته باشند، همچنین سیر تاریخی که نگاه می‌شود در طول چهار هزار سال گذشته حداقل در آموزش سه پارادایم متفاوت برنامه درسی پشت سرگذاشته شده و هرکدام کارکردهای معلمی متناسب به عصر و آن شرایط را طلب کرده است.
براین اساس کارشناسان حوزه‌های آموزش ۶ مؤلفه را برای دنیای آموزش آینده بیان می‌کنند که می‌توان آن‌ها را در یک ۶ ضلعی ذهنی تصور کرد که دانستن آن‌ها به ما کمک می‌کند چشم انداز خوبی نسبت به آموزش و پداگوژی پیدا کرده و تا اندازه‌ای پنج یا ۱۰ سال آینده را ببینیم، یعنی چشم‌انداز برای ما تعیین می‌کند که برای خود و معلمان، دانش‌آموزان و اولیا باید چه مسائلی ایجاد شود که همه آن‌ها را می‌توان در دو سؤال دید. چه چشم‌اندازی برای آینده متصور است؟ با چه مهارت‌هایی می‌توانیم کار آموزش را به شکلی خوب ادامه دهیم؟ با دانستن مسائلی می‌توان بر مهارت‌های آینده آموزش مسلط شد.
آنا: مؤلفه‌های حوزه آموزش که می‌توان آن‌ها را به صورت ۶ ضلعی تصور کرد، چیست؟
یوسفی: ۱) دنیای آینده به لحاظ آموزش دنیای خودآموزی خواهد بود؛ ۲) دنیای آینده به لحاظ آموزشی دنیای مهارت خواهد بود؛ ۳) دنیای آینده به لحاظ آموزشی دنیای مفهوم خواهد بود؛ ۴) دنیای آینده به لحاظ آموزشی دنیای معنا خواهد بود؛ ۵) دنیای آینده به لحاظ آموزشی دنیای طراحی خواهد بود؛ ۶) دنیای آینده به لحاظ آموزشی دنیای یادگیری خواهد بود. پس ۶ کلیدواژه ما شامل (خود آموزی)، (مهارت)، (مفهوم)، (معنا)، (طراحی) و (یادگیری) است.


خودآموزی



آنا: درباره ضلع اول، خودآموزی توضیح دهید.
یوسفی: با توجه به اینکه دانستن سیر تاریخی، به ما کمک می‌کند که بدانیم کجا ایستاده‌ایم لذا باید بگویم دانستن گذشته سیر رخدادها به داشتن تحلیل خوب نسبت به آینده مسئله به ما کمک می‌کند. به‌طور مثال دانستن گذشته مثل این است که یک سیر عددی را به ما بگویند 2-4-6-8 و سپس بپرسند اعداد بعدی چند خواهد بود و شما بنا به تحلیل ساده در می.یابید که دوتا دوتا رفته جلو پس اعداد بعدی هم 14،12،10 و...خواهد بود و لذا تحلیل بصری به شما کمک خواهد کرد که بعد از آن چه اتفاقی خواهد افتاد.
همچنین گذشته به شما کمک می‌کند تا از بالا به مسئله نگاه کنید و لذا از موضع بالا به مسائل نگریستن به ما کمک می‌کند تا آینده را بهتر تخمین بزنیم و تشخیص دهیم. دنیای آینده دنیای خودآموزی است یعنی اینکه پس از جنگ دوم جهانی برنامه‌های آموزشی به صورت ملی در همه جای دنیا مرسوم شد که می‌توان نمونه آن را در ایران پیکار با بیسوادی نام برد که همه کشور را درگیر کرده بود و به همین شکل در جای جای دنیا چنین برنامه‌های ملی اجرا شد و لذا در همه جای دنیا به آموزش نگاه ملی بود و این بود تا دهه 70 که زمزمه مدرسه‌محوری در آموزش دنیا ساری و جاری شد.
گفته شد که مدرسه در آموزش و یادگیری بچه‌ها، رکن است و باید اختیارات آموزش را به مدیر مدرسه واگذار کرد و لذا بعد از آن هر از چند گاهی در کشور ما نیز مبحث مدرسه‌محوری برای مدتی از اوجب واجبات می‌شود و سپس فروکش می‌کند و این مدرسه‌محوری تا دهه ۹۰ پررونق بود که ادبیات دیگری تحت عنوان گذر از مدیریت آموزشگاهی به مدیریت کلاسی رایج شد و کلاس به عنوان رکن آموزش و یادگیری اهمیت پیدا کرد لذا جزئیات تعاملاتی در کلاس درس و به اصطلاح ژنوم و DNA آموزش مهم شمرده شد.
البته آموزش دنیا به این مرحله هم متوقف نشد و با کشف هوش‌های هشتگانه گاردنر به شخصی‌سازی آموزش و خودآموزی تک تک دانش‌آموزان متناسب با توان و ظرفیت‌هایشان رسید و متناسب با این گذر، مدیریت آموزش در این دگرگونی تغییر کرد به‌طوری‌که مدیریت از وزاتخانه در سطح وزیر به آموزشگاه با مدیریت مدیر و سپس به کلاس درس و مدیریت معلم و سرانجام به دانش‌آموز و مدیریت و کنترل دانش‌آموز بر خودش به عنوان یک شخص منحصر به فرد رسید.



نظریه توجه به هوش‌های فردی، مبحث شخصی‌سازی آموزش، نظریات آموزشی شناخت‌گرایی و ساخت وساز گرایی و... به مسئله آموزش دامن زد و فقط این را باید گفت و در آموزش به آن توجه کرد که هرچه جلوتر می‌رویم مفهوم شخصی‌سازی آموزش، توسعه فردی و مفهوم خودراهبری دانش‌آموز بال و پر کامل‌تری به خود خواهد گرفت.
شخصی‌سازی آموزش و دوختن آموزش به استعداد دانش‌آموز و تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان رنگ کامل‌تری به خودش می‌گیرد، اگر چه تئوری‌های آموزش رسمی و وزارتخانه‌ای به اشکال مختلف قبلا پرورانده و طراحی شده است ولی واقعیت این است که هر بچه‌ای فراخور حال خودش در خانه خود و بافت زندگی و جهان مجازی خودآموزی می‌کند به‌طوری‌که به جرأت می‌گویم کرونا بهانه شد تا این دگرگونی‌ها اظهر من الشمس شود وگرنه همگان شاهدیم از یک طرف بچه‌ها از مدرسه فراری و از سوی دیگر معلمان خسته مجریگری صرف آموزش و ارائه برنامه درسی مکتوب بنا به محتوای از پیش تعیین شده به صورت مطلق بودند.
حالا باید بپرسیم درحالی‌که یادگیری به شکل خودآموزی به پیش می‌تازد مدرسه چه خدماتی می‌تواند به دانش آموزان ارائه دهد درحالی‌که طراحی و ارزشیابی مبحث یادگیری نیز متفاوت شده است، پس بدانیم دنیای آینده آموزش که دنیای کامل‌تر از نظر خودآموزی است، طراحی و ارزشیابی متفاوت خود را می‌طلبد.


مهارت
آنا: درباره ضلع دوم، مهارت توضیح دهید.


یوسفی: در کشور ما برخی مهارت‌ها شامل خودآگاهی، توسعه سواد خواندن، مهارت حل مسئله و مباحث کلان گسترده است که معمولا مهارت‌ها را به دودسته بالادستی و پایین‌دستی تقسیم می‌کنند؛ مهارت‌های بالادستی مثل خواندن، نوشتن و حساب کردن و به اصطلاح مهارت‌های دبستانی و آموزش‌های عمومی مدرسه‌ای اس. زمانی که فرد وارد هنرستان می‌شود مهارت‌های پایین‌دستی معنا پیدا می‌کند، برای اینکه اهمیت کابردی شدن مهارت‌آموزی را تاکید کنم باید بگویم از سال 1999 با شروع به‌کار موتورهای جستجوگر و آغاز عصر اطلاعات ماهیت اصلی دانشگاه‌ها یعنی علم‌آموزی صرف زیر سوال رفت به‌طوری‌که به پژوهشگاه تبدیل شده و شکل گیری دوره‌های پژوهش‌محوری در راستای کار دانشگاه‌ها قرار گرفت و در کنار پژوهش‌محوری کارکرد دیگری هم برای دانشگاه‌های جهان شکل می‌گیرد.



چندسالی است که نمونه ای از آن به شکل علمی کاربردی است و زمزمه‌های آن به کشور ما هم رسیده که اسم دانشگاه به کارگاه بدل می‌شود به عبارتی یک زمانی یک دانشگاه خوب بود که قبولی می‌داد سپس دانشگاهی خوب شد که پژوهش‌های خوبی ارائه کند و الان دانشگاهی معتبر است که کابردی و کارآفرین باشد، به‌طوری‌که در حال حاضر دانشگاه‌های معتبر صلاحیت کاربردی ارائه می‌دهند، دانشگاه‌هایی معتبرند که بیشترین قرادادها را با مراکز صنعتی و جامعه اطراف خود می‌بندند، به عبارتی ماهیت گذر از دانش به پژوهش و از پژوهش به مهارت رفته که تاثیر این تغییرکاردهای دانشگاه به مدارس هم رسیده و مدارسی در بلندمدت نتیجه می‌گیرند که به بچه‌ها مهارت‌های بالادستی و تا حدودی پایین‌دستی می‌آموزند به عبارت دیگر خانواده‌ها و بچه‌هایشان را به مدارسی می‌سپارند که نه دانش صرف و پژوهش که با گوگل به‌راحتی می‌شود انجام داد، بلکه به آن‌ها مهارت یاد دهند و به‌طوری‌که بتوانند با این مهارت شغل درست کنند و کارآفرینی شکل بگیرد.


مفهوم
آنا: توضیح شما برای ضلع سوم چیست؟
یوسفی: ضلع سوم، مفهوم است. اگر برنامه درسی و آموزش را در طول تاریخ زندگی بشر که به‌وسیله جامعه‌شناسان بزرگی مثل ابن خلدون و اگست کنت مطالعه شده، مورد مداقه قرار دهیم با گذر از عصرپاره‌سنگی و غارنشینی به عصر یک‌جانشینی می‌رسیم که مردمان برای گذران زندگی باید چیزی تولید کنند لذا از ۴ هزارسال پیش در منطقه بین‌النهرین بین دجله و فرات که اولین شهر تاسیس و اولین تمدن براساس کشاورزی ایجاد شد، کشاورزی مبنای زندگی شد و خانواده‌ها هنر تولید محصول از زمین، هنر آبیاری، هنر قالیبافی، مسائل دینی و... را به بچه‌ها آموزش دادند و به اصطلاح کاربرد آموزش در زندگی بشری رخ داد و به این ترتیب از هزاره چهارم قبل از میلاد می‌آییم تا 200 سال قبل یعنی سال ۱۸۰۰ میلادی و اختراع ماشین بخار در انگلیس که خط تولید از زمین به کارخانه‌ها منتقل شد.
اگرچه مقدمات این تغییر از لحاظ هنری در ایتالیا و از لحاظ سیاسی در فرانسه و... شکل گرفت و به عصر صنعتی منسوب شد تا در کنار آن مدارس شکل بگیرند و نیروی لازم را برای کارخانه‌ها و شرکت‌ها تربیت کنند که نگاه تربیت صنعتی نیز بر مدارس حاکم شد به این معنا که چطور مقدمات انجام کار را آماده کرده و در کلاس پشت سرهم گوش به فرمان بدون کمترین توجه به فردیت و توان فطری خود در کلاس‌ها بنشینند که متاسفانه هنوز نیز آن نگاه بر مدارس حاکم است.
چطور پیچ‌ها را ببندند، چطور محصولات را بسته‌بندی کنند و سرانجام چگونه نفر بعد کیفیت کار را تایید کند و سپس انبارداری و حمل و نقل به بازار و فروش محصول برسد، لذا این الگوبرداری که ما الان داریم اول مقطع دبستان، متوسطه اول و دوم و سپس اخذ دیپلم، این روال مدرسه‌داری برگرفته از عصر صنعتی است فلذا تاکید می‌کنم مدرسه به سبک جدید الگوبرداری از عصر صنعتی است که روال مناسبی در جهت تربیت بچه‌ها بود.



البته مختص همان زمان خوب هم بود که افراد در دسیپیلین‌های مختلف، لیسانس می‌گرفتند و با مهندس شدن راهی کارخانه و باپزشک شدن راهی بیمارستان‌ها و با دریافت مدرک علوم انسانی راهی ادارات دولتی می‌شدند و این روال ادامه داشت تا سال ۱۹۹۹ که موتورهای جستجو ایجاد شدند و امروز با وجود شبکه‌های مجازی و هزاران کامنت که انسان متحیر می‌شود کدام را بررسی کند به‌طور آشکار حقیقت وجود عصر اطلاعات و غرق شدن در این دنیا را برای ما آشکار می‌کند و طبق نظر پیتر سینکه در کتاب سازمان یادگیرنده، روال تغییر متوقف نمی‌شود و ما الان در آستانه ورود به عصر مفهوم قرار گرفته‌ایم که لازمه یادگیری بچه‌ها در این عصر فراوانی اطلاعات است و باید معلم بتواند آنچه مورد نیاز دانش‌آموز متناسب با شرایط زندگی و توان اوست را به دانش‌آموز داده و دیتا و داده‌ها را در جهت درک او به خردی به‌نام مفهوم بدل کند.
لذا رسالت مدرسه برای عصر آینده نه به ارائه اطلاعات است، چون اطلاعات همه جا وجود دارد با عکس، صدا و تصویر، جا دارد مدیریت مدارس و معلمان از خود بپرسند چه چیزی را می‌خواهند آلترناتیو این اطلاعات کنند و آن چیزی نیست جز مفهوم، که می‌توان برای درک کامل این مطلب کتاب ذهن کامل نو در مبحث پنج ذهن برای آینده و اینکه چگونه مفهوم ساخته می‌شود اثر دانیل هیپینگ را مطالعه کرد و لذا تاکید می‌شود کارکرد مدرسه دیگر ارائه اطلاعات نیست.


گرچه از پایه اول دبستان تا سال سوم دبیرستان و‌ دیپلم، بچه‌ها باید ۱۲۲۹ واحد تحت عنوان دوره رسمی عمومی (مدرسه‌ای)  مطالعه کنند که باید آن‌ها برای دانش‌آموز رفع اشکال شود ولی اگر مدارس و معلمان به ارائه همین قناعت کنند دانش‌آموزان در حال گفتن این حقیقت هستند که این‌ها که در اینترنت است و می‌توانیم آن‌ها را مطالعه کنیم، پس چرا باید ۱۲ سال عمر خود را در مدرسه بدون کارکرد دیگری سپری کنیم و لذا با مدرسه قرار است چه ارزش افزوده‌ای از این اطلاعات و چه گلی به سرما بچه‌های زده شود که در جاهای دیگر نمی‌تواند رخ دهد و اگر ما معلمان و مدارس نخواهیم و یا نتوانیم متناسب با زمان کارکرد، خودمان را تغییر دهیم مثل تاکسی‌های اینترنتی که به‌جای آژانس‌ها آمده و خدمات بیشتری دارد مثلا درحالی‌که ارزان‌تر می‌برد و اگر تخلف کرد می‌توان  گزارش او را داد، مدارس هم خیلی دوستانه همین عاقبت را خواهند داشت پس کارکرد جدید مدرسه باید ایجاد مفهوم باشد.


معنا
آنا: معنا به عنوان ضلع چهارم چیست؟
یوسفی: زمانی همه دنبال مدرسه موفق بودند و مدرسه موفق مدرسه‌ای بود که رتبه پایین برای کنکور داشت و قبولی دانشگاه خوب دستاورد آن بود، اینقدر این را در بوق و کرنا کردند تا جایی که خیلی‌ها رفتند دانشگاه و این زمینه سرخوردگی برای آن‌ها فراهم کرد، از سوی دیگر آن‌هایی هم که نتوانستند بروند دانشگاه آسیب دیدند و لذا اعتراض پیش آمد و پای مدارس شاد به این فضا باز شد، مدرسه شاد مدرسه‌ای است که در آن بچه‌ها باید شاد باشند و در آن بازی کنند که در واقع این ادبیات اعتراضی به مثابه همان اعتراض پست‌مدرنیستی است که مدرن‌ها را زیر سوال می‌برند ولی وقتی از آن.ها از جایگزین بپرسید چیزی ندارند.



حالا بچه‌ها باید به چه میزانی شاد باشند؟ شادی بستر خوبی است ولی هدف نیست، پس گذر از مدرسه موفق به مدرسه شاد و حالا مدرسه معنا رخ داد، مدرسه باید بتواند به بچه‌ها معنای زندگی را بدهد، پس رسالت مدرسه باید راهبری شود که بچه‌ها از آن معنای زندگی را فرا بگیرند و لذا غیر از اینکه گفته می‌شود و به کرات شنیده‌اید بچه‌ها انگیزه پایین دارند، خب معلوم است که چیزی از مدرسه دریافت نمی‌کنند و نتوانستیم برای آن‌ها معنا بسازیم و البته باید گفت کسی می‌تواند از معنای زندگی سخن بگوید که خودش حظی از معنای زندگی برده باشد وگرنه با ترسیم کعبه آمال از دبستان به بعد و رقابت تستی و کنکوری را به جان انداختن راه به جای نمی‌‌برد، ولی اگر بتوانیم برای بچه‌ها معنا ایجاد کنیم، در بستر شادی می‌‌توانند به موفقیت دست یابند.


طراحی و یادگیری
آنا: درباره ضلع پنجم و ششم‌ توضیح دهید.
یوسفی: ضلع پنجم طراحی است، جهت درک این واژه نیاز است سه کارکرد معلمی در ادوار متفاوت را بررسی کنیم: معلم به مثابه معلم، معلم به مثابه تسهیلگر و معلم به مثابه طراح، همچنانکه گفته شد شغل معلمی به لحاظ عملکرد فقط اسم او مانده ولی کارکرد آن عوض شده است، دوره‌ای معلمان فرزانگان حاکم بر کلاس درس بودند، منبع علم و اطلاعات بودند و در اذهان بچه‌ها اسطوره بودند ولی با ایجاد عصر اطلاعات آن ابهت ریخت، این دگرگونی اول سراغ دانشگاه آمد که با ایجاد امکان جستجوی گوگل برای دانشجویان، کتاب و جزوه استاد تا اندازه زیادی جایگاه خود را از دست داد.
لذا در مقابل دانشجویان که فراگیر بودند اساتید اسم خود را تسهیلگر گذاشتند و لذا ادبیات معلم/متعلم به استاد/ فراگیر تغییر کرد به‌طوری‌که در حال حاضر در کشور خود در پی گذر از معلم/متعلم به تسهیلگر/فراگیر هستیم و کم کم وارد عرصه‌ای به‌نام معلم به عنوان طراح می‌شویم و لذا کارکرد فیزیکی معلم کمرنگ‌تر می‌شود و معلم کارکرد فکری و ذهنی پیدا می‌کند و معلم برای تاثیر گذاری ناچار است نقش دیزاین و برنامه‌ریز را بپذیرد، یعنی همانگونه که فراگیر در کنار تسهیلگر می‌نشست، قرار است دانش‌آموز به عنوان خودآموز در کنار معلم به عنوان طراح موقعیت‌های بهتر زندگی خود قرار بگیرد، به‌طور مثال در همین چند ماه گذشته بسیاری از معلمان ناچار شدند فتوشاپ یاد بگیرند و فیلم و محتوا طراحی، تهیه و تدوین کنند به‌طوری‌که احساس می‌شود نقش کارگردان را پذیرفته‌اند. یکی نغزبازی کند روزگار/ که بنشاندت پیش آموزگار
ضلع ششم، یادگیری است، در این کلیدواژه آخر باید با استفاده از تغییر کارکرد سازمان‌ها آن را تبیین کنیم لذا همزمان با تغییر رویکردهای آموزشی در ادوار گذشته تاکنون سازمان‌ها از ارگانیکی به مکانیکی و از مکانیکی و سیستمی به دینامیکی و سازمان‌های یادگیرنده تغییر ماهیت داده‌اند و بازهم در حال تغییر هستیم، به عبارت دیگر عنصر بقای تمام سازمان‌ها در آینده تغییر خواهد کرد به‌خصوص سازمان‌هایی که ماهیت وجودی آن‌ها یادگیرنده است یعنی مدرسه و لذا تا زمانی‌که بنا به ماهیت ذاتی خود مدرسه بتواند یاگیری ارائه دهد، مدرسه خواهد ماند یعنی آنجا که یادگیری اتفاق می‌افتد آنجا مدرسه است فلذا یا مدارس مواظب این سرویس خدمتی خود خواهند بود و یا در غیر اینصورت متاسفانه باید بگویم مرگ مدارس حتمی خواهد شد.
پس برای جلوگیری از مرگ مدرسه، این سازمان یادگیرنده باید بتواند معنا و مفهوم ارائه دهد و معلمان در آن بتوانند برای دانش‌آموزان فرصت‌‌ها و موقعیت‌های یادگیری را طراحی کنند تا دانش‌آموزان به عنوان خودآموز بتوانند یاد بگیرند و در اینصورت است که هر دانش‌آموزی برای ادامه تحصیل با تلاش مضاعفی به آن‌ها مراجعه خواهد کرد و لذا شعار زنده باد مدرسه و زنده باد یادگیری در موسسه یادگیرنده شما و جامعه محلی و منطقه‌ای آن طنین‌انداز خواهد شد وگرنه فلسفه وجودی مدرسه زیرسؤال خواهد رفت. دنیای آینده، دنیای پیچیده‌ای است و واضح نیست که چه شکلی خواهد بود، درحالی‌که سرعت تغییرات تصاعدی است.
انتهای پیام/۴۱۱۸/


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته