دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
14 شهريور 1394 - 12:37
در گفت‌وگو با آنا

سیدعلی صالحی: تا پدرخوانده «سیاست» هست، «ادبیات» یتیم می‌ماند

شاعر پیشکسوت و سرشناس کشورمان معتقد است، با شیوع سیاست‌زدگی در لایه‌های مختلف جامعه،‌ رسانه‌ها نیز دچار تشتت و سیاست‌زدگی شده‌اند و در چنین شرایطی، دیگر بازتاب اخبار و مطالب فرهنگی و ادبی برای‌شان نان ندارد.
کد خبر : 36990

هادی حسینی‌نژاد؛ خبرنگار فرهنگی آنا: سیدعلی صالحی، شاعر و تئوریسین شعر گفتار، با انتقاد از مسائلی همچون سانسور و جهت‌گیری‌های رسانه‌ای به سمت جناح‌های سیاسی، نشریات و جراید را به سیاست‌زدگی مبتلا می‌داند؛ بیماری که باعث شده پرداختن به حوزه‌های فرهنگی و ادبی، برای مسئولان نشریات بی‌اهمیت شود.


در ادامه، مشروح این گفت‌وگو را خواهید خواند:


همانطور که می‌دانید یکی دو سالی است بازار کتاب در کشور ما به شدت دچار چالش شده است و خود شما بارها در گفت‌وگوهای مختلف ضمن تایید این وضعیت، به عوامل ایجاد آن اشاره کرده‌اید. به نظرتان این اتفاق تا چه حد با بی‌توجهی رسانه‌ها؛ خصوصا نشریات و روزنامه‌ها به موضوع کتاب و ادبیات ربط دارد؟


یقیناً جای این گلایه همواره باقی است که رسانه‌ها تنها برای امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کمر به خدمت بسته‌اند! چرا!؟ خود این بی‌توجهی نیز معلول شرایط است نه محصول اراده‌ای اداری. رسانه‌ها به ابزار بازتاب‌های صرفاً سیاسی بدل شده‌اند، تا آنجا که مسائل اقتصادی و اجتماعی را اول در چشمه‌ کدر و کهنه سیاست میشویند، سپس روی بندِ رخت می‌اندازند. آیا بی‌اطلاعی، کم‌تجربگی، بی‌خبری و یا درد و بلای دیگری در کار است؟ خیر! وقتی که از هزارسوی، هزارپای سیاستِ بی‌پدر، بر جهان و منطقه سایه افکنده است، طبیعی است که روح ادبیات برافکنده می‌شود. شبانه‌روز بمبارانِ اخبار و تفسیر و قرائت و تحلیل حوادثِ سیاسی و دگرگونی‌های حیرت‌آور و بیشتر فراتراژیک می‌شویم. و تو گویی وجدان بشری را سگ هار خورده است.


«جیک» کسی در نمی‌آید. کوچ بزرگ وحشت‌زدگان را می‌بینیم، اما فقط به شنیدن و دیدن تا حدِ سنگ و سنگ‌پشت شدن، اقدام می‌کنیم. مسیر مرگ، مسیر مدیترانه، مسیر ترکیه، مسیر یونان،‌ مسیر اروپای شرقی و... مهاجرین مظلومی که لشکر لشکر در دریا غرق می‌شوند. غرب هم خود را در مقام «صدقه‌پرداز» مهیای برده‌داری نوین کرده است. اروپای پیر به این انرژی گرسنه نیاز دارد. فاجعه فراریان آسیا و آفریقا را می‌بینید؟








نشریات و روزنامه‌ها و رسانه‌های دیگر، تنها پل‌های میان مولف و مخاطب‌اند که خبررسان حضور کتاب‌اند، اما وقتی سرتاپا سرگرم گریستن بر مزار خالیِ سیاست و بَنگ‌بَنگ‌اند، ادبیات را به یکی پوزخند فراموش می‌کنند

دیدید یک سوال ادبی شما مرا چگونه سمت پاسخی سیاسی کشاند!؟ مدیترانه... کشتارگاه گرسنگان شده است. نه بهار عربی که جهنم عربی، این شرایط را چاق‌تر کرده است. از غرب، تروریست‌های احساساتیِ جوان و گرسنه‌‌ی هویت به سوی داعش می‌دوند، و از شرق ارتش فقیران به سوی غرب می‌گریزند. کودکانی که نیمه‌جان در میانه‌ راه اروپا، به مقصد نامعین می‌رسند، فردای اروپا را تعیین می‌کنند، نه سرانِ بومی اروپا. جالب اینجاست که جهان سرمایه‌داریِ ستمگر، باندهای قاچاقِ انسان را مقصر اعلام می‌کند. بله...! مقصرند اما آن‌ها هم معلول جنگ و گرسنگی و حرص و لجن‌زاری هستند که دارد دامن دنیا را می‌گیرد.


ببینید... در هزارتوی این سیاستِ گلوله‌خوارِ انسان‌کش، همه رسانه‌ها، ‌بلندگوی همین شرایط شده‌اند. دیگر جایی برای ادبیات و شعر باقی می‌ماند!؟ من هم شکایت دارم از رسانه‌های داخلی که چرا از اساس واژه‌ها را به نفع سیاست می‌بلعند و به سود سیاست بالا می‌آورند!؟ سیاست‌زدگیِ بی‌راه و چیره و خیره‌سر، کاری با همه کرده است که بعضی‌ها سمت چپ می‌ایستند اما رو به راست تعظیم می‌کنند؛ و بر عکس. تازگی‌ها چند نام دیگر میدان‌دار شده‌اند، یک فصل اهل انحراف، یک فصل راستِ هزار سر، یک فصل اوسط‌ها! صرف و نحو و نفی و اثبات و زشت و زیبا و راست و دروغ... عجب گردابِ بیهوده‌ای! لا‌به‌لای این همه دشنام سیاسی و دروغ اجتماعی، پیِ پندارِ ادبیات پیر شدن...!؟


رسانه‌ها راه‌بلدِ تاریخ شده‌اند، راه‌بلدِ کاروان اهل سیاست. قافله‌ غزل را قطاع‌الطریق... بسم‌الله! تنها در شرایط رشد، توسعه، امید و آزادی بیان است که ادبیات و شعر و کتاب و تغزل و حضور و خلاقیت از محاق به درمی‌آیند. نشریات و روزنامه‌ها و رسانه‌های دیگر، تنها پل‌های موجود میان مولف و مخاطب‌اند که خبررسان حضور کتاب‌اند، اما وقتی سرتاپا سرگرم گریستن بر مزار خالیِ سیاست و بَنگ‌بَنگ‌اند، ادبیات را به یکی پوزخند فراموش می‌کنند.


بله؛ متاسفانه آنطور که از روزنامه‌نگاران ادبی می‌شنویم، سیاست‌زدگی اکثر روزنامه‌ها باعث می‌شود اخبار و مطالب ادبی کمتر دیده شوند؛ به گونه‌ای که کمتر شاهد تیتر شدن اخبار،‌گفت‌وگوها و نقدهای ادبی در مطبوعات هستیم.


ادبیات را تا اطلاع بعدی تعطیل کرده‌اند. برای رسانه‌ها نان ندارد.


شما که تجربه روزنامه‌نگاری را از دهه 50 در کارنامه خود دارید، کمی از نقش ادبیات و صفحات ادبی آن دوره بر اذهان عمومی و افزایش میل به کتاب‌خوانی بگویید.


آن روزگار انسان،‌بد نبود؛ فقط بلد نبود! حالا تو گویی دَم‌به‌دَم شیطان بر جنازه‌ انسان، شیون می‌کند و گلایه دارد که تو چرا گوی را از من ربوده‌ای! انسانِ‌ این شرایط، بلد است، اما بد است! زیرا در بدیِ مطلق نفس می‌کشد. دهه پنجاه به مبارزین ویتنام نمی‌گفتند تروریست، و به تروریست‌های دولتی نمی‌گفتند متفقین و ائتلاف آزادی! در دهه پنجاه غصه‌ ما، آلام مردم فلسطین و ویتنام بود. حالا همه هستی در جنگ نابرابر علیه انسانیت است. همسایه علیه همسایه؛ برادر علیه برادر؛ و خویشتن علیه خویشتن.








این رسانه‌ها بودند که نیما و راه او را به مردم نشان دادند. و باز این رسانه‌ها و جراید و اماکن و امکانات خبری بود که شاعران و نویسندگان زبده دهه‌های متمادی را به جامعه معرفی کردند

در فضای دهه‌ پنجاه اگر سردبیر و مسئول رسانه‌ای شعر من را به صورت شایسته چاپ نمی‌کرد، او را تحریم می‌کردیم! الان مسئولان رسانه‌ها به صورت شناور جابه‌جا می‌شوند و سردبیر باید بداند خودی هستی یا خیر! ماشاءالله تلویزین و رسانه ملی هم که فقط خاکریز خودی‌هاست. سیاست، فوتبال، اخبار اختلاس‌های زنجیره‌ای، دکل‌های زنجیره‌ای، زنجیره‌های زنجیره‌ای... محشر است! در محشر چه جای کتاب و کلام و شعر و ادبیات؟! این سرگرمی‌ها سر کتاب را نیز گرم کرده است.


یادمان نرود این رسانه‌ها بودند که نیما و راه او را به مردم نشان دادند. و باز این رسانه‌ها و جراید و اماکن و امکانات خبری بود که شاعران و نویسندگان زبده دهه‌های متمادی را به جامعه معرفی کردند. تاثیر فوق‌العاده‌ این ابزارِ صاحبِ هدف، غیرقابل انکار بود. جراید ادبی و هنری، طاق نصرتی بود که بدون عبور از زیر قوس‌ِ آن به مدینه محبوبیت نمی‌رسیدی...!


فکر می‌کنید چه عواملی در سه دهه اخیر، باعث شد که ادبیات نقش کم‌رنگ‌تری را در مطبوعات داشته باشد؟‌ آنچنانکه بعد از دهه هفتاد شاهد تعطیلی یکی پس از دیگری نشریات تخصصی ادبی بودیم.


هزار و یک شبِ سانسور؛ قصه‌ای است که بقیه قصه‌ها را می‌بلعد. مجله‌میری؛ آن هم پیاپی، مولودِ برخوردهای سلبیِ دوایر مربوطه در حوزه فرهنگ است.


کمبود نشریات تخصصی در حوزه شعر و ادبیات، در یک دهه اخیر باعث شده که فعالیت‌های ادبی تنها در حد یک صفحه روزنامه، آن هم نه هرروزه تقلیل پیدا کند. حال آنکه مخاطب روزنامه‌ها، عام است و مسائل تخصصی پیرامون ادبیات را همگان نمی‌پسندند.








نگاه روزنامه‌ها به ادبیات، نوعی ترحم فرهنگی است. تَهِ غذا را به یتیم می‌دهند که در پاگردِ راه‌پله بنشیند و میل کند و بگوید: یک در دنیا و صد در آخرت...!

انعکاس شعر و دیگر انواع ادبی در روزنامه‌ها،‌ بیشتر شبیه شوخی با کاغذ و کلمه است. ما به نشریه حرفه‌ای و تخصصی در این زمینه نیاز داریم. روزنامه‌ای که بتوان ظرف پنج دقیقه آن را خواند که روزنامه نیست و نمی‌تواند پایگاه ادبی شود!‌ روزنامه‌ها به اصطلاح برای خالی نبودن عریضه، عرضِ «ادب» می‌کنند. اما این انعکاس غم‌انگیز، نوعی ترحم فرهنگی است. تَهِ غذا را به یتیم می‌دهند که در پاگردِ راه‌پله بنشیند و میل کند و بگوید: یک در دنیا و صد در آخرت...! تا پدرخوانده «سیاست» هست، دیگر پدرمرده‌ای به نام ادبیات معنا ندارد. البته برای رسانه‌های معتاد به «حوادث»!


یک نظریه هم وجود دارد که مطابق با آن،‌ عدم حضور و فعالیت چهره‌های اثرگذار ادبی باعث بی‌فروغ شدن فضاهای ادبی در مطبوعات شده است. فکر نمی‌کنید این داعیه پر هم بی‌راه نیست!؟ مثل شاعران سرشناسی مثل خود شما، شمس لنگرودی و...


کسانی که داعیه‌ای از این دست دارند،‌ شاعران را به جای ماموران سرشماری اشتباه گرفته‌اند. جامعه ادبی ما به هزار و یک دلیل، افسرده است. «نِک و نال» جای اعتراض را گرفته است.


فکر می‌کنید آیا تقویت فضای مطبوعات،‌ بتواند بحران بازار نشر را تا حدودی سر و سامان بدهد؟


تقویت فضایِ آزادی و آزادیِ بیان،‌ بازار نشر را از زمهریرِ نا‌امیدی دور خواهد کرد. طبیعی است که آزادی بیان، رسانه‌ها را هم تقویت می‌کند و به عکس. این حمایتِ تکمیلی، حتما بازار نشر را بیمه می‌کند.


در پایان کمی از فعالیت‌های خودتان بگویید! وضعیت نشر آثارتان چطور است؟


دو دفتر شعر نزد انتشارات نگاه دارم. کتابی‌هم درباره زندگی و شعر من منتشر می‌شود به اهتمام پژمان موسوی و دیگر خلاص. به این زودیها کار تازه‌ای منتشر نخواهم کرد.


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته