دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
29 مهر 1397 - 05:30
تحلیل‌گر مسائل اروپا:

خیزش مخالفان اتحادیه اروپا نه به جهانی شدن است

آنچه امروز در سراسر جهان و به طور مشخص در اروپا درباره پیروزی راست‌گرایان افراطی مشاهده می‌کنیم یک واکنش روشن به پدیده جهانی شدن و تبعات آن است.
کد خبر : 317287
AG8I0521.jpg

گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا؛ اروپاییان در چند دهه اخیر با تشکیل اتحادیه اروپا فضای جدیدی در سطح مناسبات بین‌الملل ایجاد کرده‌اند، به‌طوری که آمال و آرزوی بسیاری از کشورهای جهان و اتحادیه‌های منطقه‌ای رسیدن به مدلی همانند اتحادیه اروپا بوده است.


اما در سال‌های اخیر روند همگرایی اتحادیه اروپا با رشد احزاب دست راست افراطی یا ملی‌گرا به خطر افتاده و این احزاب در شرایطی که بروکسل توان حل چالش‌های فراروی این اتحادیه را ندارد، با اقبال عمومی از سوی مردم قاره سبز روبرو شده‌اند.


اهمیت روند رو به گسترش پیروزی احزاب یوروسپتیک (مخالف همگرایی اتحادیه اروپا) موضوع گفتگو با دکتر سیدنادر نوربخش، تحلیل‌گر مسائل اروپا با گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا شد تا با ایشان تبارشناسی این احزاب و دلیل اقبال عمومی به آن‌ها را جویا شویم.


*احزاب دست راست افراطی بعد از جنگ جهانی دوم عملاً در فضای سیاسی اروپا حذف شده بودند اما حالا می‌بینیم که دوباره به عرصه سیاسی بازگشته و با اقبال عمومی مواجه شده‌اند. به‌عنوان اولین سؤال بفرمائید که این احزاب چه ایده‌ای دارند؟


باید بگویم که عبارت راست افراطی لقبی است که بیشتر مخالفان این احزاب به آن‌ها می‌دهند و این احزاب در  تعریف خود، عبارت «ملی‌گرا» و یا «میهن پرست» را بر می‌گزینند. ما آن‌چیزی که به‌عنوان واژه راست‌افراطی مطرح می‌کنیم، درواقع چتری است که مجموعه‌ای از احزاب رسمی، سازمان‌ها، گروه‌های زیرزمینی و اشخاص را در بر می‌گیرد که ابتدا به احزاب اشاره می‌کنم.


در مورد احزاب راست افراطی با تنوع زیادی روبرو هستیم. یکی از دلایل این تنوع به همان ماهیت ملی‌گرایی آن‌ها باز می‌گردد، به طوری که مثلا حزب جبهه ملی فرانسه می‌گوید اولویت با فرانسه است و حزب آزادی در اتریش نیز اولویت را به اتریشی‌ها می‌دهد؛ اما در این میان باید گفت آنچه این احزاب را به هم نزدیک می‌کند، اشتراکات موضوعی است.


این احزاب در سه موضوع بسیار با هم اشتراک عقیده دارند که عبارت است از: مخالفت با روند جهانی شدن، ضدیت با اتحادیه اروپا و مخالفت با مهاجرت. بارزترین مشخصه اشتراک عقیده آنان، مخالفت با مهاجرت است. بحثی که الان حتی در آمریکا نیز تحت عنوان اولویت به شهروندان آمریکایی مطرح است را می‌توانیم در سایر نقاط جهان از جمله اروپا دید.


*منظور از مهاجران از دید این احزاب چیست؟


 بعضی از این‌ها صرفاً منظورشان مهاجران غیرقانونی است، بعضی‌ها منظورشان پناه‌جویان است، بعضی‌ از این قبیل احزاب حتی مهاجرانی که سال‌ها در آن کشور زندگی کرده‌اند را هدف قرار می‌دهند، بیگانه‌هراسی را ترویج و مدعی هستند که اولویت‌بخشی به ملیت خود را تعقیب می‌کنند.


*علت ضدیت این احزاب با اتحادیه اروپا چیست؟


علت ضدیت با اتحادیه اروپا چند مسئله است. این‌ احزاب اتحادیه اروپا را یک ساختار تحمیلی از بیرون می‌دانند؛ یعنی اتحادیه اروپا ساختاری تلقی می‌کنند که از بروکسل قوانینی را به کشورها تحمیل می‌کند که از نگاه احزاب اروپاگریز، این قوانین جز بروکراسی، کارهای اداری و هزینه چیزی برای کشورها به‌ارمغان نیاورده است.


مورد دیگر، بحث مرزهای باز است که از سوی اتحادیه اروپا به آن‌ها تحمیل می‌شود؛ به این معنی که معتقدند اتحادیه اروپا باعث شده ما استقلال‌مان را از دست بدهیم و خارجی‌ها خیلی راحت با بهره‌گیری از نظام‌هایی مثل شنگن که در بیشتر کشورهای عضو اتحادیه اروپا وجود دارد، باعث ورود پناهجویان ، ضرر اقتصادی و رشد بیکاری شده‌اند و نتیجه  می‌گیرند که در بخش اقتصادی برای مثال با کمبود شغل مواجه شده‌ایم، چون تمام مشاغل را مهاجران می‌گیرند و از این منظر که اتحادیه اروپا یک‌چنین اجازه‌ای را می‌دهد، در نتیجه با منافع کلان اروپا ضدیت دارد.


*این بیگانه هراسی آیا مترادف با ضدیت با اسلام و مسلمانان است؟


این موضوع به ناحیه جغرافیایی بستگی دارد. در کشوری مثل هلند و برخی دیگر از کشورهای اروپای غربی، چون مسلمانان اقلیت قابل‌توجهی هستند، نوک پیکان بیگانه‌هراسی به‌سمت مسلمانان می‌رود ولی در مرکز و شرق اروپا لزوماً این‌طور نیست. ممکن است مسلمانان هم باشند ولی چون آنجا اقلیتی از کولی‌ها هم وجود دارند، بحث دگرستیزی شامل آنها می‌شود.


*این احزاب توانستند در مدت زمانی خود را بازیابی کنند. با توجه به این موضوع، چه روندی را برای بازگشت به جامعه سیاسی اروپا طی کردند؟


از نظر تاریخی، بعد از جنگ جهانی دوم فعالیت گروه‌ها و احزاب سیاسی راست‌افراطی کاملاً ممنوع اعلام شد. تا اوایل دهه 1970 هم اندک گروه‌هایی که فعال بودند، به دلیل گرایش نئونازی مورد اقبال افکار عمومی قرار نمی‌گرفتند. موج دوم از دهه 1970 و از اسکاندیناوی آغاز شد. راست افراطی در این زمان با گرایشات ضد مالیاتی وارد کارزار رقابتی شد اما این موج نیز موفق نشد تا اینکه در دهه 1980 با دو اتفاق عمده روبرو می‌شویم که به رشد احزاب راست افراطی کمک می‌کند. بحث جهانی شدن و ورود مهاجران به کشورهای اروپای دو عاملی بودند که به بازیابی هویتی احزاب راست افراطی کمک کردند.


در این زمان، گروه‌های راست افراطی تلاش کردند تا هوشیارانه با حذف نژادپرستی با بحث مهاجرت و تهدید قلمداد کردن آن برای هویت یکپارچه اروپایی و به خصوص اروپای مسیحی، جای خود را پیدا کنند. به طور مثال، جبهه ملی فرانسه که در دهه 1970 تأسیس شد و با اقبالی مواجه نشده بود، به یکباره در دهه 1980 با پیروزی در یک انتخابات شهرداری در یک از شهرهای فرانسه به اولین موفقیت خود دست پیدا کرد و این آغاز روندی بود که تا به امروز ادامه پیدا کرده است.


*در حال حاضر این احزاب با اقبال خوبی روبرو شده‌اند. چه عواملی را باعث این گرایشات می دانید؟


تعریف پیروزی در انتخابات بستگی به نوع تحلیل دارد. برای مثال معتقدم احزاب راست افراطی اروپا امروز برنده ادوار انتخاباتی، یکی پس از دیگری هستند. به عنوان نمونه، «ماری لوپن» در انتخابات اخیر شکست خورد و یا در هلند، «خرت ویلدرز» ناکام ماند؛ اما به واقع اینطور نیست. در ظاهر، احزاب راست افراطی نتوانستند دولت را تشکیل دهند، اما اگر به آمار رجوع کنیم و درصد آرای جبهه ملی فرانسه را در دو انتخابات 2002 و 2017 مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که این حزب توانسته آرای خود را به دو برابر افزایش دهد که در واقع، این مسئله یک پیروزی اساسی برای آن‌ها محسوب می‌شود. در حالی که احزاب سنتی در حال ریزش آرا هستند، رأی احزاب راست افراطی شدیداً رو به رشد است.


بحران مالی حوزه یورو و به تبع آن سیاست‌های اقتصادی بروکسل، عامل آغازین رشد این احزاب شد. البته باید دقت کنیم که این عامل اصلی نبود، چرا که در کشوری مثل دانمارک، سوئیس و اتریش که وضع مالی خوبی داشتند، ما شاهد رشد احزاب راست افراطی هستیم و در مقابل، در اسپانیا و پرتغال که با بحران مالی دست و پنجه نرم می‌کنند، این احزاب رشد پیدا نکردند.


پس باید گفت که اقتصاد نمی‌تواند پاسخگوی این سؤال باشد. این کاملاً یک دغدغه و یک هراسی است که من اسمش را می‌گذارم «هراس از جهانی شدن». این هراس از جهانی شدن، موضوعی است که یک جنبه فرهنگی دارد و به این معنی است که آن شخص فکر می‌کند که زبانش، فرهنگش و سنت‌هایش در شُرف از بین رفتن است. البته باید توجه داشت، در این میان، کمی نیز با اعداد بازی شده و خطر فراروی هویت یکپارچه مسیحی اروپا بزرگ‌تر از حد معمول جلوه داده شده است.


بعد از آغاز بحران در خاورمیانه هم که سیل مهاجران به اروپا حرکت کرد، این احزاب با موج سواری روی احساسات مردم اروپا باعث شدند که حس مهاجرستیزی و ضدیت با اتحادیه اروپا رشد پیدا کند و همین موضوع را می‌توانیم در جایگاه این قبیل احزاب در انتخابات مشاهده کنیم.


*اتحادیه اروپا چقدر توانسته است به نیاز جامعه برای مقابله با رشد این احزاب پاسخ دهد؟


باید بگویم که در درجه اول، راست و چپ سنتی اروپا دیگر هویت سنتی خود را از دست داده‌اند، مردم به دلیل عملکرد این احزاب از آن‌ها روی‌گردان شده‌اند و از همین رو، احزاب راست افراطی توانسته‌اند خلأ موجود را با فرصت‌شناسی درست پر کنند.


اما در پاسخ به سؤال شما باید عرض کنم که خیزش راست افراطی در اروپا پاسخی به جهانی شدن است، البته منحصر به خود قاره سبز نیز نیست و ما می‌توانیم نمونه‌های مشابهی از آن را در سراسر جهان ببینیم که به طور مشخص، خود دونالد ترامپ نمود بارز آن است و حتی در کشوری مانند برزیل در آمریکای جنوبی نیز در حال وقوع است.


اتحادیه اروپا نیز در قبال تحولات جاری نتوانست پاسخ‌گویی قاطع داشته باشد. در کنار این موضوع، تصمیم گیری فراملی توسط بروکسل باعث شد تا مردمی که بیشتر در شهرهای کوچک زندگی می‌کردند، به دنبال هویت ملی خود باشند. ما اگر روند رأی احزاب دست راست سنتی را دنبال کنیم، مشاهده می‌کنیم که بیشترین رأی آنان در شهرهای کوچک و حاشیه‌ای است و در شهرهای بزرگ این احزاب غالباً اقبال چندانی ندارند.


*چه آینده‌ای با این شرایط برای اتحادیه اروپا متصور هستید؟


بسیاری از این احزاب، ضمن اینکه با شاکله و ساختار اتحادیه اروپا مخالف هستند ولی در حال استفاده از مواهب اقتصادی آن نیز هستند. افرادی مثل نخست‌وزیر مجارستان، افزون بر اینکه حمله به بروکسل را رهبری می‌کند و یکی از رهبراین ضدیت با اتحادیه اروپا است، در همین حال به کمک‌های مالی آن نیز چشم دوخته است. افرادی مثل «ویکتور اوربان» تلاش می‌کنند دست به اصلاحاتی در ساختار اتحادیه اروپا بزنند تا آن را به اتحادیه‌ای از ملل مستقل مبدل کنند. با توجه به شرایط حال حاضر و گسترش محبوبیت احزاب دست راست افراطی در مقابل احزاب سنتی، زمانی خواهد رسید که دولت‎‌های اروپایی توسط این قبیل احزاب تشکیل شوند و ما شاهد پیشبرد سیاست ضد اتحادیه‌ای آن‌ها و تضعیف این ساختار منطقه‌ای لیبرال در جهان باشیم.


انتهای پیام/4093


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته