دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
29 آذر 1396 - 14:38
حاشیه‌نگاری آنا از دستگیری 487 سارق و مال‌خر پایتخت؛

پلیس‌های قلابی اما عصبانی!

پلیس‌ها همیشه دستبند می‌زنند، اما دیدن دو نفر که لباس پلیس دارند اما به عنوان متهم بهم دستبند زده شدند، هم موضوع جالبی است؛ پلیس پایتخت 487 سارق و مالخر را طی 48 ساعت دستگیر کرده است که در میانشان پلیس‌های قلابی هم دیده می‌شوند.
کد خبر : 243735

گروه اجتماعی خبرگزاری آنا - الهه خانی؛ دو مرد تقریباً جوان که یکی لباس پلیس بر تن دارد و باتوم بر کمرش بسته و دیگری لباس ارتشی پوشیده است، در حیاط پلیس پیشگیری و در کنار سایر متهمان ایستاده‌اند! وقتی علت حضورشان را جویا می‌شویم با لحن بسیار بدی می‌گویند باید به شما جواب پس دهیم اصلا شما چه کاره‌اید؟ خبرنگارید؟ سوال بپرس ببینم چقدر به کارت مسلطی؟ این حرف‌ها را مرد مسن‌تر می‌زند آن هم با خشمی بی‌پایان.


افسر پرونده‌شان می‌گوید اینها عمو و برادرزاده هستند و ادامه می‌دهد: «اینها به اتهام جعل عنوان دستگیر شدند.» تایید این موضوع را از دو متهم می‌خواهیم که دوباره همان مرد مسن با خشم می‌گوید: «من موظف نیستم به شما پاسخ دهم؛ اصلا این همه زن چرا دور من جمع شدید، شماها چرا انقدر کوتاهید؟ من به آدم‌های کوتاه جواب نمی‌دهم.»


کلنجار رفتن با او بی‌فایده است پسر جوان هم که می‌خواهد با ما صحبت کند با تشرهای مردم مسن ساکت می‌شود.


افسر پرونده‌شان اما می‌گوید: این دو فرد حدودا یک ماه است که تحت عنوان پلیس از مردم اخاذی می‌کنند، آنها بیشتر سراغ اتباع افغانستانی رفتند و تا به امروز 15 تبعه افغان از این افراد شکایت کردند.


بد و بیراه گفتن مرد مسن‌تر به خبرنگارها هنوز ادامه دارد که سردار حسین رحیمی رئیس پلیس پایتخت وارد مقر پلیس پیشگیری می‌شود و پس از بازدید از مجموعه کشفیات به سراغ این دو فرد می‌رود. برای اولین بار طی ساعات گذشته سرشان را پایین می‌اندازند و چهره‌ای پشیمان به خود می‌گیرند اما در طول گفت‌وگویشان هرگز ابراز پشیمانی نمی‌کنند.


سردار رحیمی از پسر جوان‌تر می‌پرسد: «چرا این کار را کردید فکر نمی‌کردید که گرفتار شوید.» که او پاسخ می‌دهد: «چرا می‌دانستم که گرفتار می‌شویم» و دوباره سر به زیر می‌اندازد. شگردشان را می‌پرسد که افسر پرونده پاسخ می‌دهد که آنها از اتباع افغان تحت این عنوان که مجوز زندگی در تهران را ندارند، اخاذی می‌کرده‌اند؛ حتی افرادی که تصادف می‌کردند هم از طمع این دو فرد در امان نبودند. این دو مجرم در صحنه تصادف حاضر می‌شدند و با جعل مهر، اقدام به اخاذی از خسارت‌دیدگان می‌کردند.


من اوباش نیستم؛ عصبانیم!


کمی آن‌ورتر مرد جوانی با صورتی و سری پر از خط‌های چاقو، روی پا ایستاده و مدام این پا و آن پا می‌کند، چشم‌هایش پرش عصبی دارد و مدام دست‌هایش را به سر و صورتش می‌کشد. می‌گوید: «مرا اشتباهی گرفته‌اند، قیافه‌ام غلط‌ انداز است» حتی از خبرنگار دعوت می‌کند که با او همراه شوند تا ببینند پلیس چگونه بیهوده به او گیر می‌دهد و اضافه می‌کند: «مادرم را سکته دادند، دفعه پیش مرا گرفتند و در تلویزیون نشان دادند، مادرم دید حالش بد شد و سکته کرد. این بار هم فقط چون چاقو همراهم بود مرا گرفتند.» بچه افسریه است، 28 سال سن دارد و تا راهنمایی بیشتر درس نخوانده، می‌پرسم: «معتادی؟» پاسخ می‌دهد که نه فقط قرص می‌خورم؛ قرص اعصاب، اعصابم خراب است. می‌پرسم چه قرصی که عصبی پاسخ می‌دهد «هر چه دم دستم بیاید؛ فقط اعصابم را راحت کند.»


زندان رفته است آن هم سه بار اما خودش می‌گوید «کار خاصی نکرده‌ام، زد و خورد بود هم زده‌ام، هم خورده‌ام.» می‌گویم جای چاقو برای همین زد و خوردهای کوچک است؛ پاسخ می‌دهد که خودزنی کرده است اعصابم که به هم می‌ریزد خودزنی می‌کنم.


یکی از خبرنگاران با دوربین به سراغش می‌آید که با پرخاش می‌گوید فیلم نگیرید، سوال نپرسید تقصیر شما است که مادرم دفعه قبل سکته کرد، می‌خواهید دوباره سکته‌اش بدهید؟


آبروی دزد جوان


کنار بقیه سارقان و اوباش نشسته است سر به زیر انداخته چهره‌اش را که نگاه کنی یک درصد هم احتمال نمی‌دهی که خفت‌گیر باشد، جوان و مرتب است. جرمش را که می‌پرسیم از خفت‌گیری حرف می‌زند می‌گوید که مرا تحت عنوان خفت‌گیر گرفته‌اند و اضافه می‌کند «من از هیچ‌کس زورگیری نکرده‌ام، اصلا بلد نیستم؛ ما خانواده آبرو داری هستیم.» آنجوری که خودش تعریف می‌کند در محله‌شان (خاوران) دعوا شد نامردهای محله‌شان اسم او را بردند در حالی که اصلا اهل دعوا نبوده است.


دزد جوان 20 سال بیشتر ندارد و سوادش هم از بقیه بیشتر است؛ دیپلمش را که گرفته با برادرهایش در خیابان منیریه فروشندگی را آغاز کرده است. می‌پرسم پدر و مادرت می‌ دانند که الان اینجا هستی با لحن ناراحتی پاسخ می‌دهد «به لطف شما الان دیگر بله!»


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته