دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

اختلاف خانوادگی به جنایت مسلحانه انجامید/ ماجرای کاپشن لجن آلود

مرد 45 ساله ای که در پی بروز برخی مسائل خاص و اختلافات خانوادگی، دست به جنایتی وحشتناک زده بود، با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی و صدور دستورات ویژه قضایی در حالی دستگیر شد که «کاپشن لجن آلود» وی را به تناقض گویی انداخت و در نهایت به ارتکاب قتل اعتراف کرد.
کد خبر : 183228

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از خراسان، ساعت 2 بامداد روز گذشته، صدای زنگ تلفن، خواب را از چشمان قاضی ویژه قتل عمد گرفت. ماموران پاسگاه انتظامی انداد مشهد در تماس با قاضی «کاظم میرزایی» از مرگ مرد 39 ساله ای خبر دادند که بر اثر عوارض ناشی از اصابت گلوله در بیمارستان طالقانی مشهد جان باخته بود. با توجه به اهمیت ماجرا، بلافاصله مقام قضایی با صدور دستورات تلفنی در حالی عازم مرکز درمانی شد که هیچ سرنخی از این جنایت هولناک در دست نبود.دقایقی بعد کارآگاهان اداره جنایی و عوامل بررسی صحنه جرم نیز در کنار قاضی ویژه قتل عمد وارد بیمارستان طالقانی شدند و به تحقیق در این باره پرداختند. مرد 39 ساله فقط بر اثر اصابت یک گلوله به ناحیه شکم جان خود را از دست داده بود.



تجربه قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد نشان می داد که گلوله مذکور از سلاح شکاری شلیک شده است بنابراین فردی که مجروح را به مرکز درمانی انتقال داده بود بلافاصله مورد سوال و جواب های تخصصی قرار گرفت. این فرد گفت: شب هنگام یکی از بستگانم با من تماس گرفت و در حالی که به شدت نگران بود گفت از غلامحسین خبری ندارند و او پاسخ تلفن هایش را نیز نمی دهد اما آخرین اطلاعی که از او داشتند این بود که غلامحسین عصر روز گذشته با تراکتور به زمین های کشاورزی اطراف روستای «دوله» رفته است. من هم برای پیدا کردن او و در تاریکی شب به زمین های کشاورزی رفتم، با آن که تراکتور داخل زمین های کشاورزی بود اما هیچ اثری از غلامحسین نیافتم تا این که به ذهنم رسید با تلفن همراهش دوباره تماس بگیرم وقتی شماره او را گرفتم ناگهان صدای زنگ تلفن سکوت شب را شکست و من مضطرب به سوی صدا دویدم. از آن چه می دیدم وحشت کردم. پیکر بی جان غلامحسین خون آلود روی زمین افتاده بود. بلافاصله او را به بیمارستان طالقانی رساندم ولی دیگر دیر شده بود و او بر اثر اصابت گلوله جان خود را از دست داده بود.

با این اظهارات، تحقیقات شبانه قاضی کاظم میرزایی وارد مرحله جدیدی شد چرا که هیچ کس از وجود اختلافاتی بین مقتول و افراد دیگر اطلاعی نداشت. لحظات به کندی سپری می شد تا این که دامنه تحقیقات قضایی به زمین های کشاورزی اطراف روستای «دوله» کشید. برخی از افراد که در نیمه های شب مورد سوال قاضی ویژه قتل عمد قرار گرفته بودند از سرعت زیاد یک دستگاه خودرو نیسان در زمین های کشاورزی خبر دادند و در عین حال سرنخ ها به موتورسواری رسید که کاپشن خاکی رنگ به تن داشته و شیئی شبیه چوب را بر پشت خود حمل می کرد. این موضوع روزنه ای بود که ذهن قاضی و کارآگاهان را به خود جلب کند چرا که حضور موتورسوار در آن ساعت شب (هنگام حادثه) کمی غیرعادی به نظر می رسید.

این گونه بود که گروهی از ماموران پاسگاه انتظامی انداد و کارآگاهان اداره جنایی در کنار مقام قضایی وارد عمل شدند و در حالی که صدای اذان صبح در آسمان روستا می پیچید، هویت موتورسوار و منزل او مورد شناسایی قرار گرفت. کارآگاهان به دنبال کاپشن خاکی رنگ بودند اما موتورسوار 45 ساله کاپشن مشکی رنگی را به دست کارآگاهان داد وگفت: من کاپشن زرد، کرم و یا خاکی رنگ ندارم! اما این موضوع نمی توانست برای مقام قضایی قانع کننده باشد و چشمان تیزبین نیروهای انتظامی به دنبال سرنخی از یک کاپشن خاکی رنگ بود. سپیده صبح از پیله تاریک شب آرام آرام بیرون می خزید که کارآگاهان پس از بازرسی منزل موتورسوار به سوی آغل گوسفندان رفتند. در تاریکی آغل بزرگ و در گوشه ای میان لجن ها، ناگهان تکه پارچه ای خاکی رنگ توجه کارآگاهان را به خود جلب کرد. وقتی کاپشن لجن آلود از داخل آب های کثیف بیرون کشیده شد قسمتی از کاپشن کاملا تمیز مانده بود که همین موضوع سرنخ مهم کشف این جنایت شد چرا که موتورسوار درباره این کاپشن به تناقض گویی افتاد و در نهایت وقتی در برابر سوالات مقام قضایی عاجز ماند لب به اعتراف گشود و راز جنایت مسلحانه را فاش کرد.«یحیی» (متهم 45 ساله) در حالی که به پاسگاه انتظامی منتقل شده بود گفت: از حدود یک سال قبل با مقتول اختلاف خانوادگی داشتم و همین موضوع به کینه ای عمیق در دلم تبدیل شده بود. قصد داشتم او را بکشم ولی موقعیت این کار فراهم نمی شد تا این که روز گذشته فهمیدم غلامحسین در زمین های کشاورزی حضور دارد. اسلحه را برداشتم و به زمین های کشاورزی رفتم و از فاصله حدود 15 متری صدایش کردم او که مرا شناخته بود سعی کرد با بیل به طرف من حمله ور شود اما وقتی اسلحه را در دستم دید در جایش میخکوب شد من هم فقط یک گلوله به شکم او شلیک کردم و از محل گریختم.

در پی اعترافات متهم، کارآگاه نجفی (افسر پرونده) به همراه نیروهای پاسگاه انتظامی انداد به جست و جوی سلاح پرداختند و با راهنمایی های متهم، اسلحه شکاری را از زیر خاک های داخل آغل بیرون آوردند.تحقیقات بیشتر درباره زوایای پنهان این جنایت هولناک از سوی قاضی ویژه قتل عمد در حالی آغاز شد که عوامل انتظامی نیز به همراه «قاضی میرزایی» روزه خود را بدون صرف سحری نیت کردند.


انتهای پیام/

برچسب ها: قتل گلوله
ارسال نظر
هلدینگ شایسته